***********
دم پـاره
امشب پریشان زینب است محزون و گریان زینب است
امان از دل زینب چه خون شد دل زینب
روز عاشورا - وداع از حرم
دودمه
کمی آهسته تر ای جان زینب حسین جانان زینب
نظر کن دیده ی گریان زینب حسین جانان زینب
شاه گفتا کربلا امروز مهمان من است عید قربان من است
مادرم زهرای اطهر دیده گریان من است عید قربان من است
تا ببوسم حنجرت آرامتر ای نور عین یبن الزهرا یا حسین
گوییا زهرا به دنبالت نماید شور و شین یبن الزهرا یا حسین
دم پـاره
آهسته رو برادر رحمی نما به خواهر
عمه بیا محشر کبری ببین مرکب بی صاحب بابا ببین
به پیش چشم فاطمه مادرش تشنه بریدند سر از پیکر
شام غریبان
دودمه
شمع دل میسوزد و شام غریبان امشب است مو پریشان زینب است
گم شده طفلان و حیران در بیابان زینب است مو پریشان زینب است
آسمان کربلا تیره شده واویلتا حضرت زهرا بیا
سر به روی نی تن شه مانده زیر دست و پا حضرت زهرا بیا
دم پـاره
آتش گرفته خیمه ها رأس حسین به نیزه ها
رأس حسین به نیزه ها آتیش زدن به خیمه ها
بر خیز ای باب نجات حسین جان آزاد شد آب فرات حسین جان
#امام_حسین_دودمه
#شب_عاشورا_دودمه
#دودمه
باز در عرش خدا ولوله ای بر پا شد
شب عاشورا شد
شب پایانی عمر پسر زهرا شد
شب عاشورا شد
صحبت از داغ نکن ، می روم از حال حسین
یا اخا یا مظلوم
وا مکن پای مرا تا دم گودال حسین
یا اخا یا مظلوم
صبر کن هر چه بلا بر سر من می آید
ای پریشان زینب
دست و پا می زنم و مادر من می آید
ای پریشان زینب
یوسفم گر بروی، پیرهنت را چه کنم
یا عزیزالزهرا
عصر فردا ته گودال ، تنت را چه کنم
یاعزیزالزهرا
#علی_سلطانی
#عصر_عاشورا_دودمه
#عاشورا_دودمه
#دودمه
آتش به خیام پسر فاطمه افتاد
امان از دل زینب
بر راس بریده نظر فاطمه افتاد
امان از دل زینب
#صادق_اویسی
🎤 سبک و شعر:
#عاشورا_دودمه
#دودمه
روز عاشورا صدا زد زینب قامت کمان
العجل صاحب زمان
روی تل زینبیه گفت او لطمه زنان
العجل صاحب زمان
#امام_حسین_دودمه
#کوفه_دودمه
#دودمه
راس جدت را ببین در کوفه بالای سنان
العجل صاحب زمان
عمه مظلومه ات در پای نیزه شد کمان
العجل صاحب زمان
خنجر کشیده اند خدا را رضا کنند
خود را به زور در دلِ گودال جا کنند
.
اینجا که گود بود چرا خورده ای زمین ؟
جایی دگر نبود سرت را جدا کنند ؟
.
انصاف نیست لشگر کوفه کفن شوند
این ها تو را مقابل زینب رها کنند
.
نه جای نیزه مانده و نه نیزه مانده است
تا زخم دیگری روی آن جسم جا کنند
.
وقتی به عضو عضو تو رحمی نکرده اند
می خواستی ملاحظه ی خیمه را کنند ؟
.
وقتی کفن برای تنت فایده نداشت
گفتند بوریا عوضش دست و پا کنند
.
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید
در کف شمر ستم پیشه خنجری دیدم خون می گرید
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید
در کنار خیمه ای سوزان عابدین تنها به سر می زد
در جوار مقتلی خونین حضرت زهرا به سر می زد
در میان کشته ها حیران زینب کبری به سر می زد
وا حسینا هر زمان می گفت مادری دیدم خون می گرید
در زوال ظهر عاشورا خواهری دیدم خون می گرید
دیده ی دل را مجسم شد در برابر قتلگاهی بود
کودکانی تشنه و غمگین کربلا بود خیمه گاهی بود
کشته ها افتاده در صحرا آن طرف خیل سپاهی بود
آسمان گردیده طوفانی دختری دیدم خون می گرید
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید
عاشقی بود در سجود خون زمزمه ذکر خدا می کرد
جان خود را اندر آن وادی در ره جانان فدا می کرد
ظالمی با خنجری بران از قفا رأسش جدا می کرد
ناگهان در دست آن ظالم یک سری دیدم خون می گرید
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید
همچو گل پرپر بدن هایی خفته در صحرای سوزان بود
زیر نور و تابش خورشید پایمال سم اسبان بود
غوطه ور در لجه ای از خون جسم سالار شهیدان بود
تیرباران پیکری بر خاک بستری دیدم خون می گرید
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید
در کنار علقمه بی دست جسم سقا و علمداری
نی ز آب و نی از آن پرچم مانده بود بر جای آثاری
دیده از تیر ستم بسته پیکر از خون گشته گلناری
سر گرفته بین زانوها افسری دیدم خون می گرید
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید
اندر آن صحرای تفتیده در هیاهو لشکر اعدا
اوفتاده لرزه بر قلب عرش و فرش و جمله ما فیها
بر لب گودال خون آلود سینه می زد حضرت زهرا
مادری در آخرین دیدار زائری دیدم خون می گرید
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید
شاعر: حاج حبیب الله معلمی
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
H.141.mp3
2.6M
درزوال ظهرعاشورا
سعیدحدادیان
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔹 ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ 🔹
مقتل کُشنده بود، ولی روضهخوان نمُرد
هر چند گریه کرد، ولی آسمان نمُرد
دیدم کتیبه سوخت، عَلم خم شد از غمش
با روضهی حسین، زبان در دهان نمُرد
گفتند، تشنه بود و گرسنه؛ ولی کسی
با نذریِ حسینیه بی آب و نان نمُرد
موی زمان هم از غم اکبر سپید شد
اما برای روضهی او یک جوان نمُرد
"اَلشّمرُ جالِسٌ"؛ سرِ ناحیّه هیچ کس
با روضهی زیارتِ صاحبْزمان نمُرد
انگشترِ عقیقِ من از گریه سرخ شد
نفرین و بغض کرد، ولی ساربان نمُرد
سوزِ "غریب مادرش" آمد؛ ولی کسی
با نالههای مادرِ قامتکمان نمُرد
روز دَهُم گذشت، پر از اشک و هیچ کس
از داغهای روز دَهُم همچنان نمُرد
"دل مردهام" که از غم گودال، زندهام !
من هر چه کردم این نفسِ نیمهجان نمُرد
رضا قاسمی
#مرثیه_امام_حسین علیه السلام
🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به
حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً
✨
🔺🔺
#شعر_مرثیه کاربردی در ناحیه مقدسه
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
سکوتِ ماسههای داغ یعنی بسترش با من
صدای بادِ سوزان میرسد: خاکسترش با من
غریبِ زخمیِ لبتشنه گیر اُفتاده در گودال
که حتی آفتابِ داغ گوید پیکرش با من
حرامیها و قاتلها همه جمع اند میگویند
که از این زخم خورده کَندنِ بال و پَرَش با من
یکی میگفت با نیزه که ضربِ اولش با تو
یکی میگفت با تیغش که زخمِ آخرش با من
زره پیراهنش خودش عبا دستار غارت شد
به نعره خولی آنجا بود: خورجینِ سرش با من
سنان با شمر میخندد بچرخانم؟ سرش باتو
که با او شمر میگوید بچرخان خنجرش با من
نگاهِ یک زنازاده به شالِ سبز آقا بود
هوارِ ساربان آمد فقط انگشترش با من
پس از عریانیِ او شد زمانِ غارتِ خیمه
که یک وحشیِ شامیِ گفت گوشِ دخترش با من
به خنده نانجیببی داد زد بچهها با من
سوارِ نیزه داری گفت قبرِ اصغرش با من...
شاعر: #حسن_لطفیــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
کمی آرام برو کم شود این خون جگری
برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری
من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم
چقدر زود شد ایام وصالت سپری
با تن پر پر اکبر چه وداعی کردی
بی عصا مانده ای ودست به روی کمری
تک تک اهل حرم دست به دامان تواند
سرپیری چقدر ناز تو باید بخری
مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش
که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری
نا امیدم که تو را باز ببینم اما
روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری
ساربان مینگرد بد به دلم افتاده
می روی کاش که انگشتر خود را نبری
چادر خاکی من را نتکان گریه نکن
که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری
شاعر: #موسی_علیمرادی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
با خنده با تحقیر خنجر را گرفته
بر سینه اش زانو زده سر را گرفته
ای کاش رو به قبله اش میکرد نامرد
یک دست مو یک دست خنجر را گرفته
چه خوب زهرا هست وقت احتضارش
آقا دودستی دست مادر را گرفته
یک ضربه! دوضربه! نه باید پشت و رو کرد
زیر گلویش بوی خواهر را گرفته
هم فاطمه چشمان حیدر را گرفته
و هم علی چشم پیمبر را گرفته
هی صورت ارباب را بر خاک میزد
لج کرده قول کیسه زر را گرفته
زینب! برو جایی که شمر اصلا نباشد
بیرون بیاید زود معجر را گرفته..
تقسیم شد جسمش میان ده سواره
هر مرکبی یک جای پیکر را گرفته
دیگر نه عباس است نه اکبر، ببینند
خلخال طفلان چشم لشکر را گرفته
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
غریب و تشنه و افتاده قتلِ صبرش چیست
بریدنِ سر او ماجرا نمی خواهد
حسینِ فاطمه جان دادنش مسجَّل بود
سرش بریده شدن از قفا نمی خواهد
کسی که خون زیادی زِ پیکرش رفته
دگر گرفتن جانش عصا نمی خواهد
به پیکرش ردِ شمشیر و صورتش ردِ سنگ
بس است سینۀ او ردِّ پا نمی خواهد
شما که این همه از روبرو زدید او را
زِ پشتِ سر زدنِ بی هوا نمی خواهد
همین که سر زِ تنش شد جدا دگر کافیست
دگر زدن به سرِ نیزه ها نمی خواهد
حسینِ ما کفنش گرد و خاک صحرا شد
بنی اسد بدنش بوریا نمی خواهد
اسیر کردنِ یک دختری که ترسیده
صدای هلهله و ناسزا نمی خواهد
اسیر کردنِ هشتاد و چار کودک و زن
اهانت و سخن نا بجا نمی خواهد
شاعر: #مهدی_مقیمی
4_5832701536567823350.mp3
395.8K
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam