اشعار روز #چهارم_صفر ۱۳۹۹
حسینیه صنف لباس فروش ها
سه شنبه صبح اول مهرماه
#بسم_رب_الحسین
#شعر #آقاامام_زمان
#حاج_منصورارضی
میان حوض دو چشمم دو قطره اشک نمانده
مرا گناه به سوی عذاب هجر کشانده
منم کسی که دو دستش ز دامن تو رها شد
تویی کسی که گدا را جدا نکرده نرانده
دمی که مست گناهم خدا کند که نیایی
شرابِ نفس عطشم را هنوز هم ننشانده
همیشه حرف حساب تو را حساب نکردم
همیشه کاسبی من خراب بود و زیان ده
دلیل دور شدن از شما رفیق بدم شد
همینکه عشق شما را همیشه از سرم پرانده
تو در کنار منی و من از حضور تو محروم
خدا مرا به عبایت رسانده و نرسانده
چقدر عکس حرم را ببینم و بکشم آه
چنان کسی که وضو دارد و نماز نخوانده
حسین گفتن من از دعای فاطمه بوده
چه کوثری ست که زهرا به جان روضه چکانده
فدای دختر زهرا که در میان خرابه
ز گیسوان گره خورده اش غبار تکانده
در آن معاشقه سر را گرفت و گفت رقیه
پدر مرا کسی از روی خارها ندوانده
من کیستم سلالهء دامان کوثرم
من زینب سه سالهء زهرای اطهرم
باب الحسین فاطمه، باب الحوائجم
بر سه امام، عمّه و فرزند و خواهرم
از جانب امام زمانم سفیر شام
تنها نه یک سفیر که پیغام آورم
از کودکی مجاهد راه خدا شدم
گویی برای کرب و بلا زاد مادرم
تا بنگرید فاتح پیروز شام کیست
یک لحظه رو کنید به قبر مطهّرم
هم سنگر سه سالهء زینب پس از حسین
کرب و بلا و کوفه و شام است سنگرم
گر رو به سوی حشر نیارند اهل بیت
من یک تنه شفیعهء فردای محشرم
جای کفن به پیکر رنجور، وقت دفن
پیراهن اسیری من بود در برم
سنّم کم است و کوچکم امّا به اقتدار
آیینه دار قاسم و عبّاس و اکبرم
رخسار زرد، سرخ ز خون سرم شده
لب های خشک، تر شده از دیدهء ترم
آن شب به یاد فاطمه تا صبح گریه کرد
زینب چو خاک ریخت بر اندام لاغرم...
.
#کلامی_با_همراهان
یاغی نیَم ترحمی ای پادشاه حُسن
گردن کشیدهام که تماشا کنی مرا ..
مشارکت تا این لحظه:
۲۸۰ عمود = ۲۸۰ جفت کفش
تعداد عمود باقی مانده ۱۱۷۲ عمود ..
این هفته مرحله اول تحویل کفشهایِ پویش از کارخونه رو داریم که ان شالله گزارشش هم خدمتتون ارائه میشه، الغرض شدیداً به #مساعدت و #همیاری مالی شما مومنین نیازمندیم ..
اگر دست و بالتون خالیه،
حداقل نیت کنید براتون حساب میشه ..
.
#شور #زمینه
#امام_حسین علیه السلام
#اربعین #کربلا
#اصغر_چرمی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
عمريه با غمت / به سينه مى زنم
تا مثه پيكرت / كبود بشه تنم 2
چشامو با گريه بر تو - روى همديگه مى ذارم
مديون مادرت هستم - اين ارادتى كه دارم
زندم با ، روضه هاى تو
جون من ، به فداى تو
توو بهشت ، هم اينو مى گم
عشق من ، كربلاى تو
ثارالله يا حسين مولا 4
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
با اذن آقامون / از مشهدالرضا
با گریه میگیرم/ برات كربلا 2
توو سپاه اربعينت - آقا من فدايى هستم
رفيقام همه مى دونن - كه امام رضايى هستم
زمين ننداختى روى من
همينه ، آبروى من
اربعين ، ديدن قبرت
آقا هست ، آرزوى من
ثارالله يا حسين مولا 4
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
زير قبت مى شه / دعامون مستجاب
كاسه مون پر مى شه / توو حرم بى حساب 2
نداره معنى توو اين راه - واژه ى افسرده حالى
رد نمى كنى آقاجون - هيچ كسى رو دست خالى
راه من ، شده راه تو
عشق من ، روى ماه تو
با تو من ، زنده ام حسين
قربون ، اين سپاه تو
ثارالله يا حسين مولا 4
.👇
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_شریف
#اربعین_حسینی
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان
دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان
این روزها شبیه اسیران نینوا
داری هوای مهد بلا صاحب الزمان
پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود
راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان
خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو
داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان
موکب به موکب از ته دل آه می کشی
با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان
لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند
خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان
از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد
با تاول نشسته به پا صاحب الزمان
با دیدن نی و علم و پرچم و کتل
هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان
هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت
بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان
خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف
زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان
یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است
از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان
چل روز پیش رأس حسینش مقابلش
از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان
رفته میان مقتل و دیده به جسم او
زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان
چل روز پیش دیده تنش را میان بغض
در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان
#علی_مهدوی_نسب عبدالمحسن
#امام_حسین_ع_مناجات
#زیارت_کربلا #زیارت_اربعین
بغض گلوم نای منو گرفته
قدرت املای منو گرفته
گناهای کبیره ی دیروزم
روزی فردای منو گرفته
دنیا و ناز و عشوه هاش به شدت
باز جلو چشمای منو گرفته
میخام بیام زیارتت نمیشه
انگار یکی پای منو گرفته
یا شایدم بد شدم و توچشمات
یکی دیگه جای منو گرفته
به خاطر دل شکسته ی من
توان بده به پای خسته ی من
وقتی دلم شوق سفر میگیره
دعای با چشمای تر میگیره
با امضای امام رضا یقیناً
این سفرم به زودی سر میگیره
حتی به مادرم سپردم آقا
دعای مادر به نظر میگیره
به دل میگم غصه نخور که آقام
همین روزا ازت خبر میگیره
بهش میگم کار سفر ان شاءالله
وَلو با اما و اگر میگیره
یه وقت جوابم نکنی حسین جان
خونه خرابم نکنی حسین جان
برات به کار اگه نیام میمیرم
اینجوری بار اگه نیام میمیرم
یه عاشقم میخام منو ببینی
به چشم یار اگه نیام میمیرم
فقیرم و زیارت کربلا
سالی یه بار اگه نیام میمیرم
همه بیان و من نیام چه سخته
بادل کنار اگه نیام میمیرم
وعده دارم باهات پای ضریحت
سر قرار اگه نیام میمیرم
حق رقیه یه نگاهی کنید
یه بار دیگه منو راهی کنید
شاعر: #محمدعلی_بقایی
#مصائب_شام
خدا بخیر کند باز ازدحام شده
زمان روضهی جانسوز شهر شام شده
تمام شهر برای نظاره جمع شدند
عذاب حضرت زینب نگاه عام شده
یهودیان به تلافی خیبر آمدهاند
زمان سنگزدن وقت انتقام شده
تمام صورت آقا بروی نی خون است
سرش شکسته ز بس هتک احترام شده
خدا کند که نباشد درست این روضه
که آل فاطمه وارد به بزم شام شده
چه شد امام به گریه سهبار گفت الشام؟
تمام روضه خلاصه در این کلام شده
سیدپوریا هاشمی
#حضرت_رقیه
#مصائب_شام
بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده
سهم یگانه دختر تو حرف بد شده
این ناتوان سه ساله ی تو بی مدد شده
با چشم هیز دشمن تو هی رصد شده
دیگر نصیب دختر نازت لگد شده
رفتی پدر برای رقیه چه بد شده
جانم به لب رسیده پدر جان مرا ببین
هر لحظه بی امان ز لگد میخورم زمین
هر دم گرفته ام ز برایت بهانه ها
آتش به دامنم زده بابا زبانه ها
خواندم ز غصه های تو بابا ترانه ها
با عمه رد شدیم ز ما بین خانه ها
بر پیکرم ز فاطمه دارم نشانه ها
آتش گرفت معجر زن ها، جوانه ها
خولی مرا زد و لگدش پهلویم شکست
از ضرب مشت های عدو بازویم شکست
آه از اسیری و کتک و بست و سلسله
آه از سنان و زجر و انس ، شمر و حرمله
جامانده ام ز ناقه پدر رفت قافله
افتاد بین عمه و دخت تو فاصله
دادند از برای سر تو پدر صله
دارم ز دشمن تو پدر جان دوصد گله
تب کرده ان ز خستگی و قلب پر محن
ای جان من فدای تو ای شاه بی کفن
پنجه فکنده اند به مویم حرامیان
من را کشاند پای پیاده دوان دوان
من بودم و غلاف و لگد،دشنه و سنان
سر نیزه ها و حرف بد و ضرب تازیان
دخت حسین و طعنه و دشنام شامیان
عمو که رفت قد رقیه شده کمان
خون گشته از غمت به دلم همسفر بیا
یکدم سراغ دخترک خون جگر بیا
ما نوکران بی سر و پای رقیه ایم
ما سائلان دست عطای رقیه ایم
جان ها دهیم چون که فدای رقیه ایم
زنده به لطف و جود و سخای رقیه ایم
گریه کنان داغ و بلای رقیه ایم
در آرزوی صحن و سرای رقیه ایم
ما ریزه خوار خوان حسینیم شکر حق
ما جمله نوکران حسینیم شکر حق
مهدی فرهادی
#حضرت_رقیه
#مصائب_شام
کنجِ ویرانه گل فاطمه غوغا کرده
شام را با دوسه خط روضه چه رسوا کرده
لبِ دردانه یِ ارباب کرم باز شده
آسمان ها هوس روضه یِ زهرا کرده
روضه خوان نام شما را به لبش آورده
گِرِه پشتِ گِرِه از کارِ همه وا کرده
شک ندارم که اگر خیمه نشین توشدم
سند نوکری اَم فاطمه امضا کرده
مُرده دل بودم و تا نام تو آمد به لبم
دمِ عیسی صفت تو دلم احیا کرده
افتخارم شده سربازی تو چون ارباب
پاسداری حرم مَنصب سقّا کرده
هرکه دارد هوس زینبیه بسم الله
ندبه خوان نام تو را برده و نجوا کرده
حسین ایمانی
#حضرت_رقیه
#مصائب_شام
از درد بی حساب سرم را گرفته ام
با اشک، زخم بال و پرم را گرفته ام
از صبح تا غروب نشسته ام یکی یکی
این خارهای موی سرم را گرفته ام
دردم زیاد بود طبیبم جواب کرد
یعنی اجازه سفرم را گرفته ام
مانند من ز ناقه نیفتاده هیچکس
اینجا فقط منم کمرم را گرفته ام
آیینه نیست تا که ببینم جمال خویش
در چشمهای تو خبرم را گرفته ام
تصمیم من گرفته شده پس مرا ببر
امروز از خودم نظرم را گرفته ام
خوشحال بودنم ز سر اتفاق نیست
از دست این و آن پدرم را گرفته ام
امشب به رسم ام ابیهایی ای پدر
از دست گرگها پسرم را گرفته ام
خیلی تلاش کرده ام از دست بچه ها
این چند موی مختصرم را گرفته ام
این شهر را به پای تو ویرانه میکنم
مثل خلیل ها تبرم را گرفته ام
علی اکبر لطیفیان
"کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم"
زیر نظر سایت و کانال متن روضه #بابُ_الحَرَم
@babollharam
🏴سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها
#زمینه_حضرت_زینب_س
#شور_حضرت_زینب_س
#ایام_اسارت
#درد_اسارت
🏴بند اول
درد اسارت،رو چاره ای نیست
داغ فراقت،رو مرهمی نیست
از خطبه ی من،فهمیده دشمن
مصیبت تو،غمه کمی نیست
کرب و بلا دیدم_کوفه جفا دیدم
بریده رأست رو_رو نیزه ها دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🏴بند دوم
رو نی سرت رو،شکسته دیدم
به چوب محمل،زدم سرم رو
میدم سرم رو،ولی نمیدم
حتی یه نخ از،این معجرم رو
رو نی قمر دیدم_با چشم تر دیدم
خودم تو کربلا_داغ پسر دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🏴بند سوم
دیدم که خونی،شده لب تو
نشد بشورم،لبت رو با اشک
تو گفتی آروم،باشم حالا من
دارم میریزم،چه بی صدا اشک
تو معبرا دیدم_سرت رو تا دیدم
افتاده از رو نی_به زیر پا دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی