eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
91 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم با وضو باید از مقامت گفت خاتم الأنبیاء سلامت گفت مهربانیِ بی حدی داری! خلق و خوی محمدی داری تا ابد علم را شکافنده دستِ مِهر خدای بخشنده دیدنت آرزویِ جابر هاست شیعه مدیونِ قال باقر هاست پندهایت فراتر از پندار معدن العلم، مخزن الأسرار واژه ها بر لبت زلال شدند فاتح قله ی کمال شدند عقل شد کودک دبستانت پای منبر نشست حیرانت مشق از کیمیایِ عشق بده درس جغرافیایِ عشق بده قلمت کی قرار می گیرد!؟ جوهر از ذوالفقار می گیرد مانده ام چند جبهه می جنگی!؟ رهبر انقلاب فرهنگی مکتبت اجتهاد علمی شد کربلایت جهاد علمی شد ** "کربلا" گفتم و دلت لرزید مشک آبی مقابلت لرزید کربلا خاطرات تلخی داشت روضه های فرات تلخی داشت آب را رویِ خیمه ها بستند آب را با سروصدا بستند تشنگی، از بهار سیرت کرد گریه های رباب پیرت کرد @babollharam
اشک شوقم کنار این گنبد موج در موج، بی کران شده است بد قیافه ترین کلاغ جهان! عاشق چشم هایتان شده است دو دلم بینِ رفتن و ماندن! کوله بار گناه را چه کنم!؟ با چه رویی در این حرم بپرم؟ پر و بال سیاه را چه کنم!؟ به خودم بارها نهیب زدم: صحبت از دیدنِ بهشت نکن آسمانی به این سپیدی را با حضورت سیاه و زشت نکن از مرام کبوترانت بود بینِ شان پر زدم، نرنجیدند خادمانت چه قدر آقایند! از صدای بدم نرنجیدند خوش صدا نیستم، چه کار کنم !؟ دلخراش و عجول می خوانم قارقارِ مرا نگاه نکن دارم اذن دخول می خوانم کاش من روز و شب مجاور این بارگاه مطهرت بودم به حسابِ حسادتم نگذار کاش من هم کبوترت بودم   شاعر:
💞💞💞💞💞💞💞💞 فضایِ شهر مدینه دوباره عرفانیست نماز پنجره هایش چه قدر روحانیست! مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب! در آسمان و فلک جشن نور افشانیست عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل عجب شبی!همه ی کهکشان چراغانیست ولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت چه قدر سفره این جشن،پهن و طولانیست فرشته ها سرشان گرمِ رقص و...میکائیل به فکر پُخت و پزِ سوروساتِ مهمانیست میان سفره مِی ناب و ساغر آوردند کلیم و خضر،دلی از عزا در آوردند شراب داخل خمره مدام قُل می زد پیاله ذوق کنان سمتِ باده زُل می زد چه عطرِ سیب خوشی بین عرش پیچیده! برای باده زدن ذوالفقار هُل می زد دگر نزول ملائک به خاک آسان شد خدا میان زمین و بهشت پل می زد شب عروسیِ خورشید و ماه عالمتاب سپیده برسرِ بام سحر دهل می زد برای بُردن این زوج آسمانی، نوح چه باسلیقه به کشتیِ خویش گُل می زد امیرِ غزوه ی فتح الفتوح می آید صدای بوق زدن های نوح می آید ستاره ها همه بی تاب دیدن داماد گرفته اند حسودان کوردل غمباد وضو گرفته و با احترام باید گفت: جناب حضرت داماد،شاخه ی شمشاد تمام آینه های مدینه غش کردند نگاه فاطمه تا در نگاه شان افتاد کلید باغ جنان را، خدا مراسم عقد به این عروس سرِسفره زیر لفظی داد ترانه ی لب داوود خوشصدا این است: علی و فاطمه پیوندتان مبارک باد خدا به حورومَلَک گفت تا که دف بزنند بس ست گفتن تسبیح و ذکر،کف بزنند 🔸شاعر: ____________________________
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده! چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟ توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده خودت که داخلِ گودال گیر افتادی! عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟ به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم دوباره چادر من دستِ خارها مانده بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟ به جان سپردن من چند ربنا مانده؟ به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست! پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟
بوی فراق می دهد این گریه های من ماتم گرفته شال سیاه عزای من شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام آقا ببخش، درگذر از این خطای من با زعفران شهر خراسان نمی شود!؟ رنگی دهی امام زمان برحنای من از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام چیزی نمانده مثل شما از صدای من با نوحه های این دهه ی آخر صفر شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من! ای خوش حساب، مزد مرا زودتر بده بعد از دو ماه گریه چه شد کربلای من؟ سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام این چشم خیس، چشمه ی آب بقای من من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم جایی گرفته حضرت زهرا برای من @babollharam
عالم امكان سراسر نور شد شیعه بعد از سال ها مسرور شد پور زهرا تاج بر سر می نهد بر همه آفاق فرمان می دهد حكم تنفیذش رسیده از سما نامه ای با مُهر و امضاء خدا می نشیند بر سریر عدل و داد آخرین فرمانروای  ابر و باد پادشاه كشور آیینه ها تك سوار قصه ی آدینه ها امپراتور زمین و آسمان حُكمران سرزمین بی دلان پهلوان نامی افسانه ها تحت امرش لشگر پروانه ها لشگری دارد بزرگ و بی بدیل افسرانش نوح و موسی و خلیل 🔸شاعر: _______________________ @babollharam
راضی به هر قضایِ خدا می روی علی چون نوح سمتِ موج بلا می روی علی   دارم به فتحِ خیبر تو فکر می کنم با دستهای بسته کجا می روی علی   ای سرشناس شهر، برای تو خوب نیست مسجد چرا بدون عبا می روی علی   آشفته حالِ فاطمه ی پشتِ در نباش قدرِ خودت به هول و ولا می روی علی   آیینه ی شکسته ی این کوچه ها منم از من شکسته تر تو چرا می روی علی   بی رحمیِ مغیره عجب شمرگونه است داری چه زود کرببلا می روی علی   این کوچه، آخرش ته گودال می رسد داری میان حرمله ها می روی علی   @babollharam
تب دارترین تب زده ی بستر دردم پر سوز ترین زمزمه ی حنجر دردم   رنگ رخ من بر همگان فاش نموده در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم   فریاد عطش زد دهن سوخته ام تا تر شد لب خشکیده اش از ساغر دردم   جای عرق از چهره ی من زهر چکیده پیغامبر خسته دل باور دردم   بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند من کشته ی تیغ شرر لشگر دردم   آتش فکند بر قد وبالای سپیدار یک ذره ی ناچیز ز خاکستر دردم   خون گریه کند اخترو مهتاب برایم افلاک شده مستمع منبر دردم   (از وبلاگ تیشه های اشک)
حس باران در نگاه ساده ات شوق رفتن در مسير جاده ات   مبدا مشهد، مقصد من كاظمين نقشه ي راهم گل سجاده ات   مي روم از سنگلاخ عاشقي تا نهايت هاي دور افتاده ات   رفتن و رفتن بدون  وقفه اي شيوه ي شب گردي دلداده ات   مي رسم يك روز بر دروازه ي چشم هاي مهربان و ساده ات   جا گرفته كهكشاني از غزل در مدار زلف پيچ افتاده ات   در تفرج گاه صبح شعر من دب اكبر مي شود كباده ات   حضرت والا،  امام عالمين يوسف زهراي شهر كاظمين   ساحل درياي جودت بيكران هفت دريا قطره اي از فضلتان   سفره ي احسانتان گسترده است حاتم طائي نشسته پاي آن   من گداي اهل بيتم، اي امير باب حاجات من است اين آستان   روزي من را خدا دست تو داد كاسه اي آب و كمي خرما و نان   قرص نان ها دست پخت فاطمه ست شك ندارم اي كريم مهربان   گندمش را از بهشت آورده اي از زمين هاي خودت در آسمان   خانه ات آباد باشد تا ابد كوري چشم حسودان زمان   حضرت والا، امام عالمين يوسف زهراي شهر كاظمين   آينه در آينه پيغمبريد ساقيان گرد حوض كوثريد   سوره ي كوثر جواب محكم آنكه مي گويد شماها ابتريد   چارده نوريد، نور لايزال بر سرير كبريايي زيوريد   عرشيان را درس ايمان داده ايد در دو عالم اهل وعظ و منبريد   هر سحر بعد از نماز صبح تان روضه خوان روضه هاي مادريد   در قيامت جان پناه شيعيان بر تمام عرش سايه گستريد   شك ندارم كه مرا همراه تان روز محشر سمت جنت مي بريد     حضرت والا، امام عالمين يوسف زهراي شهر كاظمين   @babollharam
خدا می‌خواست از سر رد کند این قوم طوفان را به دستِ مرد دریایِ حوادث داد سکان را نجات کشتی از گرداب‌ها، زحمت فراوان داشت خدا خیرش دهد آن مرد را، پیر جماران را نگاهش فجر صادق بود، فجرِ انقلاب نور به پایان بُرد بعد سال‌ها شام غریبان را به امر او فرشته دیو را از شهر بیرون کرد گواهی می‌دهد تاریخ رسوایی شیطان را ازاین اعجاز بالاتر!؟ بهار آورد در بهمن گرفت از چشمِ گندم‌زارها خوابِ زمستان را صدایِ انفجار نور او لرزاند یکباره قَطیف و قدس را، حتی بلندی‌های جولان را هزاران شاه دید این مُلک، اما سیزده قرن است به رویِ چشم خود بگذاشته شاه خراسان را شاعر:
وقتِ خداحافظیه، مهمونی ام تموم شد! حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته! بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته! ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره ** حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم @babollharam
امام_ رضا_علیه_ السلام روز ولادت تو غزل آفریده شد مفعول وفاعلات و فَعَل آفریده شد پلکی زدی ومعجزه ای را رقم زدی! از برق چشمهات زحل آفریده شد از شهد غنچه ی لب پر خنده ی شما در چشمه ی بهشت عسل آفریده شد عالم به رقص آمد و، از پایکوبی اش ازطوس تا حجاز گسل آفریده شد سینه به سینه؛شکرخدا عاشقت شدیم این عشق پاک روز ازل آفریده شد ما از پدر ولایِ شما ارث می بریم ایرانیان کشور موسی بن جعفریم درجشن پایکوبی تنبورهای مست در بزم میگساری انگورهای مست نور خدایی تو چه اعجاز کرده است! هو می کشند دوروبرت کورهای مست شیرینی ولایِ شما چیز دیگری است! این را شنیدم از لبِ زنبورهای مست دارد تمام شهر به دیوار می خورد! در پیشِ چشم قاصرِ مأمورهای مست ازاین به بعد حرف خدایی نمی زنند با دیدن جلال تو، منصورهای مست اِذن دخول میکده ورد زبان ما بوی شراب می دهد امشب دهان ما وقتی همه به عشق تو پروانه می شوند پروانه ها کنایه و افسانه می شوند روح بهارهستی و؛این بوته های خار از عطر گامهای تو ریحانه می شوند با دیدن جمال زلیخا کُش شما یوسف شناس ها همه دیوانه می شوند شانه به شانه، شاه وگدا در سرایتان مهمانِ سفره های کریمانه می شوند شبها به عشقِ باده ی نابت، شیوخ شهر شاگردهایِ حوزه ی میخانه می شوند عمری کتاب تزکیه تدریس کرده ای در شهر طوس میکده تاسیس کرده ای آن سوی شهر، قبه ای از نور دیده ام صحن وسرای کیست که از دور دیده ام؟ هوش از سرم پریده و مستانه می دوم حس می کنم که باغِ پرانگور دیده ام دیگر چه احتیاج به نعلین وچوب دست! موسیِ پا برهنه شدم؛ طور دیده ام مشهد کجا و این دل ناپاک من کجا!؟ خود را شبیه وصله ی ناجور دیده ام در محضرت جنابِ سلیمان شهر طوس بالِ ملخ به شانه ی یک مور دیده ام اینجا ندیده ایم گدایی که دلخور است اینجا فقیرها چقدر جیبشان پُراست گریه بهانه ایست،که عاشق ترم کنی شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد؟ از راه دور آمده ام باورم کنی با ذوق وشوق آمده ام،حضرت رئوف فکری به حال رنگِ سیاه پرم کنی زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم! باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی باید تو را به پهلویِ زهرا قسم دهم تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی مادر سپرده است به دستِ شما مرا گفته فقط شما ببری کربلا مرا @babollharam