eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
مُرشِدَم گفت كه امروز طرب بايد داشت مثل تسبيح فقط ذكر به لب بايد داشت نرسی پای پياده نفسی تا معراج رهرو راهِ خدا مركب شب بايد داشت ای كه سلمان شده و در پی مِنّا شدنی بر سر سفره ات از يار رطب بايد داشت سائلی بر در اين خانه تفاوت دارد پيش ارباب كرم دست طلب بايد داشت از مقامات ابالفضل چنين دانستم پيش از هرچه در اين راه ادب بايد داشت هركه از سيره ی سقا خبری داشت پريد هركه از راهِ ادب بال و پری داشت پريد دل من حرف به اندازه ی دنيا دارد هر چه امروز قلم حرف زند جا دارد چشم طبعم به قد و قامت سروی خورده كه چنين قامت شعرم قد و بالا دارد يا الهی به ابالفضل شده مشق شبم لفظ بی صحبت از دوست چه معنا دارد بين خورشيدترين های دو عالم امشب ماهی از راه رسيده كه تماشا دارد شوق بانوی كلابيّه عظيم است كه حال تُحفه ای پيشكش حضرت زهرا دارد جان به قربان كسی كه ز امامش حكم انّ العباس دَقّ العلم و دَقّا دارد پرورش يافته ي آل عبا عباس است عالِم غير معلم به خدا عباس است از دلِ تو به خدا نيست دلی درياتر از دو چشم تو نديده ست كسی گيراتر به خدا ماهِ شب چهاردهم مُعتَرف است نيست از ماهِ بنی هاشميان زيباتر در دلِ جنگ چنانی كه همه ميگويند بعد مولا نبُوَد از تو كسی مولاتر آن كه گفته رفع الله به ما فهمانده نيست از رايت عباس علمی بالاتر گرچه سيراب دهد آب به تشنه ساقی آنكه لب تشنه دهد آب بُوَد سقاتر شب ميلاد تو با حالِ خراب آمده ام با لب تشنه پی ِجرعه ی آب آمده ام دلِ من جز تو نبوده است گرفتار كسی نه گرفتار كسی نه پی ِديدار كسی مرغ باغ ملكوتِ توام و ننشينم غير ديوار تو يک لحظه به ديوار كسی جز سر كوی تو جايی خبری نيست كه نيست مشتری ات نرود بر سر بازار كسی سر سال آمده و آمده ام محضر تو راه انداختن ِمن ، نبُوَد كار كسی زير دِين احدی نيستم الّا عباس نشوم غير تو يک لحظه بدهكار كسی دلم از بس كه نديده است تورا سنگ شده به هوای حرم علقمه دلتنگ شده علقمه گفتم و ديدم دلم از پا افتاد ياد لبهای علی اصغر و دريا افتاد علقمه گفتم و ديدم كه سواری بی دست تير آنقدر به او خورد كه از نا افتاد علقمه گفتم و ديدم كه عمودی آمد ناگهان در وسط معركه سقا افتاد شيری افتاد ز پا و همگی شير شدند گذر گرگ به آهوی حرم ها افتاد وسط اين همه سرنيزه و شمشير و سنان ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد روضه ی دست بريده وسط علقمه بود روضه خوان دست بدون رمق فاطمه بود 🔸شاعر: _________________________ 🔴آدرس کانال سبک وشعرباب الحرم در ایتا👇 https://eitaa.com/babollharam
📋عزای پسر سلطانه/ مداحی‌های حاج ابوذر بیوکافی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عزای پسر سلطانه سیاه‌پوش تموم ایرانه قرار همه عزادارا تو صحن شاه خراسانه شلوغه مشهدالرضا دوباره پرچم سیاه زدن رو گنبد طلا صدای عطش آقا و صدای شکستن کاسه صدای گریه‌ی یک مادر صدای خنده‌ی رقاصه نفس نفس آقا میزد تو حجره دست و پا میزد باباشو هی صدا میزد *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــ 🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼 ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
📋دخیلک یا اباالجواد / مداحی‌های حاج ابوذر بیوکافی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه حرم، که خونه‌ی ماه قلب ماست یه حرم، که خونه‌ی خورشید زهراست یه حرم، که ورودی‌ش باب‌المراده یه حرم، که ورودی‌ش باب‌الجواده خداروشکر کار و بارم‌و خدا به‌دست کسی نداد فقط میگه کار داری بگو دَخیلُکَ یا اباالجواد "دَخیلُکَ یا اباالجواد" یه عزیز، مثِ گل لاله پژمرده یه کنیز، برای آقاش آب آورده یه امام، نمیتونه دیگه برخیزه یه غلام، آب‌ها رو روی خاک میریزه بیاید برا تسلیت بریم صاحب عزا توی مشهده جلوی چشمای مادرش آقا یه‌بار دست و پا زده "دَخیلُکَ یا اباالجواد" یه جوون، گوشه‌ی یک حجره افتاده یه پدر، بالاسرِ عمرش وایستاده یه جوون، که با لبِ تشنه جون داده یه پدر، یاد لب جدش افتاده امام رضا از تو مشهد و جوادشم از تو کاظمین هردوتا یک روضه می‌خونن فدا لب عطشان حسین *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــ 🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼 ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
گر چه از عشق فقط لاف زدن را بلدیم گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم سجده ی شکر بر آریم که دیوانه شدیم  از همان روز که حُسنش به تجلّی دم زد از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد بنده ی عشقم و مجنون حسین بن علی در رگم نیست به جز خون حسین بن علی  آسمان با طپش ماه تماشا دارد قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد روح در جسم که باشد همه جا جا دارد  عشق با نام حسین است که معنی دارد تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین شب میلاد حسین است شب عشق همین او رسیده که به داد دل غافل برسد کشتی گمشده ی عشق به ساحل برسد کاروانی که به ره مانده به منزل برسد نمک سفره ی ما نُقل محافل برسد به همان کس که به میزان خدا هست محک هر کجا سفره ی عشق است حسین است نمک شب شور است که شیرین و غزل خوان شده ام خیس از بارش احسان فراوان شده ام جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام که شب سوم این ماه حبیب آمده است باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است او همان است که احسان قدیمش خوانند در مدینه همه آقای کریمش خوانند صاحب جام بلایای عظیمش خوانند پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند ما همه بنده و این قوم خداوندانند غم عشق است که آتش زده بر بنیادم تا که در راه محبت بدهد بر بادم من ملک بودم و فردوس نه آمد یادم که من از روز ازل اهل حسین آبادم منم آن رود که جز جانب دریا نروم بر  دری غیر در خانه ی مولا نروم ما که بر صاحب این عشق ارادت داریم ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم باز هم در سرمان شور زیارت داریم  هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد آسمان دود زمین در نظرم می سوزد گوییا معجر بانوی حرم می سوزد دختری گفت که ای عمه سرم می سوزد خیمه در خیمه دل اهل حرم شعله ور است آتش سینه ی زینب ز همه بیشتر است 🔸شاعر: ________________________ ✅کانال سبک وشعرباب الحرم
دلم بود و حرم بود وامامم بود و تنهایی حرم كعبه،حرم قبله،عجب احرام زیبایی سه کنج دنج یک حجره تماشا داشت اوج او دلم را کرد اقیانوس موسیقی موج او دو رکعت گریه سر کردم،دو رکعت خاک گل کردم دو رکعت با تمام سنگهایش درد دل کردم لباس اشک آماده،سرم از شرم افتاده تمام سنگ فرش او برایم مهر و سجاده زیارت نامه میخواندم،دلم گرم زیارت شد نگاهم خورد بر قبرش-نمیدانم-جسارت شد؟ به پای پنجره فولاد دل روی دل افتاده گذار کشتی طوفان زده بر ساحل افتاده نفس پشت نفس ، ایوان به ایوان سیر میکردم دلم را پر ز عشق او، تهي از غير میکردم تمام صحن هارا مست بوی عود میدیدم پریدم ناگهان از خواب، رویا بود میدیدم دوباره چشم را بستم،دوباره جستجو کردم تمام خواب را از رد پا تا صحن بو کردم بیا پیراهنم بو کن ، هنوز عطر حرم دارد فقط ایوان و سقاخانه و یک صحن کم دارد دلم آهو ، دلم از او ، دلم مشغول گفتگو بزن نی زن بنام او ، بگو یا ضامن آهو کبوترهای نامه بر هزاران دل به پا بسته شکسته خسته می آیند پابوس تو پیوسته پرو بالی به دل دادم کبوتر شد پرید آقا به پايش نامه اي بستم به سويت پركشيد آقا به سبك مردم تهران،به سبك كوچه بازاري نوشتم دوستت دارم،نوشتم دوستم داري؟ دلم خورشید می خواهد،هوای گنبدت کرده دوباره نور میبیند،هوای مشهدت کرده کبوتر وار می آیم ، به آب و دانه ای دلخوش عطش دیده ترک خورده به سقاخانه ای دلخوش برایت شورمیخوانم چه شیرین است نام تو نمیخواهم رهایی را عجب دامیست دام تو بیابان های تو لبریز از آهو شده ضامن کلاغ از لطف چشمان ملیحت قو شده ضامن ز گوشه چشم تو شیر از میان پرده اش پا شد دو چشم آهو از وقتی به تو افتاد زیبا شد زليخاي تو يوسفها و مجنون تو ليلاها غلام حلقه در گوش شما هستند مولاها نميخواهم،نميخواهم،نميخواهم، نميخواهم به غير از تو كسي را لحظه مرگم نميخواهم ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه چقدر تیر چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته روی خاک، تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته دل من ترسیدی انگار، که نمیری توی گودال نمی بینی مگه آقات، چقدر زده پر و بال اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه مثه بچه شیر می مونه، وقتی که رجز می خونه میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید سی هزار گرگ دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید از امامش مثه مادر، تو بلا دفع خطر کرد جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد توی خون داره می خنده، عمو جون دیدی که مردم اگه تو خیمه می موندم، جون عمه دق می کردم خدارو شکر نمی مونم، تو غروب قتل و غارت مثه بابام نمی بینم، سوی ناموسم جسارت خدا رو شکر نمی بینم، دست عمه رو می بندن پای نیزه ی ابالفضل، به اسیری مون می خندن ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: شب تولد زينب بلند شو مادر به جان دخترت امشب بلند شو مادر شب تولد زينب دعاي مرگ مكن بياو خانه مهيا براي مرگ مكن شب تولد زينب بخند مادر جان دو پلك زخمي خود را مبند مادر جان شب تولد زينب نفس بكش مادر بيا ز دست اجل دست پس بكش مادر شب تولد من مثل شمع ميسوزي به جاي طفل به تابوت چشم مي دوزي فداي آنهمه احساس مادرانه تو شب تولد زينب كجاست شانه تو شب تولد من تير مي كشد پهلوت شب تولد من درد مي كند بازوت شب تولد من دست من كفن دادي به جاي هديه به من كهنه پيرهن دادي ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: شب تولد زينب بلند شو مادر به جان دخترت امشب بلند شو مادر شب تولد زينب دعاي مرگ مكن بياو خانه مهيا براي مرگ مكن شب تولد زينب بخند مادر جان دو پلك زخمي خود را مبند مادر جان شب تولد زينب نفس بكش مادر بيا ز دست اجل دست پس بكش مادر شب تولد من مثل شمع ميسوزي به جاي طفل به تابوت چشم مي دوزي فداي آنهمه احساس مادرانه تو شب تولد زينب كجاست شانه تو شب تولد من تير مي كشد پهلوت شب تولد من درد مي كند بازوت شب تولد من دست من كفن دادي به جاي هديه به من كهنه پيرهن دادي
بسم‌ الله الرحمن الرحیم اي دلت بند امير المومنين رشته هاي چادرت حبل المتين مادر ماهي و خورشيد زمين اي كنيز فاطمه ام البنين يك رباعي داشته ديوان تو چار گل روييده بر دامان تو چارقُل خوانديم در قرآن تو همسر شيري و خود شير آفرين مثل قطره آمدي،دريا شدي خاك بودي،تربت اعلي شدي تا كنيز خانه زهرا شدي خانه ات شد قبله عرش برين اي به روح تو سلام اهل بيت عارفي تو بر مقام اهل بيت بچه هاي تو غلام اهل بيت اي غلام خانه ات روح الامين تو همه تن بودى و جان شد علي در كوير تشنه باران شد علي تو شدي قاري و قرآن شد علي اي مفاتيح الجنان بي قرين آنكه حكم صبر از الله داشت پيش چشمت سر درون چاه داشت نيمه شبها روضه اي كوتاه داشت: پيش چشمم خورد زهرا بر زمين وقت رفتن پيش چشم زينبين گفته اي عباس را،اي نور عين بر نميگردي مدينه بي حسين جان تو جان امام من،همين حال آورده بشير از ره خبر كاروان عشق آمد از سفر نه ستاره مانده ديگر نه قمر آه اي ام البنين بي بنين بند قلب دختر زهرا گسست تا كنار علقمه افتاد دست با عمودي فرق عباست شكست خورد با صورت زمين آن مه جبين تا علمدار حرم از حال رفت يوسف زهرا سوي گودال رفت دست دشمن جانب خلخال رفت حمله كردند از يسار و از يمين روز،سينه زن شد و شب گريه كرد شمر تا خنديد زينب گريه كرد نعل مي رقصيد و مركب گريه كرد ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين تو نبودي خيمه را آتش زدند عشق را در كربلا آتش زدند بچه ها را بي صدا آتش زدند سوخت آن شب قلب ختم المرسلين خوب شد مادر نبودي،ناگهان سرخ شد از خشم چشم آسمان تا كه در گودال آمد ساربان خاتم آل عبا شد بي نگين خوب شد مادر نبودي،سر شكست در حرم گهواره اصغر شكست بعد سقا حرمت معجر شكست راهي بازار شد پرده نشين
✅وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) 🔻محسن عرب خالقی اي دلت بند امير المومنين رشته هاي چادرت حبل المتين مادر ماهي و خورشيد زمين اي كنيز فاطمه ام البنين يك رباعي داشته ديوان تو چار گل روييده بر دامان تو چارقُل خوانديم در قرآن تو همسر شيري و خود شير آفرين مثل قطره آمدي،دريا شدي خاك بودي،تربت اعلي شدي تا كنيز خانه زهرا شدي خانه ات شد قبله عرش برين اي به روح تو سلام اهل بيت عارفي تو بر مقام اهل بيت بچه هاي تو غلام اهل بيت اي غلام خانه ات روح الامين تو همه تن بودى و جان شد علي در كوير تشنه باران شد علي تو شدي قاري و قرآن شد علي اي مفاتيح الجنان بي قرين آنكه حكم صبر از الله داشت پيش چشمت سر درون چاه داشت نيمه شبها روضه اي كوتاه داشت: پيش چشمم خورد زهرا بر زمين وقت رفتن پيش چشم زينبين گفته اي عباس را،اي نور عين بر نميگردي مدينه بي حسين جان تو جان امام من،همين حال آورده بشير از ره خبر كاروان عشق آمد از سفر نه ستاره مانده ديگر نه قمر آه اي ام البنين بي بنين بند قلب دختر زهرا گسست تا كنار علقمه افتاد دست با عمودي فرق عباست شكست خورد با صورت زمين آن مه جبين تا علمدار حرم از حال رفت يوسف زهرا سوي گودال رفت دست دشمن جانب خلخال رفت حمله كردند از يسار و از يمين روز،سينه زن شد و شب گريه كرد شمر تا خنديد زينب گريه كرد نعل مي رقصيد و مركب گريه كرد ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين تو نبودي خيمه را آتش زدند عشق را در كربلا آتش زدند بچه ها را بي صدا آتش زدند سوخت آن شب قلب ختم المرسلين خوب شد مادر نبودي،ناگهان سرخ شد از خشم چشم آسمان تا كه در گودال آمد ساربان خاتم آل عبا شد بي نگين خوب شد مادر نبودي،سر شكست در حرم گهواره اصغر شكست بعد سقا حرمت معجر شكست راهي بازار شد پرده نشين سلام الله علیها
آرامشم ده تا که طوفان تو باشم آئینه‌ام کن تا که حیران تو باشم آزاده‌ام امّا گرفتار تو هستم خارم که خواهم در گلستان تو باشم  من سر به زیر و سرشکسته آمدم باز  تا سربلند لطف و احسان تو باشم  دیشب حواسم را که جمع خویش کردم دیدم فقط باید پریشان تو باشم  ایمان چشمانت مرا بیدار کرده باید چه گویم؛ تا مسلمان تو باشم؟   بر گیسوانم گرد پیری هست امّا من آمدم طفل دبستان تو باشم دیروز کمتر از پشیزی بودم؛ امروز باارزشم؛ چون جنس دکان تو باشم  دیروز تحت امر شیطان بودم؛ امروز  از لطف چشمت تحت فرمان تو باشم  دیروز یک گرگِ بیابانگرد و بی عار  امروز می خواهم که اصلان تو باشم  هر چه شما فرمایی؛ امّا دوست دارم  تا در مِنای عشق، قربان تو باشم  شادم نمودی که قبولم کردی آقا  من آمدم تا بیت الاحزان تو باشم  خواهم که خاک پایتان باشم نه اینکه  چون خار در چشمان طفلان تو باشم آقا اگر راضی نگردد زینب از من دیگر چگونه بر سر خوانِ تو باشم؟  
این چشم ها به راه تو بیدارمانده است چشم انتظارت ازدم افطارمانده است برخیز و کوله بارمحبت به دوش گیر سرهای بی نوازش بسیارمانده است با توچه کرده ضربه آن تیغ زهردار مانندفاطمه تنت ازکارمانده است آنقدر زخم ضربه دشمن عمیق هست زینب برای بستن آن زار مانده است آرام ترنفس بکش آرام تربگو چندین نفس به لحظه دیدارمانده است ازآن زمان که شاخه یاست شکسته شد چشمت هنوزبر در و دیوار مانده است سی سال رفته است ولی جای آن طناب بر روی دست و گردنت انگارمانده است می دانی ای شکسته سرآل هاشمی تاریخ زنده درپی تکرارمانده است ازبغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست باقی آن برای علمدارمانده است @babollharam