eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
71 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان را به خاک می‌آری با همان جذبه‌های عرفانی ولی از یاد می‌بری خود را دم‌به‌دم در شکوه ربانی با خودت یک سحر ببر ما را تا تجلی روشن ذاتت دل ما را تو آسمانی کن با پر و بالی از مناجاتت تربت کربلاست تسبیحت همدم ندبه‌هات سجاده بی‌قرار است گریه‌هایت را که بیفتد به پات سجاده غربتت را کسی نمی‌فهمد چشم‌هایت چقدر پُر ابر است آیه آیه صحیفه‌ات ماتم جبرئیل نگاه تو صبر است شده این خاک گریه‌پوش آقا مثل چشمت صحیفهٔ باران صبح تا شب، شکسته می‌گویی السلام علیک یا عطشان غم به قلبت دخیل می‌بندد چشم‌های تو با خوشی قهر است تشنگی بر لبان تو جاری آب دیگر برای تو زهر است کربلا در نگاه تو جاری روضه می‌خواند چشم تو سی‌سال دل تو هروله‌کنان، یک عمر علقمه، خیمه‌گاه، تل، گودال پردهٔ خیمه‌ها که بالا رفت کربلا در برابرت می‌سوخت ناگهان روی نیزه‌ها دیدی سر خورشید پرپرت می‌سوخت در دل قتلگاه می‌دیدی لحظه لحظه غروب زینب را چه به روز دل تو آوردند؟ «وَ أنَا بنُ مَن قُتِلَ صَبراً»... جز تو و عمهٔ پریشانت کوفه و شام را که می‌فهمد طعنه‌های کبودِ سلسله و سنگ و دشنام را که می‌فهمد دست بسته به سوی شهر بلا خاندان رسول را بردند به روی ناقه‌های بی‌محمل دختران بتول را بردند یادگار کبود سلسله‌ها به روی مصحف تنت مانده مرهمی از شرار خاکستر به روی زخم گردنت مانده سنگ‌های بدون پروایی محو لب‌های پاک قاری بود از لب آیه آیهٔ قرآن روی نی خون تازه جاری بود با شکوه نجیب قافله‌ات کینه‌های بنی‌امیه چه کرد در خرابه نشسته‌ای از پا با دلت ماتم رقیه چه کرد بی‌کسی‌های عمه‌ات زینب غصه‌های رباب پیرت کرد داغِ زخم زبان و هلهله‌ها بزم شوم شراب پیرت کرد... کربلا را به کوفه آوردی با شکوه پیمبرانهٔ خود لرزه انداختی به جان ستم با بیانات حیدرانهٔ خود چه حقیر است در برابر تو قد علم کردن سیاهی‌ها تو ولی از تبار خورشیدی شام را در می‌آوری از پا با دعاهای روشنت آخر شهر پُر از کمیل خواهد شد کاخ ظلمت به باد خواهد رفت اشک‌های تو سیل خواهد شد از همه سو برای خون‌خواهی در خروشند باز بیرق‌ها راوی زخم‌های پنهانِ دل مجروح تو فرزدق‌ها
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده شده سایبان من زن های شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من افتاد روى خاک به سنگ یهودیان از روى نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم، میزبان من من سیل اشک ریختم و او شراب ریخت با آن که بود آیه ی کوثر به شأن من من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من
شد اسیر غل و زنجیر تنِ بیمارش سوختم یکسره از غربت و حالِ زارش چقدر خواند دعا تا که پدر برگردد رفت دلتنگِ پدر! تازه نشد دیدارش داشت عادت به اذانِ علي اکبر(ع) امّا... بی برادر شده بود و غم دل شد یارش تا در آغوش گرفتش کمی آرام شد و شد رقیه(س) رمقِ هر نفس ِ تبدارش او علی(ع) بود و همین داغ برایش بس بود اینکه عمّه(س) سرِ بازار رسیده کارش یک نفر خنده زنان هستۂ خرما زد و رفت گفت با خنده که از روی سرت بردارش لرزه افتاد به پایش! چه چراغان شده بود دورِ دروازۂ ساعات و در و دیوارش مانده هر ثانیه در خاطرِ ویرانۂ شام چشم ِ گریان شدۂ تا به سحر بیدارش!
شعر روضه امام زین العابدین علیه السلام شعر روضه امام سجاد علیه السلام روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد وحید محمدی @babollharam
شعر روضه امام زین العابدین علیه السلام شعر روضه امام سجاد علیه السلام ای مقتدای اهل بکا و دعا، علی ای بانی ارادت ما بر خدا، علی ای گریه هات، روضه ی بی انتها، علی ای مقتل مجسّم کرببلا، علی زخمی که مانده روی پرت فرق می کند داغی که مانده بر جگرت فرق می کند اصلا دلیل درد سرت فرق می کند از کربلای خون، خبرت فرق می کند داغ اسارت و غم هجران چشیده ای از کربلا به شام به چشمت چه دیده ای بر شانه بار شام غریبان کشیده ای پس بی دلیل نیست چنین قد - خمیده ای با نیزه پای نیزه ی دلدار بردنت بر روی ناقه با تن تب دار بردنت با دست بسته مجلس اغیار بردنت با دختران فاطمه بازار بردنت غم با حساب گریه ی تو بی حساب شد با روضه های آب تنت آبِ آب شد تا ذبح دیدی و دل زارت کباب شد هر شب گریز روضه ی آبت رباب شد ... وحید محمدی @babollharam
زمینه شهادت امام سجاد علیه السلام تموم نفس هاش روضه اس با غم محرم شد پیر نشونه داره رو جسمش از غل و زنجیر بی تاب گریه می کنه با آب گریه می کنه یاد خشکیه لب ارباب گریه می کنه یعقوب کربلا کم گریه کن همراه نیزه ها کم گریه کن علی یا سید الساجدین زین العابدین با یه دل خون می باره چشای امام سجاد یاد روزی که باباش از رو مرکب افتاد موهاش غرق خون شده دردا بی امون شده عمه سینه میزنه رو تل نیمه جون شده بر جسم بی سرش کم گریه کن علی همراه خواهرش کم گریه کن علی یا سید الساجدین زین العابدین نزدیک چهل سال میشه از غصه می باره چشمام کربلا شکستم اما امان از این شام بین کوچه ها توی انظار بردن عمه رو آبم کرده، بودمو بازار بردن عمه رو از مجلس شراب کم گریه کن علی با غصه ی رباب کم گریه کن علی یا سید الساجدین زین العابدین سبک 👇👇👇👇
روضه خوانی نشست بر منبر گفت هرگز نمیرود از یاد اهل روضه مرا حلال کنید دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد روضه خوان گفت روضه ای را که بکند آب سینه ی فولاد کاش این جمله جعل بود و دروغ دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد از زمین و زمان صدا خیزد جبرئیل است میزند فریاد غیرتی ها همه به هوش به هوش دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد روضه خوان گفت و مادرش غش کرد گفت در کربلا چه ها رخ داد ناگهان صیحه ای زد و گفتا دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد زینب و مجلس شراب کجا معجرش دستِ کوفیان افتاد ای امام زمان ، ببخش مرا دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد کوفه دام بلای زینب شد روبرویش جماعتی صَیّاد چه گذشته به حال او وقتی ... دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد دل زینب پر از غم و درد است دور او مردمان تماماً شاد کوفیان گرم هلهله وقتی ... دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد #
voice-changer-۲۰۲۲-۰۸-۱۵-۰۷-۴۶.mp3
374.4K
◾بازار کوفه و شام ◾نوحه سینه زنی ◾بنداول بر روی نی دیدم سرت جان اخا کو پیکرت پیشانیت زخمی شده از چه شکسته شد پرت ای قاری نیزه سوار پاییزی هستی در بهار پایین بیا تا بوسمت هستی اگر پای قرار جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین(۲) ◾بنددوم من با رسن بسته شدم از طعنه‌ها خسته شدم ای ماه بر نیزه ببین گریه‌ی پیوسته شده آیینه‌دار غیرتم با این جلال و شوکتم بالا نشین من را ببین با این شکوه و عزتم جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین(۲) ◾بندسوم طفلان همه آواره‌اند بی گوش و بی گوشواره‌اند در آسمانت هر کدام یک کهکشان ستاره‌اند حرفی بزن قرآن بخوان امشب کنار من بمان من بی تو میمیرم حسین گلبرگهایم شد خزان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین(۲)
۱۳ (ورود اهل بیت ع به شام) کاروانی در،شام غم آمد ام کلثوم با،قد خم آمد وای امان از شام۴ دم دروازه،ازدحام کردند بر اسیران ظلم مدام کردند وای امان از شام۴ شامیان کردند،ستم و بیداد خون شده قلب،حضرت سجاد وای امان از شام۴ از سوی دشمن،ظلم افزون شد زینب دلخسته دلش خون شد وای امان از شام۴‎ بر روی محمل،ام کلثوم است بر روی نیزه،سر مظلوم است وای امان از شام۴‎ دم دروازه،صف زدند مردم جلوی زینب،کف زدند مردم وای امان از شام۴‎ همگی خسته،دست شان بسته دیده اند آزار،دل بشکسته وای امان از شام۴‎ از ستم گل ها،همه پژمردند بس ستم دیدند،خون دل خوردند وای امان از شام۴‎ حرم عترت،روزشان شد شام می زدند با سنگ،از لب هر بام وای امان از شام۴‎ آتش کین در،شام زبانه زد بر تن طفلان،تازیانه زد وای امان از شام۴
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است "پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه،یکی جُون می شود هر نوکری،غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند..،گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم زینب نمی شود ** قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود شاعر: