زمینه حضرت رقیه سلام الله
از ازل دل شد،با غَمَت همراه
یا رقیه یا رقیه عشق ثارُالله
در عزای تو،روی لب ها آه
یا رقیه یا رقیه عشق ثارُالله
شد تازیانهٔ عدو،نوازشِ تو از جفا
آمد برای دیدنت،آن سر بریده از قفا
خرابه شد غرقِ نور،شبیهِ وادیِ طور
بابا به دیدار تو،آمد زِ دِیر و تنور
واویلتا واویلا...
گفتی اِی بابا،من شدم پرپر
روضه هایم شد شبیهِ روضهٔ مادر
چه بگویم از،آتش و معجر
روضه هایم شد شبیهِ روضهٔ مادر
بابا قسم به غربتت،این شامیان خیلی بدند
هر کجا گفته ام پدر،منِ سه ساله را زدند
خود را نموده هر جا،بر من سپر ای بابا
شرمندهٔ عمّه ام،مرا ببر ای بابا
واویلتا واویلا...
#صفر #ماه_صفر
#شام #اسارت #شب_سوم
#حضرت_رقیه #خرابه_شام
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
نوحه مصائب شهر شام
ای وای ای وای ای وای ای وای...
در شام به عترت جفا شد
دیگر نگویم چه ها شد
دست زن و بچه بسته
قلب زینب شد شکسته
ای وای ای وای ای وای ای وای...
دیدند مصیبت و آزار
آلِ حیدر سرِ بازار
زهرا گریان از این عزا
خون بر دیدهٔ مرتضیٰ
ای وای ای وای ای وای ای وای...
آه از رنج بی حساب و
آه از مجلس شراب و
آه از گریهٔ بی امان
آه از ضربتِ خِیزران
ای وای ای وای ای وای ای وای...
#اسارت
#مجلس_یزید
#ماه_صفر #صفر
#شام #ورود_به_شام
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
نوحه مصائب شهر شام
شام و ظلم و جسارت واویلا واویلا
اهل بیت و اسارت واویلا واویلا
واغربتا واویلا واویلا واویلا...
دلها از غم شکسته واویلا واویلا
آه از دستان بسته واویلا واویلا
واغربتا واویلا واویلا واویلا...
ستمگری و آزار واویلا واویلا
زینب بر سرِ بازار واویلا واویلا
واغربتا واویلا واویلا واویلا...
دل بر غم مبتلا بود واویلا واویلا
سر ها بر نیزه ها بود واویلا واویلا
واغربتا واویلا واویلا واویلا...
روی یاس و کبودی واویلا واویلا
محلهٔ یهودی واویلا واویلا
واغربتا واویلا واویلا واویلا...
#اسارت
#ماه_صفر #صفر
#شام #ورود_به_شام
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#ماه_صفر
#ورود_کاروان_به_شام
#مصیبات_شام
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═══┅─
آجَـــرَکَ اللــه امـــام زمـــان
قافلـــه شد وارد شــام الامـــان
سنگ به دامـن همه در انتظــار
تا که به دروازه رســد کــاروان
سلــسلهٔ آل عبـــا مـــانده انـد
در وســـط حلقــهٔ نامحـــرمان
عمـــهٔ ســــادات ، دل آزرده از
خیـــلِ جفــاپیــشهٔ نا مهـــربان
جای عــزا ، هلهــله سر داده اند
طعنــه و دشنام زِ هر سـو روان
سنــگ به رأسِ گـل زهــرا زدند
بر جگــــر فاطمــه نیـــش زبان
آه از آن کـــوی یهـودی نشیــن
قلعــهٔ خیبــر شده بغـض نهـان
یادِ درِ خیبــر و حیــدر ، زدند
سنگ جفــا بر سـرِ شــاه جهان
آتش و خاکستـر و دشنــام بود
رســمِ پذیرایــیِ این میــزبان
خون به دل عمه ی سادات شد
شیــــر زنِ هاشــمیِ قهـــرمــان
کــاش بدانند که او زینـب است
فــاطمـــهٔ دومِ این خــانـــدان
دختر حیـــدر ، یلِ خیبــر شکن
عالمــهٔ مکتــبِ زهـــرا نشــــان
عاقـلـــه ، در بیــن زنان عـــرب
دانـشِ دریــاییِ او ، بیکــــران
گشته زمین از وَجَنـاتش ، خجل
خَم شده در هر قدمش ، آسمــان
در مَــلَأ عــــام نبــود آشـــکار
رویِ مَهَـــش بوده همیــشه نهــان
وارث عِلــم و عَلَــم فـاطمـــه ست
بانوی صبـــری که شــده قهـــرمان
گرچــه لقب ، اُمّ مصائب گــرفت
لیـــک نشــد نزدِ عـــدو ، ناتــوان
آنچه که در شـــام بلا دیده است
تیـــرِ بلا بر لبـــش آورده جــــان
بزم شراب و سر خونین به تشت
دید که شد لب ، هدف خیـــزران
صبــر ، دگر بر دل زینـــب نمــاند
داد ، زمین را و زمـــان را تکـــان
دوختــه شـــد کــام یــزید پلیـــد
با دَم شمـــشیرِ بُـرنـــده بیـــان
خطبــهٔ دنـدان شکـــن آغــاز کرد
عالمـــهٔ فاضلــــهٔ نکتـــه دان
در عجب از این نفــسِ حیدری
آمــده انگــشتِ همـه بر دهـــان
بر رُخشــان گَردِ حقارت نشست
تا که شد اســرار حقیقت ، عیان
داد پیـــام عَلَــــم ســـرخ را
نایبـــهٔ پاک امـــام زمــان
خطبـــهٔ دیگر ، خود زیـن العبـــاد
خواند و شرر زد به دل شامیـــان
گر چه میــان غـُـل و زنجیـــر بود
رزمِ سخـــن کــرد به تیـــغ زبــان
نیش به جانهـا زده شد جای نوش
جام شــراب همه شــد شـــوکَران
مرثیـــه و روضـــهٔ مقتـــل سرود
ناله کشیـــدند همـــه عرشیــــان
گفت چه رسمی است دراین روزگار
بر سرِ نیـــزه ست ، سـرِ میهمـــــان
این سرِ بر نیــزه ، گل فاطمه است
سیـــدِ آزادهٔ اهـــل جنــان
این سرِ خونیــن ، پسر مرتضاست
زادهٔ آن پادشَــــه اِنـس و جـــان
خطبـــهٔ سجـــاد ، به آتش کشیــد
قلب سیـــاه همـــه را بی امــــان
شکـــر خدا پرچـــم ســرخ حسین
جلـوه گــری می کند از هـر کــران
هـــر کــه به زیر عَلَمــــش مــی رود
می شـــود از ســـیل بلا در اَمــــان
باز هــــم افتــاده هــوای حـــــرم
بر ســرِ هر کــودک و پیـــر و جوان
در صــفِ زُوّارِ خـــودت یا حسیـــن
نام مــنِ دلشـــــده را هــم بخـــوان
تــا برســـم کرب و بلا ، اربعیــــن
همـقـــدمِ قـــافلـــهٔ عمــه جـــان
𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═══┅─
✍🏻رقیه سعیدی )کیمیا
.
#شام #اسارت
مصائب اول ماه صفر
از این خلق شامی خدا نگذرد
از این بد مرامی خدا نگذرد
به توهین بر اهل بیت ِ ولا
ز بی احترامی خدا نگذرد
خدا نگذرد از گروهی پلید
از آل شیاطین از آل یزید
چها شد به حال دل اهل بیت
عزا خانه شد محفل اهل بیت
به طشت طلا راس سالارشان
چه ویرانه ها منزل اهل بیت
پذیرایی از قافله ننگشان
شکسته دل لاله از سنگشان
حرام ازل روح طاعاتشان
نبوده محبت مراعاتشان
به دروازه های جهنم رسد
عذاب ابد کل ساعاتشان
مبدل شود بر عزا ، هروله
که شد موجب شادی حرمله
مسیری که شد کاروان در عبور
خلایق تمامی به جشن و سرور
یکی مست باده به رقص آمده
به پای سر ِ آمده از تنور
لگد زد به نیزه که شد آن چنین
سر روی نی واژگون بر زمین
بلند مرتبه شاه ِ کرب و بلا
در افتاده از نیزه در کوچه ها
دوباره رخ ماه و خدالتریب
به زیر سم مرکب و دست و پا
همه ناکسانه هجوم آورند
لگد میزنند و ثوابی برند
تمام گذرها پر از کینه بود
که بغض ِ علی کنج هر سینه بود
زدند و شکستند به هر چه که شد
پر از رَد سنگی بر آئینه بود
یهودی گرفته کمین وای من
خریدار ناموس دین وای من
چه بر حال غم بار زینب گذشت
تمامش به آزار زینب گذشت
به بازار و انظار نا محرمان
خدا تا کجا کار زینب گذشت
در آن کاروان آب و تابی نبود
بر اهل پیمبر حجابی نبود
دل قافله جمله در التهاب
جراحاتشان زخم ضرب و عتاب
کشیده شده کار غم دیده گان
به جمعی حرامی به بزم شراب
الهی مداوم غروب یزید
خدا بشکند دست و چوب یزید
به هر ضربه ای گوهر جان شکست
چرا حرمت روح قرآن شکست
به مستی چنان ضربه زد ناگهان
لبش زخمی و دُر دندان شکست
یکی زد صدا ضربه ها را نزن
به لب های فرزند زهرا نزن
#محسن_غلامحسینی✍
#ماه_صفر
#راس_الحسین_علیه_السلام
.....................................................