eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
66 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها شدی و لشکر خونخوار می رسد بوی سقیفه و در و دیوار می رسد از زخم های سوخته ی بی شماره ات حسی شبیه لحظه ی مسمار می رسد با مادرم بگو که دختر پرده نشین تو از کربلا به کوچه و بازار می رسد ** ای یادگار مادر پهلو شکسته ام من بی دفاع، خسته کنارت نشسته ام هستند قاتلان تو همخون دوّمی ای کشته ی جنایت ملعون دوّمی گودال سرخ پر شده از عطر سیب تو رفته به نیزه صورت شیب الخضیب تو از موی تو نشانه در انگشت شمر بود دیدم محاسن تو که در مشت شمر بود این زلف را که خاک بر آن لانه کرده است یادش به خیر مادرمان شانه کرده است از تو لب و سر و دهن از داغ سرخ شد از من تنم به ضربه ی شلاق سرخ شد از من زمان غارتمان سر شکسته اند از تو به نعل تازه چه پیکر شکسته اند بس تیر و نیزه ای که به جسمت شکسته اند ذبح تو را همه به تماشا نشسته اند ناچار می شوم که رهایت کنم حسین فکری برای خیمه و غارت کنم حسین از من سر تو فاصله دارد چه ها کنم با کینه ای که حرمله دارد چه ها کنم آیا به خواهر تو اسیری روا بُود؟ با لشکری که بد دهن و بی حیا بُود ای وای من زمان خداحافظی شده ای پاره تن زمان خداحافظی شده شاعر:
بی یار و بی یاور شدی یک ظهر تا عصر بی سر شدی بی سر شدی یک ظهر تا عصر آه ای گل خوش رنگ و بوی باغ زهرا پرپر شدی پرپر شدی یک ظهر تا عصر کل تنت را بین هم تقسیم کردند کمتر شدی کمتر شدی یک ظهر تا عصر بردند قرآن تنت را آیه آیه کوثر شدی کوثر شدی یک ظهر تا عصر یک قبر کوچک سهم عباس علی شد ای شاه بی لشکر شدی یک ظهر تا عصر تو یک علی میدان فرستادی ولیکن بابای صد اکبر شدی یک ظهر تا عصر با نیزه کندی قبر او را پشت خیمه بابای بی اصغر  شدی یک ظهر تا عصر زیر گلویت را پیمبر بوسه میزد هم صحبت خنجر شدی یک ظهر تا عصر شب تا سحر دست دعایت نور می کاشت بی دست و انگشتر شدی یک ظهر تا عصر یک عمر سر بر شانه زینب نهادی بی سر شدی بی سر شدی یک ظهر تا عصر شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در ماتم تو خرد و کلان گریه میکند یعنی برای تو همگان گریه میکنند اصلا برای تشنگی کودکان توست این ابرها که فصل خزان گریه میکنند از طفل شیر خواره در آغوش مادران تا پیرهای مثل کمان گریه میکنند حی علی العزا که زمین خورد اکبرت هفت آسمان به بانگ اذان گریه میکنند روضه رسیده است به معجر ، به خواهرت مردان شیعه لطمه زنان گریه میکنند مردان شیعه موی کنان ضجه میزنند مثل زنان مرده جوان گریه میکنند از مادران خود به خدا ارث برده اند اینگونه در نهان و عیان گریه میکنند عصر است بچه های حرم دور عمه ها آرام , آستین به دهان گریه میکنند ناله کنند پاسخشان تازیانه است بااین وجود در خفقان گریه میکنند ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ من از این وضع پریشان نگرانم به خدا از فراوانی نسیان نگرانم به خدا پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا مانده ام خسته، هراسان... نگرانم به خدا بی قراری من از حال خرابم پیداست چه کنم با دلِ حیران؟ نگرانم به خدا تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟ ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا کور شد دیده ی گریان، نگرانم به خدا همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه از غریبی شهیدان نگرانم به خدا کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا هرکه را می نگری دین خودش را دارد! آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا پسر شیر خدا! شیعه کشی باب شده باز با دستِ مسلمان! نگرانم به خدا *** خواهری لحظه آخر به برادر میگفت: بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت! به کجا راحتیِ جان؟ نگرانم به خدا پدرم گفت: به کوفه گذرت میافتد... من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا ای دعای سحر عمه ی سادات بیا خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم بِبَریدم که پیام از تنِ بی سر دارم حرفها با سپهِ کوفه ز حنجر دارم شِکوه بر فاطمه دارم ز جسارتهاتان من شکایت ز شما نزد پیمبر دارم تشنه کشتید و بریدید سرِ مهمان را حال این رختِ اسیریست که در بر دارم مَحرمان را همه کشتید و زبان دار شُدید غارت آزاد شد و دست به معجر دارم بزنیدم ببَریدم به همه میگویم من در این دشتِ بلا چند برادر دارم بار بستید و برفتید ولی من چه کنم من که از معرکه هفتاد و دو پیکر دارم یا اجازه بدهید اینهمه را دفن کنم یا گذارید که انگشتِ جدا بر دارم یکطرف بی سر و بی دست، علمدارِ رشید یکطرف دستِ علمدارِ دلاور دارم دارم اینجا به حرم یک تنِ ارباً اربا و سرِ نیزه سرِ زخمیِ اکبر دارم رأسها را که بریدید و سرِ نیزه زدید دستها را چه کنم،اینهمه لشگر دارم یکطرف غنچۀ نشکفته که پرپر کردید یکطرف مانده دوتا گمشده دختر دارم یکطرف کعب نی و حرف بَد و سوی دگر تازیانه به سر و صورتِ خواهر دارم خواهرانی همه معصوم و عفیف و مضطر داغدیده به برم، اینهمه مادر دارم یا اخی بوسه به رگهای بریده بزنم زانکه مأموریتِ تازه ز حیدر دارم بوسۀ حنجرۀ تو نَفَسِ تازه دهد تا ببیند که من هم کس و یاور دارم ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای سربریده بال و پرم را نگاه کن داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن پاشو کمک بده که سوار شتر شوم نامحرمان دور و برم را نگاه کن با شمر و حرمله طرف کوفه میروم برخیز همسفر سفرم‌ را نگاه کن رفتم پی لباس تو اما مرا زدند بر روی گونه هام ورم‌ را نگاه کن عباس را بگو که زمین خورد زینیت حالا کبودی کمرم را نگاه کن ای آفتاب کم‌ به تن دلبرم بتاب! ای آفتاب چشم ترم را نگاه کن! چادر نماند تا بکشم روی پیکرت شرمندگی اهل حرم را نگاه کن ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم میان ناله‌یِ خود می‌برم نوای تو را که خطبه خطبه شوم شرح،ماجرای تو را تمام بار به دوش من است می‌بینی که می‌کشم به سرِ شانه کربلای تو را من و تمامیِ این قافله قسم خوردیم به انتها برسانیم ابتدای تو را بخواب می‌برم از کربلا_خداحافظ_ میان حنجره‌ام صوت مرتضای تو را زمانِ بردنِ هشتاد و چار ناموس است بگو به میرِ حرم کرده‌ام هوای تو را به دست بسته ام و بی رکاب می بینم گرفته است سنان پیشِ ناقه جای تو را سر تو را که به خورجین خویش خولی برد بگو چکار کنم این تَنِ رهای تو را مسیر کوفه که از خون حنجرت پیداست گرفته اند در این راه رد پایِ تو را حرامیان نشنیدند های هایِ مرا مرا زدند ببیند های های تو را گمان کنم که ندارند هیچ کارِ دگر که می زنند شب و روز بچه‌های تو را بنی اسد پس از این از دهات می‌آرند حصیرِ خانه‌شان نه،که بوریای تو را ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم برخیز دارم میروم بازور ازینجا همراه دخترها به جایی دور ازینجا پیش همه با اقتدارم کن دوباره برخیز بر ناقه سوارم کن دوباره برخیز ای بی سر که صدها درد دارم راهم ببر راهم ببر پادرد دارم آن احترام و عزتی که داشتم رفت چادر نماز قیمتی که داشتم رفت اهل و عیالت را ببین آواره کردند تسبیح زهرا بود دستم! پاره کردند هشتاد و چهار آواره ایم و در عذابیم گردن به گردن ماهمه بین طنابیم دریای صبرم پر تلاطم شد برادر دیشب نبودی دخترت گم شد برادر بازاست آب!اما نمینوشم حسین جان سنگین شده از ضربه ها گوشم حسین جان اما خیالت جمع با تو عهد بستم درکوفه و در شام علمدار تو هستم ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم ظهر روز واقعه دیدم که جانم میرود جان به کف سمت عدو سرو روانم میرود سرو‌ من سرمست بود و سر سپرد و جان فشاند سرفراز از وادی نی سایه سارم میرود خیمه های شعله ور تکرار دیوار و درند باغ ما آتش گرفت و باغبان هم میرود داغ دیدم پشت داغ و صبر کردم پشت صبر عمر من همگام با اندوه و ماتم میرود جان من بر نیزه و جسمم میان کاروان من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود روی همچون ماه تو خونین و خاک‌آلوده است؟ یا منم اینجا که نور از دیدگانم میرود جسم پاکت مانده جا در آستان نینوا زین جدایی تا مدینه سوز آهم میرود باز میگردم به سویت وعده ما اربعین گرچه با این اربعین عمر گرانم میرود ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
نوحه شهادت امام سجاد(ع) -(شده زین العِباد به ماهِ غم شهید) شده زین العِباد به ماهِ غم شهید ز جورِ بی حدِ هشام و هم وَلید شد مسموم کینه،مظلومِ مدینه واویلا واویلا... تمامِ عُمرِ خود به غم بوده اسیر سِتم ها شد رَوا به آن مِهرِ مُنیر روز و شب با زاری،بوده اشکش جاری واویلا واویلا... شده‌ پاره جگر چو عَمّ خود حَسَن وَ گِریَد بر غمِ شَهِ دور از وطن غریبِ بی مُجیب،شاهِ شَیبُ الخضیب واویلا واویلا... شاعر:
4_5834746074144705508.mp3
1.29M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam