eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن‌ الرحیم (( امام باقر علیه السلام )) بگو به نور که ماه تمام آمده است که صبح آمد و پایان شام آمده است برای شیعه دوباره امام آمده است خدای فقه و حدیث و کلام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است پدر حسینی و مادر سلاله ی حسن است اویس وار زمین در هوای او قرن است غلام خانه ی او بودن آرزوی من است تجسم همه ی احترام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است سراسر از برکات خدا پر است زمین اگر که در صدف آسمان دُر است زمین به نور اوست که گرم تبلور است زمین دوباره رحمتی از جنس عام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است دمیده است به دنیا دم خدادادی به هر خرابه رسیده هوای آبادی هزار شکر خدا را که خوب استادی_ _برای این همه شاگرد خام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است چقدر در وجناتش خدا نمایان است اسیر جذبه ی او کافر و مسلمان است رسیده آن که امید گناهکاران است دوباره بوی علی بر مشام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است دل از تمام جهان برده است لبخندش فقط نه خلق که دل برده از خداوندش به داروی گل لبخند های چون قندش به درد های همه التیام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است رسیده است امامی که نافذ است و بصیر نکرده حرف خدا را به رای خود تفسیر نمی شود به کلام بنی امیه اسیر برای مذهب شیعه قوام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است به حکم آیه ی تطهیر پاک یعنی او که پنجمین گُهر تابناک یعنی او برای سنجش ایمان ملاک یعنی او ملاک حد حلال و حرام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است به علم و حلم و تمام فضائلش صلوات به جلوه های پیمبر خصائلش صلوات به نور چهره ی چون ماه ِ کاملش صلوات که موعد صلوات و سلام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است گروهی از سخنان خدا جدا شده اند که در توهم خود نائب خدا شده اند چه رازهای دروغی که برملا شده اند که آفتاب همه روی بام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است همان که وقت جسارت حضور خواهد داشت که در مسیر اسارت حضور خواهد داشت زمان کشتن و غارت حضور خواهد داشت بیا که راوی غم های شام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است خدا کند که شب انتظار سر برسد سپیده سر بزند ، نوبت سحر برسد خدا کند که به زودی همین خبر برسد : به صف شوید دم انتقام آمده است امام مهدی علیه السلام آمده است ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
هَل مِن مُعین زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت هَل مِن مُعین... دوباره جهان رنگ غم گرفت هیئت حریم توست که ما زائر توییم خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت صدها گره ز مشکل او باز می شود هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت رحمت بر آن کسی که به تو اعتماد کرد لعنت بر آن کسی که تورا دست کم گرفت باید دخیل پرچم مشکی روضه شد باید شفا ز مرثیه ی محتشم گرفت دم کرده است مادر تو چای روضه را با اشک های سینه زنان ، چای دم گرفت ما را رها کنی همه از دست می رویم آدم شده ست هرکه در این روضه دم گرفت  احمد ایرانی نسب ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
ماه حسین آمده حالم بهشت میطلبد ، غم بیاورید ماه حسین آمده ، ماتم بیاورید اذن دخول روضه ز زهرا گرفته ایم وقت طهارت است ، زمزم بیاورید یک اربعین معتکف روضه ایم ما شال و لباسِ مشکی و پرچم بیاورید گلهای فاطمه همه خشکیده میشوند از چشم ، عاشقان گل شبنم بیاورید وقتی حدیث اشکِ ولی را شنیده اید حیف است تا سپردن جان کم بیاورید ما ریزه خوارِ سفرهء احسان حیدریم نان را برای ما ز محرم بیاورید همراه قدسیان دگر امشب ، کتیبهء باز این چه شورش است به عالم بیاورید  داریوش جعفری ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
مدیون روضه ام شکر خدا که جز دم تو دم نساخته جز ماتم تو غصه و ماتم نساخته مدیون روضه ام که من رو سیاه را جز گریه ی برای تو آدم نساخته ما را ببر به دیدن شش گوشه عاقبت دل با فراق کرب و بلا کم نساخته ممنون مادرم که به من یاد داد، حسین جز ذکر تو به روی لبم دم نساخته جز لطف آستان شما دست هیچ کس ما را دخیل گوشه ی پرچم نساخته بر قلب پر جراحت زهرا به غیر اشک چیزی اثر نکرده و مرهم نساخته پس خوش به حال و روز کسی که برای خود کاری به روضه ی تو مُقدم نساخته ماها چه خواستیم و به یکباره فاطمه با بازوی شکسته فراهم نساخته قدرش بدان که در همه ی سال هم خدا ماهی شبیه ماه محرم نساخته مهدی شریف زاده ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
گریه بر مظلوم سنت سینه‌زنی دل را معطر می‌کند گریه بر مظلوم چشمان را مطهر می‌کند سرنوشت اشک در هیئت نوشته می‌شود روزی یک‌سال را روضه مقدر می‌کند ظاهرا تن‌های ما بوی عرق خواهد گرفت باطنا سینه‌زنی جان را معنبر می‌کند خانه‌ی قبرم چراغی دارد از مهر حسین برزخم را نور این آقا منور می‌کند هم زمین گریان او، هم آسمان گریان او داغ او ذرات عالم را مسخر می‌کند در نگاه اهل روضه دیدن آب روان روضه‌ی لب‌تشنگی‌اش را مصور می‌کند تشنگی و خون بسیاری که رفت از پیکرش پیش چشمش روز را کم‌کم مکدر می‌کند  امیر عظیمی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
یابن زهرا(س) حالِ دلِ ما زیرِ پرچم رو به راه است عمریست گرچه رویمان آقا سیاه است تغییر ده احوالِ ما را یابن زهرا.. اوضاعِ این نوکر فقط گیرِ نگاه است با روضه هایت زنده ام اصلاً حسین جان این روضه ها از بهرِ من چون قبله گاه است ای وای اگر سستی کنم‌بینِ مجالس.. در خواستم از محضرِ تو اشک و آه است (حُرّ ِ پشیمانی حسابم کن که مستم) (دل را سرِ پرچم سیاهِ توست بستم) راهم بده خیلی پریشانم حسین جان عیسای من!لطفی که بی جانم حسین جان لطفت شود گر شاملِ حالم ..چه غصّه لطفت رسیده مثلِ بارانم حسین جان در مجلست شرکت نمودم بی تکلّف.. پیوسته من دنبالِ احسانم حسین جان عادت شده در هر شرایط هر مصیبت در زیرِ لب نامِ تو می خوانم حسین جان (کرببلایی کن مرا با یک براتی) (الحق که آقاجان تو کشتی نجاتی) حالا که اینجا آمدم از در نرانی تنها تو بودی دادی ام نام و نشانی حالا که اینجا آمدم حالم عوض کن هم‌ میهمانم آخرش تو میزبانی غصّه نخوردم ذرّه ای بر خرجی خود مولا تویی و می دهی هم آب و نانی در پای مقتل های عمرم به سر شد شد حاصلِ اش موی سپید و قد کمانی (من هرچه دارم را به تو مدیونم آقا) (در روضه های تو چنان مجنونم آقا) محسن راحت حق ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
جانم حسین خورد در عالم ذر تا نظر ما به حسین سجده کردیم که شد گرم سر ما به حسین فاطمه دست کشیدست به چشم تر ما گره خوردست اگر چشم تر ما به حسین یک شب آمد پی ما گفت شما مال منید! دیگر افتاد از آن شب‌ گذر ما به حسین دل ما وادی امنش شده، فاخلع نعلیک! بخدا سوخته مردم جگر ما به حسین صد برابر شده این وسع کم ما به حسن سود خالص شده حتی ضرر ما به حسین چهارده قبله خدا خلق نموده اما.. انس دارد نفس بیشتر ما به حسین پدری کرده برای همه نوکرهایش بدهی داشت از اول پدر ما به حسین گریه کردیم و جراحات تنش بهتر شد جلوه کردست در عالم هنر ما به حسین درحسینیه همه زائر ارباب شدیم وصل شد تا که دل یک نفر ما به حسین کاش در موقع تلقین گدا سر برسد آن زمانیکه رسیده خبر ما به حسین اربعین باز میایم حرم ان شالله منتهی میشود آخر سفر ما به حسین سید پوریا هاشمی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
گیر اُفتادم میدَرد داغِ تو هر لحظه گریبانِ مرا کاش خاموش کُنی سینه‌ی سوزانِ مرا خنده کردند در این شهر همین که گفتم: برسانید به او حالِ پریشانِ مرا آتش از بام سرم ریخت که گیر اُفتادم شعله سوزاند میانِ همه مژگانِ مرا زجر اینجا به لبم زد که نگویم برگرد ریخت در کاسه‌ی آبی دو سه دندانِ مرا مثل زینب دو پسر داشتم و حالا نَه حیف نشنید کسی هِق هِقِ طفلانِ مرا آه بر حنجرشان بوسه زدم وقتِ وداع گریه کردیم ببین خیسیِ دامانِ مرا تازه فهمیده‌ام آقا که جگر یعنی چه من ندیدم تو بگو داغِ پسر یعنی چه در هوایت دلِ نامه‌بَرِ من می‌چرخد باز دنبالِ تو چشم ترِ من می‌چرخد میرسی بر سرِ یک نیزه و می‌بینی که می‌شود دست به دست و سرِ من می‌چرخد یک نفر بُرده زره پیرهنم هست بگو چقدر حرمله دور و برِ من می‌چرخد داد انگشترم و در عوض‌اش تیر خرید حال دستِ همه انگشترِ من می‌چرخد می‌زنند بر دو سه تا میخ گره مویم را رویِ قناره زِ بس حنجر من می‌چرخد بند بر پا زده از پا بدنم می‌گردد می‌خورَد هِی به زمین پیکرِ من می‌چرخد وای با خواهرِ تو دخترِ تو همسرِ تو بین بازارچه‌ها دخترِ من می‌چرخد داد از عاقبتِ پیرهنت در گودال کاش می‌شد که نچرخد بدنت در گودال حسن لطفی
کوفه میا در کوچه بی کس و ، تنها روانه ام در اوج غربت است ، سیر شبانه ام در کوفه یاد تو ، ماه یگانه ام این شهر بی حیا ، شد آشیانه ام هر دم کنم ندا ، کوفه میا میا درهای خانه را ، بر من ببسته اند از آل مصطفی، حرمت شکسته اند از بهر قتل من ، هر سو نشسته اند سر رشته ولا ، از خود گسسته اند ای پور مرتضی ، کوفه میا میا من وارث علی ، در کوفه ی غمم بی یاور و غریب ، در شهر ماتمم معنای بی کسی ، در اهل عالمم گردیده یا حسین ، ذکر دمادمم ای عشق اولیا ، کوفه میا میا مردی نبود و من ، مهمان یک زنم شب طی شد و رسید ، پایان ماندنم دیدم پس از نماز ، در بین دشمنم تیر و سنان بُوَد ، گل های گلشنم با تو کنم نوا ، کوفه میا میا من یک تنه به یک ، لشکر برابرم شهری ز دشمنان ، شوریده بر سرم هرگز نشد حریف ، آن خصم کافرم دشمن به مکر خود ، بگرفته پیکرم ای مظهر خدا ، کوفه میا میا اکنون به روی بام ، بنما نظاره ام سوسوی یاد تو ، باشد ستاره ام من کشته ی تو بر ، دارالاماره ام بشنو به ناله این ، ذکر دوباره ام بنگر سر مرا ، کوفه میا میا محمد مبشری
میا کوفه حسین از سـرِ دار به دلــدار نگـاهی دارد آه این مرد چه چشمان پر آهی دارد زیر لب زمزمه دارد که گرفتار شدم به ره مکـه هر از گاه نگـاهی دارد مثل حیدر دلش از کوفه به درد آمده است روی بام است ولی میل به چاهی دارد با لب پر ترکش غرق تمنا می گفت : سخن آخر من ، سوی تو راهی دارد؟ همه حرف من این است میا کوفه حسین کوفـه بهر تو خیــالات تبــاهی دارد همه بهر علی اصغر پی تیر سه پرند یک نفر نیست بگوید چه گناهی دارد؟ تو به همراه خودت اهل و عیالی داری کوفه امـا سر راه تو سپــاهی دارد قصد دارند عزیـزان تو را خـوار کنند پس نیا ، که حرمت عزت و جاهی دارد بیشتر از همه دلواپس زینب هستم بیـن این قـوم مپنـدار پنــاهی دارد الغرض اینکه بساط همه جور است نیا سهمت از بیعتشان کنج تنور است نیا  مصطفی هاشمی نسب
کنج روضه از من نخواه با تو نباشم دقیقه ای دق می کنم بدون محرّم دقیقه ای بگذار کنج روضه کنارت نفس زنم شادی همیشه هست ولی غم دقیقه ای من حاضرم که هستی خود را عوض کنم با سایه سار بیرق و پرچم دقیقه ای واللهِ یا حسین ، برابر نمی شود شش گوشه ی تو با همه عالم دقیقه ای اصلا چه می شود که بخوانی کنار خود مثل زهیرِ خسته، مراهم دقیقه ای (جانانی و اشاره ی جانانم آرزوست) ما را کنید مُحرم و مَحرم دقیقه ای بر باد رفت زحمت بازوی فاطمه کنج تنور گیسوی درهم ... دقیقه ای وحید محمدی
روضه تو در شهر کسی نیست عزادار نباشد محرم نشود چشم اگر تار نباشد بی نام تو هرگز گرهی واشدنی نیست باروضه تو معجزه دشوار نباشد در حلقه زنجیر تو نوکر شدنی نیست هر کس که در این ماه گرفتار نباشد قدر دو کلاف اشک نوشتم که بگویم ارباب بعید ست خریدار نباشد هر جای جهان سفره ای افتاد ندیدم دست پسر فاطمه در کار نباشد گاهی ته یک چاه خودش اول راه ست یوسف نشود تا سر بازار نباشد گفتم سر بازار دلم رفت به کوفه مسلم به چه امید سر دار نباشد با اینهمه آهنگر مشغول سه شعبه مسلم چه کند فکر علمدار نباشد جایی که همه در پی خلخال یتیم اند جای نوه ی حیدر کرار نباشد امکان لگد برتن و پهلو کمر هست حتی اگر اینجا در و دیوار نباشد شیطان سر انگشت سنان معجزه دارد مردی که سه شعبه بزند جایزه دارد امیر حسین آکار
هجر تو این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام آرزو داشتم امسال بیایم عرفات گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد چند وقتی است به دنبال به هم ریخته ام به گمانم که قرار است نبینم رویت با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام درد، بالاتر از این نیست برایم انگار دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام همه دلشوره ی من ماه محرم باشد مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام به تو و گریه هنگام غروبت سوگند فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است وقت آوارگی قافله ی ارباب است  قاسم نعمتی