بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
#بردیا_محمدی
▶️
در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی
خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی
روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی :
" قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی "
هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده
خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده
وارد شدن در وادی طور خدا سخت است
از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است
تنهایی ارباب های با وفا سخت است
گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است
گریه کنانش آستینی در دهن دارند
اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند
سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست
زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست
از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست
بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست
مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید
جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید
دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش
دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش
خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش
از ابرهای آسمان باران نبارد کاش
وقتی بباری کار ما مشکل شود باران
قبر امامان غریبم گِل شود باران
تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد
ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد
انگشتری مادرم نذر حرم گردد
تا صحن و ایوانِ "حسن جانم" علم گردد
باید غریب خویش را یاری کنم آخر
باید برای مجتبی کاری کنم آخر
شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد
بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد
ناموس شاه لافتی را زجر سختی داد
پسکوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد
این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده
فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده
این خاک را آخر حسن آباد می سازیم
منبر به نام باقر و سجاد می سازیم
ایوان طلا و پنجره فولاد می سازیم
صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم
شب های جمعه "ناحیه" با آه میخوانیم
مانند مشهد "آمدم ای شاه" میخوانیم
باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد
تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد
دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد
هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد
پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست
با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست
بالای گنبد بال و پرها باز می ماند
سجاده ی خونینجگرها باز می ماند
راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند
زُوّار می آیند و درها باز می ماند
در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم
نقاره زن ها را به روی بام می بینیم
باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت
حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت
تمثال مَشکی سردر بابالحوائج ساخت
صحنی به نام مادر بابالحوائج ساخت
در مضجع ام البنین ریحانه می ریزیم
پائین پایش طرحِ "سقاخانه" می ریزیم
روضه که می خوانی بگو هی آب،آب آنجا
روضه بخوان از تشنگی بی حساب آنجا
زنجیر میبینی بگو وای از طناب آنجا
تا آب نوشیدی بگو وای از رباب آنجا
سقّا کنار علقمه قدّش هلالی شد
سهم رباب از آب،تنها مشکِ خالی شد
ـــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#قبرستان_بقیع
#عبدالحسین_میرزایی
در بقیع قبر حسن آوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
آسمان شهر یثرب تار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
صحن اینجا کمتر از جنت نبود
(بشکند دستی که ویرانش نمود)
چشم اهلالبیت گوهر بار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
قبر فرزندان زهرا شد خراب
روزها تابد بر آنها آفتاب
بیتالاحزان قصّه اش تکرار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
اشک خون میریزد از چشم ترم
مثل مادر شد حسن هم بی حرم
تربتش بی خادم و زوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
آن بقیع با صفا یادش به خیر
آن ضریح دلربا یادش به خیر
از جفا پامال آن گلزار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
چار قبر نازنین یادش به خیر
تربت امالبنین یادش به خیر
حال با خاک زمین هموار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
چادر مادر اگر خاکی نبود
اینچنین قبر پسر خاکی نبود
هر چه بر آل نبی آزار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
دومی باب جسارت را گشود
قصد نبش قبر زهرا را نمود
خون به قلب حیدر کرار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
با همان دستی که زهرا را زدند
شعله بر کاشانه مولا زدند
قبر فرزندانشان آوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
در همین جا نیمهی شبها علی
ناله میزد از غم زهرا علی
بعد زهرا بی کس و بی یار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
در همین جا پیش چشم مرد و زن
تیر باران شد تن پاک حسن
مثل مادر پیکرش خونبار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
از همین جا دود و آتش پا گرفت
کربلا دامان دخترها گرفت
عمه سادات کارش زار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
گر نمیشد کشته محسن پشت در
اصغری در خون نمیزد بال و پر
تیر کین همدست با مسمار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
پای زهرا باز شد در کوچه ها
بسته شد دستان زینب از جفا
از همین جا راهیِ بازار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
ـــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#قبرستان_بقیع
#عبدالحسین_میرزایی
در بقیع قبر حسن آوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
آسمان شهر یثرب تار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
صحن اینجا کمتر از جنت نبود
(بشکند دستی که ویرانش نمود)
چشم اهلالبیت گوهر بار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
قبر فرزندان زهرا شد خراب
روزها تابد بر آنها آفتاب
بیتالاحزان قصّه اش تکرار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
اشک خون میریزد از چشم ترم
مثل مادر شد حسن هم بی حرم
تربتش بی خادم و زوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
آن بقیع با صفا یادش به خیر
آن ضریح دلربا یادش به خیر
از جفا پامال آن گلزار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
چار قبر نازنین یادش به خیر
تربت امالبنین یادش به خیر
حال با خاک زمین هموار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
چادر مادر اگر خاکی نبود
اینچنین قبر پسر خاکی نبود
هر چه بر آل نبی آزار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
دومی باب جسارت را گشود
قصد نبش قبر زهرا را نمود
خون به قلب حیدر کرار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
با همان دستی که زهرا را زدند
شعله بر کاشانه مولا زدند
قبر فرزندانشان آوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
در همین جا نیمهی شبها علی
ناله میزد از غم زهرا علی
بعد زهرا بی کس و بی یار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
در همین جا پیش چشم مرد و زن
تیر باران شد تن پاک حسن
مثل مادر پیکرش خونبار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
از همین جا دود و آتش پا گرفت
کربلا دامان دخترها گرفت
عمه سادات کارش زار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
گر نمیشد کشته محسن پشت در
اصغری در خون نمیزد بال و پر
تیر کین همدست با مسمار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
پای زهرا باز شد در کوچه ها
بسته شد دستان زینب از جفا
از همین جا راهیِ بازار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
💠 سبک 💠
⭐️ علی حاجیان فر ⭐️
~ نام اثر : کنزالحقایق ... #جدید💯
#زمینه #سینه_زنی_تک
#شهادت_امام_صادق_ع_۱۴۰۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 علی حاجیان فر 💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍بنداول📝
#مدح_و_منقبت
قرآن ناطق
غلام خونتم یا حضرت صادق
تویی شیخالائمه، نور دقایق /گداتم من
کنزالحقایق
حدیثای تو راه و رسم هر عاشق
چیمیشهباشمآقا شیعه لایق/فداتم من
عزت و شکوه مذهب ما از امامت توست
استقامت شیعه به دلیل روایت توست
صدق کلامت/ نورنگاهت/ روشنیِ دنیاست
اعتقادم اینه که پرچم شیعه با تو بالاست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 مولانا یا امام صادق 💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍بنددوم📝
#قبرستان_بقیع
خیلی دلگیره
میبینم قبرخاکی دلم میگیره
نهشمعی نهچراغی عین کویره/اسیرم من
دل بی شکیبه
امام صادق اونجا خیلی غریبه
روی لبهای نوکر امیجیبه/بمیرم من
با نگاه به قبرآیه خاکی / چشمامون میباره
اومده شب شهادت ولی زائری نداره
یعنی میشه روزی توی بقیع شیعه های عاشق
روضه ای بگیرن کنار صحن امام صادق
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 مولانا یا امام صادق 💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍بندسوم📝
#گریز_به_حضرت_زهرا_س
با دست بسته
می افتاد روی خاکا با پای خسته
دل آقارو ابن ربیع شکسته/واویلا
میسوزه خونه
به پشت در نشسته خیلی گریونه
امامصادق اینجا روضه میخونه/یازهرا
یاد من نمیره که مادرم پشت در زمین خورد
بین هیزم و دود و آتیشا بود که محسنش مرد
قنفذ و مغیره چه بد زدن بازوشو شکستن
پشت درب خونه لگد زدن پهلوشو شکستن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 مولانا یا امام صادق 💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍بندچهارم📝
#گریز_به_حضرت_زینب_و_رقیه_س
قلبش وسیعه
دلش زاره ، رییسمذهبشیعه
بهپشتمرکبِاون ابنالربیعه/چه محزونه
از درب خونه
رو خاکا میکشیدن ، چه وحشیونه
چشای امامصادق چرا گریونه/کی میدونه؟
با پای برهنه/ با دستای بسته/پشت مرکب
گریه کرد برا روضه اسیریِ عمه زینب
شد نصیب آقای ما فقط اشک و آه و گریه
تا زمین میخورد زیر لب میخوند عمتی رقیه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 مولانا یا امام صادق 💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍شعر از : #علی_حاجیان_فر
دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۰
➖➖➖
#امام_صادق_ع_مدح_و_مناجات
#قبرستان_بقیع
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور می رفتم
کاش مانند یار صادقتان
بی امان در تنور می رفتم
علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشم هایت طبیب و بیمارش
یک جهان جابر بن حیان است
روز و شب را رقم بزن آخر
ماه و خورشید در مُرکّب توست
ملک لاهوت را مراد تویی
آسمان ها مرید مذهب توست
قصه تکرار می شود یعنی
باز هم در مدینه عاشق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیجکس با امام ، صادق نیست
***
خواب دیدم که پشت پنجره ها
روبروی بقیع گریانم
پابه پای کبوتران حرم
در پی آن مزار پنهانم
گریه در گریه با خودم گفتم
جان افلاک پشت پنجره هاست
آی مردم ! تمام هستی ما
در همین خاک پشت پنجره هاست
شاعر: #سیدحمیدرضا_برقعی