#تخریب_بقیع
#توصیف_مرثیه
#غزل
اي بقيع اي روز وشب روياي من
اي حريمت قرب او ادناي من
وادي تو از طوي برده سبق
خاک صحنت صحنه سيناي من
صد چو شيرين در رهت فرهاد وش
صدچو مجنون در پي ليلاي من
جان دهم بهر وصال کوي تو
آري آري اين بود سوداي من
اشک وچشم وسينه ودل از غمت
باده و جام و خم و ميناي من
هجر –غربت- بزم بي شمع و چراغ
هر سه يکجا گشته جان فرساي من
روز و شب در حسرت دیدار تو
اشک در چشم و به لب آواي من
نور زهرا آن مه مدفون تو
چلچراغ خلوت شبهاي من
خاک پاي مجتبايت اي بقيع
مرحمي بر اين دل شيداي من
ناله هاي سيد سجاد تو
شد شرر افروخت سر تا پاي من
قبر باقر گر ندارد بقعه اي
ليک باشد جنت الماواي من
گردي از خاک قدوم صادقت
توتياي چشم نابيناي من
گشتم اما عاقبت پیدا نشد
مهبط آن سر ناپيداي من
مانده اندر بغض نايم اين نوا
واي من زهراي من زهراي من
#یاسر_رحمانی
🔸روضه
🔹شماره ۲۰
راوى گويد: بعد از شهادت امام صلوات اللّٰه عليه غبارى شديد و سياه و تار با بادى سرخ در آسمان برخاست كه هيچ چيز قابل ديد و رؤيت نبود تا آن جا كه مردم خيال كردند عذاب بر آنان فرود آمده است.
ساعتى درنگ كردند آن گاه برطرف شد. هلال بن نافع گويد: با لشكر عمر بن سعد بودم كه كسى فرياد زد: مژده اى امير، اين شمر است كه حسين را كشت. مىگويد: من از دو صف جدا شده كنار حسين عليه السّلام ايستادم. آن حضرت در حال تسليم جان بود. به خدا سوگند كه من كشتۀ خون آلودى را نديدم كه زيباتر از وى يا چهرهاى نورانىتر از او داشته باشد كه نور رويش و جمال و زيبايى وى مرا از انديشۀ در امر قتلش باز داشته بود.
در همان حال آب مىخواست شنيدم يكى بدو گفت: به خدا كه از آب نمىچشى تا در جهنم از حميم آن بچشى. حسين عليه السّلام فرمودند: "نه، بلكه بر جدّم رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله وارد مىشوم و با او در خانهاش مأوى گزيده در جايگاه صدق در نزد سلطانى مقتدر و از آب غير متغير آشاميده و از جناياتتان نزد او شكايت مىبرم"
گويد: همگان چنان به خشم آمدند كه گوئيا خدا ذرّهاى رحم را در دل فردى از آنان قرار نداده در حالى كه حضرت امام عليه السّلام با آنان سخن مىفرمود سر مطهّرش را جدا نمودند و من از اين همه بىرحمى و سنگدلى به شگفت آمده گفتم: به خدا در هيچ امرى با شما اجتماع نمىكنم.
📚منبع:
لهوف سید بن طاووس؛ ترجمه میرابوطالبی؛ ص ۱۵۷
#روضه
🔹شماره ۲۰
خداوند سبحان به عيسى(عليه السّلام) فرمود: «اى عيسى! اشك چشمان و خشيت و هراس قلبت را در درگاه من به هديه بياور. بر سر قبور مردگان بايست و آنان را با صداى بلند بخوان تا شايد پند و موعظه ات را از آنان دريافت دارى و با خود بگو كه: من نيز به آنان ملحق خواهم شد.
به خاطر من از چشمانت اشك بريز و قلبت را براى من خاشع گردان.
اى عيسى! در روزگار سختى، از من كمك بخواه كه من گرفتاران را نجات مى دهم و پريشانها را اجابت مى كنم چون من ارحم الراحمين هستم».
📚منبع: عدة الداعی
#مطالب_مناجاتی
هرجا روی خاک میشینم
هرجا سنگ قبر میبینم_گریه م میگیره
زیر سایه بون میشینم_گریه م میگیره
نه گنبدی نه چراغ / نه صحن و رواق
میمیره برات / شیعه به خدا
بازم نم بارون / رو گونمون میزنه
دوباره غمت / داغ روی قلب منه
منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد
فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه
(آقام آقام آقام یابن الزهرا )
وقتی تو حرم میشینم
صحن مشهد و میبینم_گریه م میگیره
طاق و گنبد و میبینم_گریه م میگیره
نه صحن و ایوونی / نه روضه خونی
می باره قلبم / رو خاک بقیع
یه روز تو مدینه / برات حرم میسازیم
حرم برا تو / شاه با کرم می سازیم
جلوی حرم / صحن قاسم بن حسن
آره میسازیم آقا / خوبشم میسازیم
بازم نم بارون / رو گونمون میزنه
دوباره غمت / داغ روی قلب منه
منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد
فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه
(آقام آقام آقام یابن الزهرا )
شاعر: علیرضا رأفتی
📢حـاج مـــهدی رســولی
🔶هر جا روی خاک میشینم...
🔻سـالروز تـخریب بقیع
#حاج_مهدی_رسولی
#زمینه_فارسی
#حرم
#بقیع
#تخریب_بقیع
صوت⬇️⬇️⬇️
#روضه_امام_حسین
"السابقون السابقون" ، صحرا ، عطش ، دریای خون
نی، نینوا ، لیلا ،جنون ،"نون و القلم" ، "ما یسطرون"
شمشیر در شمشیر شد ، دستان حق زنجیر شد
طفل سه ساله پیر شد ، "آمنت ربّی فاسمعون"
طفلی به روی دست شد ، تیر سه شعبه مست شد
آن لحظه عالم پست شد ،"یا قوم ماذا تعبدون ؟
"اشبه به ذات مصطفی ، من فرط نوره اختفی
بعدک، علی الدنیا عفی ، "ما هؤلاء ينطقون"
فانیّ ِ باقی ، دیدهای؟! بیچشم راوی ، دیدهای؟!
بی دست ساقی ، دیدهای؟! "انّا الیه راجعون"
تا بی رمق شد پیکرت ، دعواست بالای سرت
پیراهنت ، انگشترت ، "مما رزقنا ینفقون"
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✨
شخصی برای اولین بار یک کلم دید.
اولین برگش را کند،
زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و...
با خودش گفت:
حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!
اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده،
بلکه کلم مجموعهای از این برگهاست...
حکایت زندگی هم این چنین است!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده،
در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم...
و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصههایی که خوردیم،
نه خوردنی بود نه پوشیدنی،
فقط دور ریختنی بود...!✨
زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم🍃🌹
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅
🍃خــــواص آیـه الکـــرسے
①⇦•هنگام خارج شدن از منزل ↯
هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود
②⇦•هنگام ورود به منزل ↯
قطحی و فقر هرگز به منزل تان نرسد
③⇦•بعد از وضو ↯
هفتاد مرتبه درجه را بالا می برد
④⇦•قبل از خواب ↯
فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند
⑤⇦•بعد از نماز واجب↯
فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ می شود
📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
#حضرت_عبدالعظیم_علیه_السلام
#علی_انسانی
کسی که راه به باغ توچون نسیم گرفتهست
صراط را زهمین راه مستقیم گرفتهست
تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله
که عطر، مرقدت از جنّتالنعیم گرفتهست
گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی
سرم به خاک درت،اُنس ازقدیم گرفتهست
همیشه سفرهٔ دل باز کردهام به حضورت
که فیض بازشدن غنچه ازنسیم گرفتهست
همیشه عبد، حقیرست در برابر معبود
به جزتوکی؟سِمَت عبد،باعظیم گرفتهست
بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت
به کف براتِ نجاتِ خودازجحیم گرفتهست
مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته
دراین مقام،فلک خویش رامقیم گرفتهست
چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟
که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفتهست
کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر
که رنگ وبوحرم تو ازآن حریم گرفتهست
#دورهء_محرم
#ورودیه
#مرثیه
#غلامرضا_سازگار
کوه وسنگ ودشت این صحرابه چشمم آشناست
دوستان محمل نگه داریداینجاکربلاست
حاجیان کعبهءوصلیم و این صحرای خون
کعبهء ما،مشعرما،حج ما،میقات ماست
چشم مازمزم،طواف ماست دورکشته ها
خیمه گاه ماست مروه،قتلگاه ماصفاست
حاجیان را سرتراشیدن بوَدسنّت ولی
درمنای حج خون سرهای ماازتن جداست
سنگ دشمن:مهرسجده،خون سر:آب وضو
قتلگه سجاده وتسبیح،نوک نیزه هاست
نخلهاباماسخن گوینددر این سرزمین
کاین زمین شط الفرات و این بیابان نینواست
چشم من پیوسته میبیند درین صحرای خون
دست سقا،جسم اکبر،تربت اصغرکجاست
این زمین گلخانه ای ازلاله های فاطمه ست
این بیابان لالهگون دریایی ازخون خداست
آب گرددازخجالت،آب دراین سرزمین
آه آه تشنگان فریادهای بی صداست
ماسراسرکشتهء اشکیم وبرهرزخم ما
اشک"میثم"گرهزاران بارخون گرددرواست
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار
تا به وصف حمزه بگشایم زبان
می سزد گردد سراپایم زبان
حمزه یعنی شیر شیران اُحد
خشم فریاد دلیران اُحد
حمزه یعنی یک جهان صدق و صفا
حمزه یعنی جاننثار مصطفی
این شنیدم هند از خشم و غضب
کرد وحشی را به نزد خود طلب
گفت در این جنگ باشد کام من
تشنۀ خون یکی از این سه تن
یا، محمّد را به تیغ خشم زن
یا، علی یا، حمزه را از پا فکن
دید آن ناپاک در حین قتال
قتل احمد یا علی باشد محال
تاخت هر سو در صف میدان جنگ
کرد قصد جان حمزه بی درنگ
حمله کرد از راه نامردی ز پشت
شیر شیران را به ضرب نیزه کشت
آن خروشان شیر ختم المرسلین
پیکرش چون کوه شد نقش زمین
هند با خشم و غضب سویش شتافت
پهلویش را از دم خنجر شکافت
همچو خون پاک حمزه بر زمین
ریخت اشک از چشمِ ختم المرسلین
من ندانم داغ آن آزادمرد
با دل پیغمبر اکرم چه کرد
می سزد تا خون فشانم از بصر
داغ دو سردار دارم بر جگر
آتش سوز درونم بر ملاست
گه نگاهم بر اُحد گه کربلاست
دیده ام پرپر دو باغ یاس را
جسم حمزه، پیکر عبّاس را
داشت در دل داغشان را فاطمه
گه به صحرای اُحد، گه علقمه
سنگ و کوه و دشت و صحرا گریه کرد
بر مزار هر دو، زهرا گریه کرد
داغ او بر قلب پیغمبر نشست
مرگ این پشت برادر را شکست
او شدی مُثله رخ نورانیش
این یکی شد فرق تا پیشانیش
او ز پهلویش روان شد خونِ دل
این فرات از کام عطشانش خجل
او عبا پوشید بر جسمش رسول
این کنارش مادریکرده بتول
حمزه! بوی کربلا احساس کن
گریه بر مظلومی عبّاس کن
او که تنها با عدو پیکار کرد
دست و چشم و سر، نثار یار کرد
او که از ضرب عمود آهنین
گشت سرو قامتش نقش زمین
این شنیدم حضرت ختمی مآب
بر شهیدان یک به یک می داد آب
تا رهد عبّاس از رنج و تعب
جام آبی داد بر آن تشنه لب
آن سرا پا مظهر صدق و صفا
تشنهلب جان داد نزد مصطفی
لب نزد بر آب و کامش تشنه بود
بر لب دریا امامش تشنه بود
بحر را چون شعله ای در کام دید
عکس اصغر را میان جام دید
تا که باران زآسمان آید فرود
بر لب عبّاس از «میثم» درود
#دورهء_محرم
#ورودیه
#مرثیه
#غلامرضا_سازگار
کوه وسنگ ودشت این صحرابه چشمم آشناست
دوستان محمل نگه داریداینجاکربلاست
حاجیان کعبهءوصلیم و این صحرای خون
کعبهء ما،مشعرما،حج ما،میقات ماست
چشم مازمزم،طواف ماست دورکشته ها
خیمه گاه ماست مروه،قتلگاه ماصفاست
حاجیان را سرتراشیدن بوَدسنّت ولی
درمنای حج خون سرهای ماازتن جداست
سنگ دشمن:مهرسجده،خون سر:آب وضو
قتلگه سجاده وتسبیح،نوک نیزه هاست
نخلهاباماسخن گوینددر این سرزمین
کاین زمین شط الفرات و این بیابان نینواست
چشم من پیوسته میبیند درین صحرای خون
دست سقا،جسم اکبر،تربت اصغرکجاست
این زمین گلخانه ای ازلاله های فاطمه ست
این بیابان لالهگون دریایی ازخون خداست
آب گرددازخجالت،آب دراین سرزمین
آه آه تشنگان فریادهای بی صداست
ماسراسرکشتهء اشکیم وبرهرزخم ما
اشک"میثم"گرهزاران بارخون گرددرواست