eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
89 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده شده سایبان من زن های شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من افتاد روى خاک به سنگ یهودیان از روى نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم، میزبان من من سیل اشک ریختم و او شراب ریخت با آن که بود آیه ی کوثر به شأن من من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من
اسیری که با طناب بسته بشه میمونه توو سختیا چیکار کنه وقتی که با تازیونه میزنن نمیتونه هیچ طرف فرار کنه نگاشون به سر عباس میخوره بچه ها رو بی‌بهونه میزنن غیرِ مادر، بچه‌ی آغوشی رَم گاهی وقتا تازیونه میزنن لج‌شون گرفته تازیونه شون به سرای روی نی نمیرسه چه بلایی قراره شروع بشه؟ زینبِ کبری چقدر دلواپسه غُصّه‌ی زینب یکی دوتا که نیست! تازیونه نرسه، سنگ میرسه بعد صحرا و بیابون گردیا نوبت کوچه‌های تنگ میرسه غُصّه همسفری با حرمله غُصّه های ازدحام از یه طرف غُصّه‌ی دلتنگیِ بی‌بی رباب غُصّه‌ی سنگای شام از یه طرف میزنن پروانه های خسته رو روی نی خون به دل شمع میکنن بچه‌های شهر برا بزرگاشون میرن از کوچه‌ها سنگ جمع میکنن توی کوچه و گذر سنگ میزنن جَوونا به سمت خورشید و قمر از پس پنجره ها پیرِ زنا میزنن به قصد اُفتادن سر چون بلندِ نیزه ها و شهر شلوغ سرا رو، رو نی عمیق‌تر میزنن اونا که رفتن روی پشت بوما سنگا رو خیلی دقیق‌تر میزنن نشونه‌ گیریاشون فرق میکنه! بین ازدحام و توی هلهله ... بعضیا میخوان خودی نشون بدن جلوی تیر و کمون حرمله بعضیا که ماهِرن توو سنگ زدن سنگاشون به طرف سقّا میره بعضیا عجولن و بی حوصله بیشتر سنگاشونم خطا میره مثلاً "عون" و نشونه میگیرن سر "عبدالله" میفته رو زمین چشم "عباس" و نشونه میگیرن سر "ثارالله" میفته رو زمین بارون سنگ میباره اینجا کجاست؟ شده این محله با یه سر طرف انگاری محله‌ی "اَزرقه" که "قاسم" و سنگ میزنن از هر طرف
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل زبان حالِ حضرت زینب سلام اللّه علیها روضه‌هایِ بعدِ عاشورا بر رویِ شانه بارِ غمِ یار می‌کشم دارم عَلم به جایِ علمدار می‌کشم پایِ سرِ تو همسفرِ قاتلت شدم پایِ سر از دوپایِ گُلت خار می‌کشم دیدم چه‌ها سرِ تو به گودال آمده دیدی چه‌ها که من سرِ بازار می‌کشم از روی نِی ببین که به روزم چه آمده؟! دیگر به زحمت این تنِ تب‌دار می‌کشم قرآن بخوان به خاطرِ آرامشم حسین من را ببخش از دو لبَت کار می‌کشم عیسایِ نیزه‌ها به دَمی زنده کن مَرا کُشتی مرا ولی نفس اِنگار می‌کشم یا اَیُّهاَالعزیز شده صحبت از کنیز نازِ سه‌ساله جایِ علمدار می‌کشم از سنگ بدتر است همین نانِ خشک‌ها آه از فراق تا دمِ دیدار می‌کشم
. صُوت قرآن تو صبرم را رُبود از دل، حسین ز آن سبب سر را زدم بر چوبة محمل، حسین من ز طفلی بر سر دوش نبّی دیدم تو را از چه بگرفتی کنون بر نوک نی منزل، حسین؟ این تویی بالای نی ای آفتاب فاطمة؟ یا شده خورشید گردون بر زمین نازل، حسین می‌خورد بر هم لبت، گوئی تکلّم می‌کنی گاه با من، که بطفلان، گاه با قاتل، حسین ای هلال من ز بس در خاک و خون پوشیده‌ای دیدنت آسان، شناسائی بود مشکل، حسین اختیار دیده را پای سرت دادم ز دست ترسم از اشکم بماند کاروان در گِل، حسین با تنت در قتلگه بنشسته جانم در عزا با سرت بر نوک نی اُلفت گرفته دل، حسین با تمام دردها و غصّه‌ها و رنج‌ها نیستم آنی ز طفل کوچکت غافل، حسین هر چه پیش آید خوش آید، سینه را کردم سپر با اسارت نهضتت را می‌کنم کامل، حسین سوز و شور «میثم» بی‌دست و پا را کن قبول گوچه شعرش هست در نزد تو ناقابل حسین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره وفات شهادت‌گونه‌یِ حضرت اُمِّ‌کلثوم سلام‌اللّه‌علیها روضه می‌خوانْد و گریه‌هایش را هدیه بر شاهِ بی‌کفن می‌کرد گاه‌گاهی حسین وایْ حسین گاه‌گاهی حسن حسن می‌کرد روضه می‌خوانْد و گریه‌هایش را هدیه بر روحِ مادرش می‌کرد گاه با روضه‌هایِ کوچه‌یِ غم گاه گودال خوانده غش می‌کرد روضه می‌خواند و پایِ هر روضه رنگِ او می‌پرید و تب می‌کرد یادی از خیمه‌هایِ سوخته و .... غیرتِ فارسُ‌العرب می‌کرد روضه می‌خواند و اشکِ چشمانش رویِ گونه چو لاله گل می‌کرد یادی از اکبرِ زمین‌گیر و .... هِقْ‌هِقِ خاتمِ رُسل می‌کرد روضه می‌خواند و با نوایِ خود آسمان و زمین پریشان کرد العجل گفت و روضه‌خوان‌ها را بر سرِ خوانِ ندبه مهمان کرد روضه می‌خواند و یادِ آن روزی که حرم پابرهنه شد را کرد مثلِ زینب دعا برایِ فرج ناله‌ها از فراقِ آقا کرد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم زمزمه ۲۳ رمضان بعد از شهادت حضرت علی علیه السلام سبک از زندگی...... بابا دلم چقدر برات تنگه این کوفه سرزمینِ نیرنگه تویِ سینه‌َش به جایِ دل سنگه به فکر جنگه/۲/ دلشوره داره دخترِ زهرا می ترسم از این کوچه‌ها بابا چند سال دیگه بازم میام اینجا همراهِ سرها حسین‌ِمن حسین‌ِمن اِی‌وای/۳/برات بمیرم/۲/ باید غمِت تو قلبِ من باشه وارثِ غصّه‌هات حسن باشه جسمِ حسینم بی‌کفن باشه رو خاک صحرا/۲/ به رویِ نیزه‌ای سرِ همدم همسفرم یه عدّه نامحرم به ضربِ کینه می‌شه قدَّم خَم شبیه زهرا /۲/ حسین‌ِمن حسین‌ِمن اِی‌وای/۳/برات بمیرم/۲/ عشقه امیرالمؤمنین عشقه سینه زدن به عشقِ دین عشقه دلواپسیِ اربعین عشقه حسینو عشقه/۲/ راهَم بده بازم به دربارت جانمونم از خیلِ زَوّارت به حقِّ عبّاسِ علمدارت حسینو عشقه حسین من...
4_5785198545439033624.m4a
زمان: حجم: 566.4K
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دودمه اوّل محرّم حضرت مسلم علیه‌السلام قاصدت می‌ترسد از این کوچه و بازارها '۲' کوفه و کفتارها '۲' وای از زخمِ زبان و طعنه و آزارها '۲' کوفه و کفتارها'۲' @babollharam
4_5785198545439033623.m4a
زمان: حجم: 1.52M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم زمزمه _ نوحه واحد اوّل محرم حضرت مسلم علیه‌السلام سبک دور مَنیم اِی آرخام الیم دور.... وای چی می‌بینم از رویِ دار چه شلوغه کوچه بازار اگه دارم می‌زنم زار پیش چشمامِه سرِ یار وای کاش قلم شِه دوتا دستام چی نوشتم واسه آقام اگه جاری شده اَشکام خیلی دلواپس و تنهام دلِشون یه تیکّه سنگه شهرِشون به فکرِ جنگه آخرین حربه‌یِ کوفی تو گودال و خیمه چنگه چنگِشون سر‌ ُو می‌گیره مویِ دختر و می‌گیره گوشواره می‌کَّنه بعدش... پرِ معجر ُو می‌گیره یاحسین میا‌ به کوفه ۴ وای قافله اَمون نداره کوفی پا رو قول می‌ذاره سخته بابا واسِه مادر نعشِ بچّه‌َشو بیاره وای جایزه داره سرِ یار زدنِ چشمِ علمدار حرمله چون زدی طفلو... از حرم گوشواره بردار می‌بُرن سرِت رو برگرد زینبو می‌زنه نامرد ناموسِت می‌ره سفر آه همراه یه عدّه ولگرد راه طفلِتو می‌بندن گریه می‌کنه می‌خندن نیا که کنجِ خرابه قبرِ دخترت رو کَندن یاحسین میا‌ به کوفه ۴ @babollharam
با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی
با دست بسته است ولی دست بسته نیست زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست زینب اسیر نیست دو عالم اسیر اوست او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست حتی اگر به صورت او سنگ می خورد هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده شده سایبان من زن های شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من افتاد روى خاک به سنگ یهودیان از روى نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم، میزبان من من سیل اشک ریختم و او شراب ریخت با آن که بود آیه ی کوثر به شأن من من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟! کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم... پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس می روم حالا میان خولی و شمر و سنان وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟! مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان... ...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا شد بهار عمر من در شام یکباره خزان 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠