#امام_عصر_علیه_السلام
#صغیر_اصفهانی
در نکوترین میلاد از نکوترین مولود
شد جهان ظلمانی رشک جنت موعود
بدر فیض شد طالع نور غیب شد مشهود
رفت جان به استقبال آمد آنکه بد مقصود
گشت فیض کل شامل بر عباد از معبود
مرحبا بر این مولود آفرین بر این میلاد
آیتی هویدا شد بلکه اُم الایاتی
در حدوث شد ظاهر با قِدم ترین ذاتی
روی خلق و خالق را شد پدید مرآتی
معدن فیوضاتی منبع عنایاتی
مصدر مکافاتی مظهر کراماتی
هم عباد را منذر هم لکل قومٍ هاد
صاحب الزمان مهدی هادی هدایتخواه
بی بیان الا لا بهر او بلا اکراه
هست لا اله از آن اوفتاده الا الله
جز طریق او باطل جز به راه او بیراه
گرچه حق او دارد اختلاف در افواه
لیک گر شوی منصف حق زکف نخواهی داد
آنکه دادخواه از جان بهر آل یاسین ست
درکرامت و معجز وارث النبیین ست
در زمان او موقوف از ملل قوانین ست
نی هزارگون مذهب نی هزار آیین ست
یک کتاب ویک ملت یک خداویک دینست
زان یگانگی گردد عالم خراب آباد
در ظهور او عالم طشت پر ز خون گردد
هرنهان شود پیدا هر درون برون گردد
بس نگون بپا خیزد بس به پا نگون گردد
درد و محنت نا اهل ازفزون فزون گردد
شرح این حکایت راچون دهم که چوُن گردد،
آنچنان شود کان را هیچ کس ندارد یاد
در زمان او عالم سر به سر گلستان ست
دور دور شیطان نی، عهدعهد رحمان ست
وقت ظلم وزحمت نی،گاهِ عدل و احسانست
جان فدای دورانش زانکه راحت جان ست
میرمرحمت حاکم شاه عدل سلطان ست
عدل را کند بنیان ظلم را کَند بنیاد
دورهء سلیمان را هم دلیل دورانش
وین که دیو و ددباشدسربهسر به فرمانش
صاحب الزمان را هم عهد اوست برهانش
درتمامی اشیا جاری است سلطانش
گر"صغیر"مینالد روز و شب زهجرانش
نیست رسم مهجوران غیر ناله و فریاد