eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
89 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️زمزمه شهادت امام حسن(ع)▪️ دشت لاله شد لب من زود بیا ای زینب من دیگه هیچ غمی ندارم خواهر من چشام و دارم میبندم با لب خونی میخندم مادر امده کنارم خواهر من بیا مادر و ببینیم با حسین پیشش بشینیم خواهرم با مادرم بیا باهم زبون بگیریم دور هم از بار غم به یاد غصه هاش بمیریم آه آهم داغ و پر شرره قاتل جیگره زهر کینه آه اما ذکر من به خدا شد به شور و نوا وای مدینه کاسه خون شده چشمام من غریب ترم ز بابام شماها خبر ندارید من چی دیدم خواهرم منو حلال کن خودت از مادر سوال کن کنارش میان کوچه چی کشیدم سایه افتاد رو سر ما سایه نامرد دنیا مثل باد اون بدنهاد دست سیاه ش و تکون داد بی حیا دور از بابا قدرت شو به ما نشون داد آه از اون روز گرفته دلم من هنوز خجلم پیش مادر آه از من کاری برنیومد یاری برنیومد پیش مادر .
▪️زبانحال امام رضا علیه السلام▪️ غریب و بی وطنم من با یه آه میشکنم من کسی نیست دور و بر من پسر من بیا از شهر مدینه سر بابا ت رو زمینه نور چشمای ترمن پسر من بیا ای تازه جوونم بیا تا غریب نمونم روی خاک با لب چاک اسم تو رو زبون میارم زود بیا ای دلربا تا سر روی پاهات بزارم آه پا روی زمین می کشم شعله ء آتیشم ای عزیزم آه چشمام تیره شده پسرم خون شده جیگرم ای عزیزم بیار از شهر پیغمبر کمی از تربت مادر تا بگیره حجره من بوی مادر کاش بیاد با تو به اینجا مادر غمدیده ما تا باهم یه بار ببینم روی مادر شبیه یه نخل بی برگ مثل اون میشه جوون مرگ پسرم بالا سرم روضه بخون به جای قرآن تو بگو از اون گلو منم میگم حسین حسین جان آه من هی دست و پا میزنم هی صدا میزنم یاد زینب آه تو هم وقت غسل و کفن روی سینه بزن یاد زینب
4_6008361713244571712.mp3
زمان: حجم: 983.6K
"غربت از سر و روی آقام می‌باره" اجرا و شعر و ملودی غربت، از سر و روی آقام می‌باره چه کنه امام مظلومی که حتی تُو خونه بی‌یاره گریه، بر غریب مدینه جا داره بیا روضه بخونیم اما بغض گلو مگه میذاره واویلا، دلش تنگه دل یارش، از سنگه به جگر داره می‌بینه، زهر کینۀ همسر رو بیشتر از همه حس کرده،جای‌خالیِ‌مادررو مظلوم، غریب، آقای من مظلوم، غریب، امام حسن _ خاکِ، حجره می‌شینه روی پیشونیش می‌سوزونه دلِ زهرا رو غصۀ چشای بارونیش معلوم، میشه همه غمای پنهونیش می‌بینه که غریب و تنهاست تُو لحظه‌های پریشونیش واویلا، با چشم تر همه‌ش میگه، ای مادر دست‌وپا میزنه رو خاک، پاره شد جگرش امشب ولی میگه که چیزی نیست، تا یه‌وقت نبینه زینب مظلوم، غریب، آقای من مظلوم، غریب، امام حسن _ حالا، که دیگه داره میره از دنیا همه‌چی جلوی چشماشه همه‌چی رو می‌بینه آقا از اون، چادرِ خاکیِ تُو کوچه‌ها تا چادرِ خاکیِ زینب تُو غروب روز عاشورا واویلا، چی می‌بینه چقد روضه، سنگینه تُومدینه‌با یک سیلی، امام ما رو پیرکردن یه‌روزم‌روزعاشورا،خواهرش‌رو اسیرکردن
◾️چارپاره رحلت رسول اکرم(ص) آنکه با غمزه‌‌های گفتارش درس‌آموزِ صد مدرّس بود در نفس‌های آخرِ عمرش قلم و کاغذی طلب بنمود چون که می‌خواست مردمِ دینش نشوند از مسیر حق، گمراه خواست در آخرین وصیت خویش بنویسد: "علی ولی‌الله" ناگهان از میان جمعیت محضر حضرت رسول‌الله یک نفر _آن‌که دانی و دانم_ گفت "ان الرجل لیهجر"... آه او که آیات را نمی‌فهمید گفت قرآن برای ما کافی‌ست او نفهمید که کلام رسول جز کلام خدای سبحان نیست آن رسولی که گفت: ای مردم! یک امانت زِ من کنار شماست اجر پیغمبریِ من، تنها احترامِ به دخترم زهراست چند روزی گذشت... مردی که بر نبی بست تهمتِ هذیان او که قرآن برای او بس بود حمله‌ور شد به کوثر قرآن کوچه آماده، هیزم آماده یک نفس مانده بود تا آتش داد زد: ای اهالیِ خانه یا که بیعت کنید یا آتش... همه گفتند: فاطمه آنجاست گفت: فضه، حسن، علی، یا او، هرکسی پشت درب این خانه‌ست طعمه‌ی آتش است حتی او همه گفتند: محسنش پس چه؟ گفت: فرقی نمی‌کند اصلاً باید این خانه را بسوزانم مرد باشد میانِ آن یا زن چند لحظه سکوت کرد و سپس چند گامی سوی عقب برگشت همه گفتند: منصرف شده است همه گفتند که بخیر گذشت ناگهان باز سمت خانه دوید لگدی زد به در...خدا!... مادر فاطمه بی‌سپر...خدا!... محسن در شده شعله‌ور...خدا!...مادر
درده دلم رضا جان، پیِ طبیبم آقا تو این دیار غریت تویی حبیبم آقا دوباره فیض روضه شده نصیبم آقا غریبیتو می فهمم، منم غرییم آقا ای صاحب صحن و حرم با صفا رضا جان بیمار عشقتم و ذکر تو شفا رضا جان غریب الغربا معین الضعفا رضا جان، رضا جان (یا ضامن آهو رضا جان) بند دوم: سبو شکست و می ریخت، وقتی که ساغر افتاد به زهر کینه آقا ، کارِ تو آخر افتاد دلت به یاد مادر تنت به بستر افتاد شب عزای تو بود روزی که مادر افتاد گوشه ی حجره آخرش رسیدی به مرادت دست و پا می زدی مدینه میومد به یادت روضه ی کوچه رو می خوندی برای جوادت ، رضا جان (یا ضامن آهو رضا جان) بند سوم: شکر خدا رضا جان ، وقتی که رفتی از حال بالا سرت نبودن ، شبیه شمر قتال سوز جگر تو رو سوخت ، با روضه های گودال سری که روی نیزه ست ، تنی که میشه پامال ما شنیدیم اما تو میدیدی این روضه ها رو دست و پا زدن ارباب بی کفن ما رو اسبا هی زیر و رو می کردن شاه سر جدا رو (یا ضامن آهو رضا جان)   شاعر : مظاهر کثیری نژاد
33087.mp3
زمان: حجم: 2.04M
واحدسنگین امام رضا
🏴سبک نوحه زمینه ۲۸ صفر شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و روضه کربلا 🏴بند اول دارد مدینه قبر تو را در بر ای زائرت مادر غریبی چون حیدر امام حسن ای سید و ای سرور سردار بی لشکر غریبی چون حیدر آنقَدر تو غریبی که برایت حرم نیست جز تو هیچ پادشاهی اینقَدر با کرم نیست شیعیانت همه از غربت تو هلاکن در کناره مزارت عرشیان سینه چاکن من غریبم غریبم 🏴بند دوم از زهر کینه جان میدهم دیگر راحت شوم آخر از غمت ای مادر شد قاتل من در خانه ام همسر گذشته آب از سر غریبم و مضطر زهر کینه به جانم زد شرر پُر اثر شد حاصلم لخته خون و پاره های جگر شد میرسد جان من از این جفا بر روی لب روبرویم نشسته میزند ضجه زینب من غریبم غریبم 🏴بند سوم دهد عذابم گریه ی تو من را خود را نگهدار تا آن روز عاشورا ندارد امروز ماتمه آن روز را که میشود تنها برادرم آن جا ناله هایت نگهدار میروی تو به گودال میشوی زائر آن جسم از کینه پامال ناله هایت نگهدار خواهر ای نور دیده روی نیزه ببینی راس از کین بریده آه و واویلتا وای ۱۴۰۰/۰۷/۰۹ 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
ای مرثیه ها اشک بریزید برایش خون گریه کنید دیده ها بهر عزایش بر مرد غریبی که به خود یارندیده ای حنجره ها روضه بخوانید برایش حتما شده او محترمِ دیدهٔ زهرا هر کس که حسن گشت به لب شورونوایش مظلوم ترین زاده زهرا شده مسموم زهری که بلا گشته ولی گشته دوایش کشتند ولی دست ز کینه نکشیدند تیر است که آید عوض دستِ عطایش در لحظهٔ آخر به برادر نگهش بود چون نیست عزایی به بزرگیِ عزایش شاعر:
  مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت چه غریبانه ، غریبانه ، غریبانه گذشت چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم ای دل از غربتِ این لحظه ی تشییع بگو از غریبانه ترین لحظه ی تشییع بگو او غریبانه ترین لحظه ی رفتن دارد روضه ی رفتن او گفتن و گفتن دارد اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد شهر در مکر و سکوت است علی تنها شد یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد در عزای پدرش بود که سیلی را خورد سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند تا  کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در درد پهلو که خَم اش کرد سرش خورد به در شاعر:
حسنم😭 حسنم نور دیده ام برخیز ازچه گریه به نیمہ شب داری؟ مرد گریه نمےکند پسرم بازهم ڪه دوباره تب داری 😭 دست وپایت چقدر می لرزد ازچه چیزےدوباره ترسیدی؟ ڪمی آرامتر، بگو نڪند بازهم خواب ڪوچه را دیدی؟ 😭 به فدایِ دلِ پر از دردت بینِ ڪوچه مگر چه رخ داده چادرِ مادرت که پاره شده نکند روی ِخاڪ افتاده رنگ خنده نیامده به لبت بعدِ آن غُصه های آن کوچه جان بابا بگو تو قدری از مادر وماجرای آن کوچه حسنم😭 حسنم نورِ دیده ام از چه روی زهرایِ من شده نیلی من بمیرم برای تو نڪند پیش چشمِ تو خورده است سیلی جان بابا مگر چه کابوسی است شب و روز تو رو را بهم زده است راز بنهفته را هویدا کن از گلویی که بغض غم زده است لعنت حق بر آن شغالی که بین کوچه شکسته حرمت تو با جسارت به روی زهرایم پا نهاده به روی غیرت تو دست گیرِتمام عالمیان بوده‌ دستِ شفای زهرایم جان بابا شود فدایت که گشته دستت عصای زهرایم