eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
49 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5882088399136884826.mp3
2.31M
۱۴۴۲🏴 👌😍 بند اول: من برام هیشکی، ارباب نمیشه هیشکی مثلِ حسین ناب نمیشه وقتی میگم سلام ای حسین جان دیگه لب، تشنه ی آب نمیشه گریه پا روضه هاش بندگیمه اسمش آرامش زندگیمه میدونم ذکره آقام حسین جان رافعِ درد و افسردگیمه حسین آقام حسین مولام حسین دینمو دنیامه، حسین عقبام حسین جانان حسین ایمان حسین سفینة النّجات، حسین سلطان حسین سرور حسین رهبر حسین صراط المستقیم، حسین محشر جان حسین، سَنَه گوربان حسین بند دوم: یکسره روی لب هامه آقا کربلات خواب شب هامه آقا بی قرارم واسه دیدنه تو شیش گوشَت فکر و رؤیامه آقا گنبدِ تو به کعبه شبیهِ شیش ماهَت واسم آقا مسیحه کی میگه گریه زشته برا مَرد عشقِ من گریه پای ضریحه فدای تو گدای تو جونم رو میدم آقاجون، برای تو تو اربابی تو نایابی تو آسمونِ قلبِ من، تو مهتابی تو زیبایی تو رؤیایی واسه ساحل بی دریا، تو دریایی جان حسین، سَنَه گوربان حسین بند سوم: صد و سی و سه بار هِی میخونم یا اباالفضل به تو وصلِ جونم میزنم سینه پای علَمت عمریه که از عشقت دیوونم مادرم گفته بهم همیشه که گدای تو تنها نمیشه عاشقای اباالفضل قیامت گفته جاشون به دور از آتیشه امیرِ دل شَهِ عادل بگیر دستمو تو محشر، ابوفاضل تویی ساقی تویی باقی تو شور و مستیِ دل های عُشّاقی تو الماسی مثه یاسی تو باب الحوائجی و، تو عباسی جان قمر، سَنَه گوربان قمر 📝: (طاها تحقیقی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه شب عاشورا امشب شب آخرِ شاه دین باشد۲ شام وداع همه مومنین باشد۲ واویلا واویلا واویلا واویلا ۲ __________________ آمده حسین امشب در بر خواهر تا گویدش آنچه را باشد مقدر گفتا ولی زینبش طاقت نیاود رفته زهوش اندر آغوش برادر واویلا.... ___________________ امشب حرم،پاسبانی دهد عباس به کودکان سرزند این روح احساس فردا که سقا شود از بهر طفلان گردد جدا دست از تنِ اشجع الناس واویلا... ____________________ امشب علی اصغر، میان گهواره خوابست ومادر کند اورا نظاره فردا سه شعبه خورد زیرگلویش گلوی این شش ماهه می شود پاره واویلا... _____________________ بر بنی هاشم چوشمعست علی اکبر عجب قرآنی خواند الله اکبر فردا به میدان رود این گل لیلا ارباً اربا می شود شبه پیمبر واویلا... شعر :اسماعیل تقوایی
بسم الله الرحمن الرحیم آنقدر ناله شدم که جگرم ریخت حسین آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین موی من تار به تارش شده پیش تو سفید مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین منکه پیرِ تو شدم پیرتر از این مپسند به جوانِ تو قسم بال و پرم ریخت حسین  نکن ای صبح طلوع ، کاش نیاد که فقط غم عالم به دلِ شعله‌ورم ریخت حسین حق بده خاک به روی سرِ خود می‌ریزم فکرِ فردات چه خاکی به سرم ریخت حسین خار در پشت حرم چیدی ودستت خون شد زخمِ دستِ تو که دیدم جگرم ریخت حسین در میان حرمت حرفِ امان نامه شده دیدم اشکی که زِ چشمِ قمرم ریخت حسین کُشت دلشوره مرا حال رُبابت بد شد طفلِ بی شیر  بهم دور و برم ریخت حسین زود برگرد مدینه که نگویم فردا بعدِ تو جمع حرامی به حرم ریخت حسین تا نگوید لب گودال  سکینه با من آنقدر زخم زدندش ،  پدرم ریخت حسین تا نبینی به کنار دو سه‌تا طفل یتیم خیمه‌ی شعله وری روی سرم ریخت حسین تا نبینی که به  حال من و تو می‌خندد آنکه شلاق به پشت و کمرم ریخت حسین تا رُبابت به سر ِنیزه اشاره نکند وای از سنگ ببین که پسرم ریخت حسین حق بده جان بکَنَم پیشِ تو از حال روم تو بگو من چه کنم جای تو گودال روم ✍حسن لطفی ۱۴۰۰/۰۵/۲۷
. دو تا مطلب: ۱_شماره کارت فعالیت‌هایِ خیریه‌مون به اسم (گروه جهادی بابُ الحَرَم) شده و لطف کنید به شماره کارتی که قبلاً داخل کانال میزاشتیم مبلغی رو دیگه واریز نفرمایید. ۲_ حاجتمند و گرفتار زیاد، التماس دعاگو و مریض‌ دار فراوان .. تو این شب‌ها مریض های کرونایی و گرفتارها رو از دعا فراموش نکنیم❤️
روضه 😭 شبانه مهمان مجنون الحسین ع ❤️ باشید سادات حلال فرمائید 😭▪️😭 تشنه بود و به خاکها خونش از رخ و گونه و جبین میریخت😭 یکنفر خنده کرد به تشنگی اش پیش او آب بر زمین میریخت😭 نیمه جان بود و پشتِ مرکبِ خود بوسه ای سنگ، بر جبینش زد😭 نوبت تیر ِحرمله شده بود آه، از پشت زین زمینش زد😭 فاصله کم شده کمانداری تیرها را دقیق تر میزد😭 یک نفر بر آن تن زخمی نیزه اش را عمیق تر میزد😭 ناله ای میرسد به هرکس که به تنش تیغ میکشد… نزنید😭 مادرش چنگ میزند به رخش دخترش جیغ میکشد… نزنید😭 نوبت یک حرامزاده شد و نوک سر نیزه اش به سینه نشست😭 وزن خود را به نیزه اش انداخت آنقدر تکیه داد نیزه شکست😭 داس هایی بلند را میدید بین دستِ جماعتی خوشحال😭 از سر ِ شیب پیکری را وای میکشیدند تا ته گودال😭 تبر و داس و دشنه و شمشیر با تنی خُرد جور می آیند😭 تا بدوزند بر زمین ، از راه نیزه های قطور می آیند😭 شمر دستش پُر است و با پایش بدنش را به پشت میچرخاند😭 نیزه ای را حرامزاده زد و نیزه را بین مشت میچرخاند😭 آن وسط چندتا حرامزاده بدنی ریز ریز میکردند😭 با لباسی که از تنش کَندند تیغشان را تمیز میکردند 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 الا لعنت الله علی القوم الظالمین یا رب الحسین ع بحق الحسین ع اشف صدر الحسین ع بظهورالحجه
بسم الله الرحمن الرحیم وداع حضرت زینب با امام علیهم‌السلام الهی سایه‌ات با من بمونه برام با تو فقط بودن بمونه لباس کهنتو تَن کردی اما دعایی کن که پیراهن بمونه ببین پیرم ببین پیرِ گلوتم ببین جونم که درگیرِ گلوتم نرو پنجاه ساله صبر گردم اسیرِ بوسه‌ از زیرِ گلوتم گلو بوسیدم اما سوخت زینب از این آتیش سراپا سوخت زینب گمونم آتیشِ دیوار و در بود عزیزم مثلِ زهرا سوخت زینب می‌خواستم چاک پیرهن رو ببوسم لباس و خود و جوشن رو ببوسم زدم بوسه به این حنجر ولی حیف نذاشتی پشتِ گردن رو ببوسم دارم دنبال تو بی بال میرم بدنبالت فقط از حال میرم بمون پیشه یتیما سخته امشب بزار من جایِ تو گودال میرم نه تنها نیزه‌ها شونو آوردن با چمکه ردپا شونو آوردن تو اینا چارصدتا پیرمَرده عصاشونو عصاشونو آوردن* عزیزم تیرشونو کُند کردند سلاحِ پیرشونو کند کردند تو رو باصبر میخوان سر ببرن لب شمشیرشونو کُند کردند *مقاتل تا ۴۰۰ پیرمرد مفتی در لشکر عمرسعد ذکر کرده‌اند. (حسن لطفی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ من از این وضع پریشان نگرانم به خدا از فراوانی نسیان نگرانم به خدا پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا مانده ام خسته، هراسان... نگرانم به خدا بی قراری من از حال خرابم پیداست چه کنم با دلِ حیران؟ نگرانم به خدا تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟ ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا کور شد دیده ی گریان، نگرانم به خدا همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه از غریبی شهیدان نگرانم به خدا کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا هرکه را می نگری دین خودش را دارد! آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا پسر شیر خدا! شیعه کشی باب شده باز با دستِ مسلمان! نگرانم به خدا *** خواهری لحظه آخر به برادر میگفت: بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت! به کجا راحتیِ جان؟ نگرانم به خدا پدرم گفت: به کوفه گذرت میافتد... من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا ای دعای سحر عمه ی سادات بیا خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مثلّث_مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها_(شام غریبان) فرقی نباشد بینِ اولادِ امیرالمؤمنین زینب علمداری کند پرچم نمی‌ماند زمین مثلِ پسرها دخترانش شیر وُ هم شمشیرِ دین زینب اگر شد شیرزن خونِ علی دارَد به تن درزندگی گاهی حسینی می‌شود گاهی حسن صبر وُ کَرم دارد ... حسن داریم بینِ کاروان یادآوریِ غیرت و ایثارِ آقاجانِمان حُجبُ و حیایِ فاطمه.. دینِ نَبی... حیدرنشان در زینبِ کبری خلاصه می‌شود آلِ عَبا جمعِ نبی وُ حیدر وُ کوثَر حسین و مجتبی با خطبه‌هایش می‌کند دِژهایِ دشمن را خراب دارد به رویِ شانه‌یِ خود بیرقِ این انقلاب بادستهایِ بسته کرده فتح.... بِنتِ بُوتراب از نسلِ شیر است و کلامش مثلِ تیغِ ذوالفقار یک جمله‌یِ او می شود فصل‌ُالخطابِ روزگار چون ذکرِ بی‌بی ما رَأیتْ الّا جَمیلا می‌شود خصمِ ریاکار و پلید و پست رُسوا می‌شود هرچند قدَّش زیرِ بارِ دردها تا می‌شود... تاروزِ آخر پایِ این بیرَق اَنَاالحق گفته است مثلِ اَمیرالمؤمنین در راهِ دین بُت‌ها شکست اصلِ حجاب است و اصولِ نهضتِ سرخِ حسین باید علمداری کند در کاروانِ شور و شین دین زیرِ دِیْنِ صبر ُو ایثار وکلامِ زینبین یک جمله روضه از منِ عاشق اگر چه بی‌سواد پیشِ نگاهش کعبِ نِی بر کعبه زَد اِبن زیاد بالا و پایین رفت چوبِ خیزران در محضرش باآستینِ پیرهنِ او بست چشمِ دخترش.. امّا رسیده عاقبت در کنجِ ویرانی سرش... پایِ سرِ بابا به لب با مُشت محکم می‌زند با ندبه‌ها و گریه‌ها ویرانه بر هم می‌زند
اللهم‌ صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم غزل‌مصیبت شام غریبان امام حسین علیه‌السلام حلالم کُن برایت ختم قرآن هم نمی‌گیرم صدایِ من گرفته پایِ نیزه دَم نمی‌گیرم اگرچه با تمامِ جان خود هستم سِپر امّا... توانِ ضربه‌هایِ سیلیِ محکم نمی‌گیرم چه می‌شد سنگها جایِ‌سرت من راهدف می‌کرد نشد با آستینم خون لب را هم نمی‌گیرم میانِ هلهله این ناله‌ها مفقود خواهد شد نگاهت که به من افتاد پهلویم نمی‌گیرم شبیهِ مادرم آنقدر سیلی خورده‌ام امّا... دری رویم نَیفتادهَ‌ست دیوارم نمی‌گیرم به رویِ نیزه بسته چشمهایِ غیرتش ساقی علمدارِ حریمِ غیرتم ماتم نمی‌گیرم به پایِ نیزه می‌خوانم دعایِ عهد با گریه سراغِ هیچ کس جز منجیِ عالم نمی‌گیرم
کمی آهسته تر ای جان زینب    حسین جانان زینب نظر کن دیده ی گریان زینب        حسین جانان زینب ** شاه گفتا کربلا امروز مهمان من است       عید قربان من است مادرم زهرای اطهر دیده گریان من است     عید قربان من است ** تا ببوسم حنجرت آرامتر ای نور عین        یبن الزهرا یا حسین گوییا زهرا به دنبالت نماید شور و شین    یبن الزهرا یا حسین *************** دم پـاره آهسته رو برادر           رحمی نما به خواهر ** عمه بیا محشر کبری ببین          مرکب بی صاحب بابا ببین ** به پیش چشم فاطمه مادرش       تشنه بریدند سر از پیکرش  
*********** دم پـاره امشب پریشان زینب است         محزون و گریان زینب است امان از دل زینب          چه خون شد دل زینب روز عاشورا - وداع از حرم دودمه کمی آهسته تر ای جان زینب    حسین جانان زینب نظر کن دیده ی گریان زینب        حسین جانان زینب شاه گفتا کربلا امروز مهمان من است       عید قربان من است مادرم زهرای اطهر دیده گریان من است     عید قربان من است تا ببوسم حنجرت آرامتر ای نور عین        یبن الزهرا یا حسین گوییا زهرا به دنبالت نماید شور و شین    یبن الزهرا یا حسین دم پـاره آهسته رو برادر           رحمی نما به خواهر عمه بیا محشر کبری ببین          مرکب بی صاحب بابا ببین به پیش چشم فاطمه مادرش       تشنه بریدند سر از پیکر شام غریبان دودمه شمع دل میسوزد و شام غریبان امشب است      مو پریشان زینب است گم شده طفلان و حیران در بیابان زینب است        مو پریشان زینب است آسمان کربلا تیره شده واویلتا                       حضرت زهرا بیا سر به روی نی تن شه مانده زیر دست و پا     حضرت زهرا بیا دم پـاره آتش گرفته خیمه ها            رأس حسین به نیزه ها رأس حسین به نیزه ها           آتیش زدن به خیمه ها بر خیز ای باب نجات حسین جان     آزاد شد آب فرات حسین جان باز در عرش خدا ولوله ای بر پا شد شب عاشورا شد شب پایانی عمر پسر زهرا شد شب عاشورا شد صحبت از داغ نکن ، می روم از حال حسین یا اخا یا مظلوم وا مکن پای مرا تا دم گودال حسین یا اخا یا مظلوم صبر کن هر چه بلا بر سر من می آید ای پریشان زینب دست و پا می زنم و مادر من می آید ای پریشان زینب یوسفم گر بروی، پیرهنت را چه کنم یا عزیزالزهرا عصر فردا ته گودال ، تنت را چه کنم یاعزیزالزهرا آتش به خیام پسر فاطمه افتاد امان از دل زینب بر راس بریده نظر فاطمه افتاد امان از دل زینب 🎤 سبک و شعر: روز عاشورا صدا زد زینب قامت کمان العجل صاحب زمان روی تل زینبیه گفت او لطمه زنان العجل صاحب زمان راس جدت را ببین در کوفه بالای سنان العجل صاحب زمان عمه مظلومه ات در پای نیزه شد کمان العجل صاحب زمان
خنجر کشیده اند خدا را رضا کنند خود را به زور در دلِ گودال جا کنند  . اینجا که گود بود چرا خورده ای زمین ؟ جایی دگر نبود سرت را جدا کنند ؟ . انصاف نیست لشگر کوفه کفن شوند این ها تو را مقابل زینب رها کنند  . نه جای نیزه مانده و نه نیزه مانده است تا زخم دیگری روی آن جسم جا کنند . وقتی به عضو عضو تو رحمی نکرده اند می خواستی ملاحظه ی خیمه را کنند ؟ . وقتی کفن برای تنت فایده نداشت گفتند بوریا عوضش دست و پا کنند .
در زوال ظهر عاشورا               مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا               مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم پیشه                   خنجری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا               مادری دیدم خون می گرید در کنار خیمه ای سوزان                   عابدین تنها به سر می زد در جوار مقتلی خونین            حضرت زهرا به سر می زد در میان کشته ها حیران                   زینب کبری به سر می زد وا حسینا هر زمان می گفت    مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     خواهری دیدم خون می گرید دیده ی دل را مجسم شد       در برابر قتلگاهی بود کودکانی تشنه و غمگین         کربلا بود خیمه گاهی بود کشته ها افتاده در صحرا         آن طرف خیل سپاهی بود آسمان گردیده طوفانی           دختری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید عاشقی بود در سجود خون     زمزمه ذکر خدا می کرد جان خود را اندر آن وادی                   در ره جانان فدا می کرد ظالمی با خنجری بران            از قفا رأسش جدا می کرد ناگهان در دست آن ظالم         یک سری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید همچو گل پرپر بدن هایی         خفته در صحرای سوزان بود زیر نور و تابش خورشید           پایمال سم اسبان بود غوطه ور در لجه ای از خون      جسم سالار شهیدان بود تیرباران پیکری بر خاک            بستری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید در کنار علقمه بی دست         جسم سقا و علمداری نی ز آب و نی از آن پرچم        مانده بود بر جای آثاری دیده از تیر ستم بسته            پیکر از خون گشته گلناری سر گرفته بین زانوها              افسری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید اندر آن صحرای تفتیده            در هیاهو لشکر اعدا اوفتاده لرزه بر قلب                عرش و فرش و جمله ما فیها بر لب گودال خون آلود            سینه می زد حضرت زهرا مادری در آخرین دیدار             زائری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید شاعر: حاج حبیب الله معلمی
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹 ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ 🔹 مقتل کُشنده بود، ولی روضه‌خوان نمُرد هر چند گریه کرد، ولی آسمان نمُرد دیدم کتیبه سوخت، عَلم خم شد از غمش با روضه‌ی حسین، زبان در دهان نمُرد گفتند، تشنه بود و گرسنه؛ ولی کسی با نذریِ حسینیه بی آب و نان نمُرد موی زمان هم از غم اکبر سپید شد اما برای روضه‌ی او یک جوان نمُرد "اَلشّمرُ جالِسٌ"؛ سرِ ناحیّه هیچ کس با روضه‌ی زیارتِ صاحبْ‌زمان نمُرد انگشترِ عقیقِ من از گریه سرخ شد نفرین و بغض کرد، ولی ساربان نمُرد سوزِ "غریب مادرش" آمد؛ ولی کسی با ناله‌های مادرِ قامت‌کمان نمُرد روز دَهُم گذشت، پر از اشک و هیچ کس از داغ‌های روز دَهُم همچنان نمُرد "دل مرده‌ام" که از غم گودال، زنده‌ام ! من هر چه کردم این نفسِ نیمه‌جان نمُرد رضا قاسمی علیه السلام 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨ 🔺🔺 کاربردی در ناحیه مقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سکوتِ ماسه‌های داغ یعنی بسترش با من صدای بادِ سوزان می‌رسد: خاکسترش با من غریبِ زخمیِ لب‌تشنه گیر اُفتاده در گودال که حتی آفتابِ داغ گوید  پیکرش با من حرامی‌ها و قاتل‌ها همه جمع اند  می‌گویند که از این زخم خورده کَندنِ بال و پَرَش با من   یکی میگفت با نیزه که ضربِ اولش با تو یکی میگفت با تیغش که زخمِ آخرش با من زره  پیراهنش  خودش  عبا  دستار  غارت شد به نعره خولی آنجا بود: خورجینِ سرش با من سنان با شمر می‌خندد بچرخانم؟ سرش باتو که با او شمر می‌گوید بچرخان خنجرش با من نگاهِ یک زنازاده به شالِ سبز آقا بود هوارِ  ساربان آمد فقط انگشترش با من پس از عریانیِ او شد زمانِ غارتِ خیمه که یک وحشیِ شامیِ گفت گوشِ دخترش با من به خنده نانجیببی داد زد   بچه‌ها   با من سوارِ نیزه داری گفت قبرِ اصغرش با من... شاعر: «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
کمی آرام برو کم شود این خون جگری برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم چقدر زود شد ایام وصالت سپری با تن پر پر اکبر چه وداعی کردی بی عصا مانده ای ودست به روی کمری تک تک اهل حرم دست به دامان تواند سرپیری چقدر ناز تو باید بخری مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری نا امیدم که تو را باز ببینم اما روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری ساربان مینگرد بد به دلم افتاده می روی کاش که انگشتر خود را نبری چادر خاکی من را نتکان گریه نکن که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری شاعر:
با خنده با تحقیر خنجر را گرفته بر سینه اش زانو زده سر را گرفته ای کاش رو به قبله اش میکرد نامرد یک دست مو یک دست خنجر را گرفته چه خوب زهرا هست وقت احتضارش آقا دودستی دست مادر را گرفته یک ضربه! دوضربه! نه باید پشت و رو کرد زیر گلویش بوی خواهر را گرفته هم فاطمه چشمان حیدر را گرفته و هم علی چشم پیمبر را گرفته هی صورت ارباب را بر خاک میزد لج کرده قول کیسه زر را گرفته زینب! برو جایی که شمر اصلا نباشد بیرون بیاید زود معجر را گرفته.. تقسیم شد جسمش میان ده سواره هر مرکبی یک جای پیکر را گرفته دیگر نه عباس است نه اکبر، ببینند خلخال طفلان چشم لشکر را گرفته شاعر:
غریب و تشنه و افتاده قتلِ صبرش چیست بریدنِ سر او ماجرا نمی خواهد حسینِ فاطمه جان دادنش مسجَّل بود سرش بریده شدن از قفا نمی خواهد کسی که خون زیادی زِ پیکرش رفته دگر گرفتن جانش عصا نمی خواهد به پیکرش ردِ شمشیر و صورتش ردِ سنگ بس است سینۀ او ردِّ پا نمی خواهد شما که این همه از روبرو زدید او را زِ پشتِ سر زدنِ بی هوا نمی خواهد همین که سر زِ تنش شد جدا دگر کافیست دگر زدن به سرِ نیزه ها نمی خواهد حسینِ ما کفنش گرد و خاک صحرا شد بنی اسد بدنش بوریا نمی خواهد اسیر کردنِ یک دختری که ترسیده صدای هلهله و ناسزا نمی خواهد اسیر کردنِ هشتاد و چار کودک و زن اهانت و سخن نا بجا نمی خواهد شاعر:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5832701536567823350.mp3
395.8K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴سبک شور روضه ای روز عاشورا و شام غریبان ویژه ی محرم الحرام ۱۴۰۰ 🏴بند اول واحسینا وا غریبا وا مظلوماً وا شهیدا افتاده تنت رو خا‌ک گرم کربلا از گودال میاد صدای وامحمدا نامردا سرتو بُردن روی نیزه ها تا که شمر از رو سینه ی تو پا شد خواهرت از حال رفت پای نامحرم تو خیمه ها وا شد خواهرت از حال رفت 🏴بند دوم واحسینا وا غریبا وا مظلوماً وا شهیدا پاره شد تن تو زیر نعل تازه ها دزدیدن از تو پیرهنه کهنه و ردا یه عده میزدن تورو حتی با عصا خیمه ها سوخت و نوبت غارت شد خواهرت از حال رفت به دخترت وای خیلی جسارت شد خواهرت از حال رفت 🏴بند سوم واحسینا وا عریانا وا قتیلاً وا عطشانا بُردن عمه جانتو یا صاحب الزمان با دستای بسته به بزم حرامیان میزد بی حیا به لبها چوب خیزران تا که سرتو توو طشت طلا آورد خواهرت از حال رفت از شامیا وای رقیه سیلی خورد خواهرت از حال رفت واحسینا وا عریانا وا ذبیحاً وا عطشانا ۱۴۰۰/۵/۲۵ 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
4_5832333483640359659.mp3
824.4K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴سبک نوحه واحد روز عاشورا محرم ۱۴۰۰ وداع آخر 🏴بند اول ای جان من جانان من ای روح سرگردان من ای باغ و ای بستان من (آهسته تر برادر پشت و پناه خواهر) قرار من شکیب من ای یار من حبیب من غم میشود نصیب من (آهسته تر برادر پشت و پناه خواهر) آهسته تر تا‌ که کنم وصیت اجرا بوسه زنم به جای مادر حنجرت را مهلا مهلا یابن الزهرا حسین برادر 🏴بند دوم امید من پناه من روشنیه نگاه من بنگر به اشک و آه من (آهسته تر برادر پشت و پناه خواهر) حسینم ای غمخوار من ای قافله سالار من بنگر به قلب زار من (آهسته تر برادر پشت و پناه خواهر) آهسته تر تا که ببینم روی ماهت این دم آخر دله سیر کنم نگاهت مهلا مهلا یابن الزهرا حسین برادر 🏴بند سوم آشفته حالم را نگر آتش مزن بر این جگر من زینبم با چشم‌تر (آهسته تر برادر تو را به جان مادر) ترسم که با خنجر سرت جدا شود از پیکرت تو را به جان دخترت (آهسته تر برادر تو را به جان مادر) آهسته تر تا که کنم وصیت اجرا بوسه زنم به جای مادر حنجرت را مهلا مهلا یابن الزهرا حسین برادر ۱۴۰۰/۵/۲۶ 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴نوحه واحد روز عاشورای حسینی علیه السلام 🏴بند اول قلب زمین و آسمان گرفته بزم عزا،صاحب زمان گرفته شد روز عاشورای شاه عالم گرید به جنت فاطمه از این غم یک سو تمام لشکر سویی غریب مادر تنها و بی معین است بر نیزه تکیه گاهش رفته دگر پناهش تنها و بی معین است 《واویلتا آه و واویلا》 🏴‌بند دوم ای وای من آئینه اش شکسته پیشانی و هم سینه اش شکسته الشمرو جالس شد تمام...کارش مادر زند بر سینه در کنارش مویه کنان رسیده زهرای قد خمیده گوید غریب مادر لب تشنه سر بریدند بر نیزه ها کشیدند پیش دو چشم خواهر 《واویلتا آه و واویلا》 🙏التماس دعای خیر ✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا