eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
49 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک شور ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثه مجنون که جنونی شده‌ام نه زبونی، دل وجونی شده‌ام دیگه هم‌شهری سلمانو ببخش اگه باتو خودمونی شده‌ام خودمونیم، عجب کرببلایی عجب صحن‌وسرایی داری خودمونیم، چه آب و چه هوایی چه خاک و چه شفایی داری خودمونیم، غریبی ولی هرجا که دیدیم آشنایی داری چه صفایی داری ، سینه‌‌زنایی داری چه قتیل‌العبرات ، اهل بکایی داری چه بهایی داری ، خیلی فدایی داری به چه اسمی چه من اسمه دوایی داری ای که هفتادودوتا اهل وفایی داری سید اهل کساء عجب کسایی داری چه خدایی داری ، چه خون بهایی داری یه نفر هستی و دنیایی گدایی داری «یا اباعبدالله، یا اباعبدالله» دلی که بوی فراقش میرسه عشق داره به حسابش میرسه این چه ذکریه که تا میگم حسین هفت‌پشتم به ثوابش میرسه خودمونیم، چه نامی تو اسامی چه شأنی چه مقامی داری خودمونیم، به کام همه هستی چه تربتِ به کامی داری خودمونیم، همش حرفه توئه چه- -نفوذِ در کلامی داری چه مرامی داری ، عبد گرامی داری نشده یادت بره یه‌جا غلامی داری همه میگن غلام، عجب امامی داری! دیگه پیش هرچه عزت احترامی داری مست ذکر توأم حسین چه جامی داری حس آرامش من چه التیامی داری شاه‌مرد قیام ، مرد قیامی داری کاشکی باشیم ببینیم چه انتقامی داری "آقام آقام، آقام
اي بقيع اي روز وشب روياي من اي حريمت قرب او ادناي من وادي تو از طوي برده سبق خاک صحنت صحنه سيناي من صد چو شيرين در رهت فرهاد وش صدچو مجنون در پي ليلاي من جان دهم بهر وصال کوي تو آري آري اين بود سوداي من اشک وچشم وسينه ودل از غمت باده و جام و خم و ميناي من هجر –غربت- بزم بي شمع و چراغ هر سه يکجا گشته جان فرساي من روز و شب در حسرت دیدار تو اشک در چشم و به لب آواي من نور زهرا آن مه مدفون تو چلچراغ خلوت شبهاي من خاک پاي مجتبايت اي بقيع مرحمي بر اين دل شيداي من ناله هاي سيد سجاد تو شد شرر افروخت سر تا پاي من قبر باقر گر ندارد بقعه اي ليک باشد جنت الماواي من گردي از خاک قدوم صادقت توتياي چشم نابيناي من گشتم اما عاقبت پیدا نشد مهبط آن سر ناپيداي من مانده اندر بغض نايم اين نوا واي من زهراي من زهراي من
🔸روضه 🔹شماره ۲۰ راوى گويد: بعد از شهادت امام صلوات اللّٰه عليه غبارى شديد و سياه و تار با بادى سرخ در آسمان برخاست كه هيچ چيز قابل ديد و رؤيت نبود تا آن جا كه مردم خيال كردند عذاب بر آنان فرود آمده است. ساعتى درنگ كردند آن گاه برطرف شد. هلال بن نافع گويد: با لشكر عمر بن سعد بودم كه كسى فرياد زد: مژده اى امير، اين شمر است كه حسين را كشت. مى‌گويد: من از دو صف جدا شده كنار حسين عليه السّلام ايستادم. آن حضرت در حال تسليم جان بود. به خدا سوگند كه من كشتۀ خون آلودى را نديدم كه زيباتر از وى يا چهره‌اى نورانى‌تر از او داشته باشد كه نور رويش و جمال و زيبايى وى مرا از انديشۀ در امر قتلش باز داشته بود. در همان حال آب مى‌خواست شنيدم يكى بدو گفت: به خدا كه از آب نمى‌چشى تا در جهنم از حميم آن بچشى. حسين عليه السّلام فرمودند: "نه، بلكه بر جدّم رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله وارد مى‌شوم و با او در خانه‌اش مأوى گزيده در جايگاه صدق در نزد سلطانى مقتدر و از آب غير متغير آشاميده و از جناياتتان نزد او شكايت مى‌برم" گويد: همگان چنان به خشم آمدند كه گوئيا خدا ذرّه‌اى رحم را در دل فردى از آنان قرار نداده در حالى كه حضرت امام عليه السّلام با آنان سخن مى‌فرمود سر مطهّرش را جدا نمودند و من از اين همه بى‌رحمى و سنگدلى به شگفت آمده گفتم: به خدا در هيچ امرى با شما اجتماع نمى‌كنم. 📚منبع: لهوف سید بن طاووس؛ ترجمه میرابوطالبی؛ ص ۱۵۷
🔹شماره ۲۰ خداوند سبحان به عيسى(عليه السّلام) فرمود: «اى عيسى! اشك چشمان و خشيت و هراس قلبت را در درگاه من به هديه بياور. بر سر قبور مردگان بايست و آنان را با صداى بلند بخوان تا شايد پند و موعظه ات را از آنان دريافت دارى و با خود بگو كه: من نيز به آنان ملحق خواهم شد. به خاطر من از چشمانت اشك بريز و قلبت را براى من خاشع گردان. اى عيسى! در روزگار سختى، از من كمك بخواه كه من گرفتاران را نجات مى دهم و پريشانها را اجابت مى كنم چون من ارحم الراحمين هستم». 📚منبع: عدة الداعی
هرجا روی خاک میشینم هرجا سنگ قبر میبینم_گریه م میگیره زیر سایه بون میشینم_گریه م میگیره نه گنبدی نه چراغ / نه صحن و رواق میمیره برات / شیعه به خدا بازم نم بارون / رو گونمون میزنه دوباره غمت / داغ روی قلب منه منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه (آقام آقام آقام یابن الزهرا ) وقتی تو حرم میشینم صحن مشهد و میبینم_گریه م میگیره طاق و گنبد و میبینم_گریه م میگیره نه صحن و ایوونی / نه روضه خونی می باره قلبم / رو خاک بقیع یه روز تو مدینه / برات حرم میسازیم حرم برا تو / شاه با کرم می سازیم جلوی حرم / صحن قاسم بن حسن آره میسازیم آقا / خوبشم میسازیم بازم نم بارون / رو گونمون میزنه دوباره غمت / داغ روی قلب منه منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه (آقام آقام آقام یابن الزهرا ) شاعر: علیرضا رأفتی 📢حـاج مـــهدی رســولی 🔶هر جا روی خاک میشینم... 🔻سـالروز تـخریب بقیع صوت⬇️⬇️⬇️
"السابقون السابقون" ، صحرا ، عطش ، دریای خون نی، نینوا ، لیلا ،جنون ،"نون و القلم" ، "ما یسطرون" شمشیر در شمشیر شد ، دستان حق زنجیر شد طفل سه ساله پیر شد ، "آمنت ربّی فاسمعون" طفلی به روی دست شد ، تیر سه شعبه مست شد آن لحظه عالم پست شد ،"یا قوم ماذا تعبدون ؟ "اشبه به ذات مصطفی ، من فرط نوره اختفی بعدک، علی الدنیا عفی ، "ما هؤلاء ينطقون" فانیّ ِ باقی ، دیده‌ای؟! بی‌چشم راوی ، دیده‌ای؟! بی دست ساقی ، دیده‌ای؟! "انّا الیه راجعون" تا بی رمق شد پیکرت ، دعواست بالای سرت پیراهنت ، انگشترت ، "مما رزقنا ینفقون" ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✨ شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند،  زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!  اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست... حکایت زندگی هم این چنین است! ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم... و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم،  نه خوردنی بود نه پوشیدنی،  فقط دور ریختنی بود...!✨ زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم🍃🌹 ‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅
🍃خــــواص آیـه الکـــرسے ①⇦•هنگام خارج شدن از منزل ↯ هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود ②⇦•هنگام ورود به منزل ↯ قطحی و فقر هرگز به منزل تان نرسد ③⇦•بعد از وضو ↯ هفتاد مرتبه درجه را بالا می برد ④⇦•قبل از خواب ↯ فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند ⑤⇦•بعد از نماز واجب↯ فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ می شود 📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
کسی که راه به باغ توچون نسیم گرفته‌ست صراط را زهمین راه مستقیم گرفته‌ست تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله که عطر، مرقدت از جنّت‌النعیم گرفته‌ست گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی سرم به خاک درت،اُنس ازقدیم گرفته‌ست همیشه سفرهٔ دل باز کرده‌ام به حضورت که فیض بازشدن غنچه ازنسیم گرفته‌ست همیشه عبد، حقیرست در برابر معبود به جزتوکی؟سِمَت عبد،باعظیم گرفته‌ست بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت به کف براتِ نجاتِ خودازجحیم گرفته‌ست مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته دراین مقام،فلک خویش رامقیم گرفته‌ست چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟ که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفته‌ست کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر که رنگ وبوحرم تو ازآن حریم گرفته‌ست
کوه وسنگ ودشت این صحرابه چشمم آشناست دوستان محمل نگه داریداینجاکربلاست حاجیان کعبهءوصلیم و این صحرای خون کعبهء ما،مشعرما،حج ما،میقات ماست چشم مازمزم،طواف ماست دورکشته ها خیمه گاه ماست مروه،قتلگاه ماصفاست حاجیان را سرتراشیدن بوَدسنّت ولی درمنای حج خون سرهای ماازتن جداست سنگ دشمن:مهرسجده،خون سر:آب وضو قتلگه سجاده وتسبیح،نوک نیزه هاست نخلهاباماسخن گوینددر این سرزمین کاین زمین شط الفرات و این بیابان نینواست چشم من پیوسته میبیند درین صحرای خون دست سقا،جسم اکبر،تربت اصغرکجاست این زمین گلخانه ای ازلاله های فاطمه ست این بیابان لاله‌گون دریایی ازخون خداست آب گرددازخجالت،آب دراین سرزمین آه آه تشنگان فریادهای بی صداست ماسراسرکشتهء اشکیم وبرهرزخم ما اشک"میثم"گرهزاران بارخون گرددرواست
تا به وصف حمزه بگشایم زبان می سزد گردد سراپایم زبان حمزه یعنی شیر شیران اُحد خشم فریاد دلیران اُحد حمزه یعنی یک جهان صدق و صفا حمزه یعنی جان‌نثار مصطفی این شنیدم هند از خشم و غضب کرد وحشی را به نزد خود طلب گفت در این جنگ باشد کام من تشنۀ خون یکی از این سه تن یا، محمّد را به تیغ خشم زن یا، علی یا، حمزه را از پا فکن دید آن ناپاک در حین قتال قتل احمد یا علی باشد محال تاخت هر سو در صف میدان جنگ کرد قصد جان حمزه بی درنگ حمله کرد از راه نامردی ز پشت شیر شیران را به ضرب نیزه کشت آن خروشان شیر ختم المرسلین پیکرش چون کوه شد نقش زمین هند با خشم و غضب سویش شتافت پهلویش را از دم خنجر شکافت همچو خون پاک حمزه بر زمین ریخت اشک از چشمِ ختم المرسلین من ندانم داغ آن آزادمرد با دل پیغمبر اکرم چه کرد می سزد تا خون فشانم از بصر داغ دو سردار دارم بر جگر آتش سوز درونم بر ملاست گه نگاهم بر اُحد گه کربلاست دیده ام پرپر دو باغ یاس را جسم حمزه، پیکر عبّاس را داشت در دل داغشان را فاطمه گه به صحرای اُحد، گه علقمه سنگ و کوه و دشت و صحرا گریه کرد بر مزار هر دو، زهرا گریه کرد داغ او بر قلب پیغمبر نشست مرگ این پشت برادر را شکست او شدی مُثله رخ نورانیش این یکی شد فرق تا پیشانیش او ز پهلویش روان شد خونِ دل این فرات از کام عطشانش خجل او عبا پوشید بر جسمش رسول این کنارش مادری‌کرده بتول حمزه! بوی کربلا احساس کن گریه بر مظلومی عبّاس کن او که تنها با عدو پیکار کرد دست و چشم و سر، نثار یار کرد او که از ضرب عمود آهنین گشت سرو قامتش نقش زمین این شنیدم حضرت ختمی مآب بر شهیدان یک به یک می داد آب تا رهد عبّاس از رنج و تعب جام آبی داد بر آن تشنه لب آن سرا پا مظهر صدق و صفا تشنه‌لب جان داد نزد مصطفی لب نزد بر آب و کامش تشنه بود بر لب دریا امامش تشنه بود بحر را چون شعله ای در کام دید عکس اصغر را میان جام دید تا که باران زآسمان آید فرود بر لب عبّاس از «میثم» درود
کوه وسنگ ودشت این صحرابه چشمم آشناست دوستان محمل نگه داریداینجاکربلاست حاجیان کعبهءوصلیم و این صحرای خون کعبهء ما،مشعرما،حج ما،میقات ماست چشم مازمزم،طواف ماست دورکشته ها خیمه گاه ماست مروه،قتلگاه ماصفاست حاجیان را سرتراشیدن بوَدسنّت ولی درمنای حج خون سرهای ماازتن جداست سنگ دشمن:مهرسجده،خون سر:آب وضو قتلگه سجاده وتسبیح،نوک نیزه هاست نخلهاباماسخن گوینددر این سرزمین کاین زمین شط الفرات و این بیابان نینواست چشم من پیوسته میبیند درین صحرای خون دست سقا،جسم اکبر،تربت اصغرکجاست این زمین گلخانه ای ازلاله های فاطمه ست این بیابان لاله‌گون دریایی ازخون خداست آب گرددازخجالت،آب دراین سرزمین آه آه تشنگان فریادهای بی صداست ماسراسرکشتهء اشکیم وبرهرزخم ما اشک"میثم"گرهزاران بارخون گرددرواست
ياکريم هواي پيغمبر مستحق دعاي پيغمبر حامي باوفاي پيغمبر عموي باصفاي پيغمبر همه جا ياور رسول ا... حيدر ديگر رسول ا... * شير ميدان غزوه هايي تو يل اردوي مصطفايي تو يار و همرزم مرتضايي تو تيغ برنده ي خدايي تو غيرت جاري ات تماشايي ست ضربه ي کاري ات تماشايي ست * از بزرگان مومنين هستي از دبيران درس دين هستي خار چشمان مشرکين هستي شک ندارم که بهترين هستي کاشف الکرب احمد مختار اسد ا... اي سپه سالار * اَحَد از شوکت تو ميخواند اُحُد از غربت تو ميخواند نبي از قربت تو ميخواند علي از هيبت تو ميخواند سر نيزه نشانه رفته تورا چشم بد دور سيدالشهدا * تاکه زوبين اجاره کرد وحشي جدلت را نظاره کرد وحشي شکمت را اشاره کرد وحشي پهلويت پاره پاره کرد وحشي از اشارات سخت سر نيزه نفست بند آمد اي حمزه * علم افتاده است؟ فداي سرت من به قربان زخم بال و پرت چه خبر گشته است به دور و برت زير دندان هنده است جگرت آخرالامر اسير و يکه شدي واي من تکه تکه تکه شدي * اي محاسن سپيد آل ا... همه چشم و اميد آل ا... اي غيور شهيد آل ا... اي عموي رشيد آل ا... ذکر و خير تو بر لب همه است زائر تربت تو فاطمه است * از بلا ، کربلا به ياد آمد از نوا ، نينوا به ياد امد از جفا ، نيزه ها به ياد آمد از عبا ، بوريا به ياد آمد کاش در کربلا پيمبر بود يا که مقداد بود و حيدر بود * کربلا غرق در محن شده يود کربلا قحطي کفن شده بود تشنه لب پاره پاره تن شده بود مثل يک لايه پيرهن شده بود نيزه اي که به پهلويش کردند گرگ ها از تنش در آوردند *
کسی که راه به باغ تو، چون نسیم گرفته صراط را ز. همین راه مستقیم گرفته تو از عشیرۀ عشقی تو از قبیلۀ قبله که عطر، مرقدت از جنة النّعیم گرفته گدای کوی تو امروزه نیستم من و دانی سرم به خاک درت اُنس از قدیم گرفته همیشه سفرۀ دل باز کرده‌ام به حضورت که فیض باز شدن، غنچه از نسیم گرفته بَرین بهشت مجسّم قسم که زائر قبرت به کف برات نجات خود از جحیم گرفته همیشه عبد، حقیر است در برابر معبود به جز تو کی سمت عبد باعظیم گرفته؟ ملک غبار ز قبر تو تا نرُفته نرفته در این مُقام، فلک خویش را مقیم گرفته چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم که هر کبوتر تو ذکر یاکریم گرفته کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر که رنگ و بو حرم تو از آن حریم گرفته
بیا! و گرنه در این انتظار خواهم مرد  اگر که بی تو بیاید بهار، خواهم مرد  به روی گونه ی من، اشک سالها جاری است  و زیر پای همین آبشار خواهم مرد  خبر رسید که تو با بهار می آیی  در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد  نیامدی و خدا آگه است، من هر روز  به اشتیاق رُخَت، چند بار خواهم مرد  تمام زندگی من در این امید گذشت  که در رکاب تو با افتخار خواهم مرد  پدر که تیغ به کف رفت مژده داد که من  به روی اسب سپیدی، سوار، خواهم مرد
🔹سبک همه جاکربلا پسر فاطمه آمده در منا السلام علی ساکن کربلا یا حسین یا حسین بوسه زد بر اجل لب عطشانشان این زمین میرسد عید قربانشان یا حسین یا حسین تا پیاده شده زینب از محملش داغ و ماتم نهاد پا به روی دلش یا حسین یا حسین
⚜️🕊سینه زنی زمینه ویژۀ ایام شهادت حضرتِ عبدالعظیم حسنی و حضرت حمزۀ سیدالشهدا علیهم السلام به نفس کربلایی جواد مقدم⚜️ •┈┈••✾••✾••┈┈• داغ از دو عزا شدی ای دل مجلس بویِ کربلا میده هوایِ زیارت با چشمایِ خیس کبوتر ، یه گنبد ، حرم یا کریم دلا وقتی تنگه میشه کربلا زیارت میریم ما به عبدالعظیم تو از بس کریم و گداپروری گذاشتی به روزیتون عادت کنم منه بی کس و کار و آلوده رو گذاشتی که عرض ارادت کنم « ای دل .. رحیم آقا ، سیدالکریم آقا .. » « جان آقا جان آقا ، جان آقا جان آقا » آقای رشید و رشادت ضرب المثلی به ارادت لبیک به تو حضرت حمزه نوشیدۀ شَهد شهادت تو ای نور چشم رسول خدا شدی مُثله مُثله فدائیِ دین عباشُ پیمبر کشید رو تنت نبینه تورو خواهرت رو زمین اُحُد ، کربلا شد برا تو ولی تن تو زیر سُم اسبا نرفت بدن بی کفن روی خاکا نموند سرت بر نوک نیزه بالا نرفت آقا هر بلایی که اومد سرت نبود پیش تو لااقل خواهرت کی دیده بِبُرن رگ حنجرو بشه قاریِ روی نیزه سرت « ای بی حبیب آقا ، مظلوم و غریب آقا » « جان آقا جان آقا ، جان آقا جان آقا » ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
moghadam _ babolharam.mp3
5.85M
⚜️🕊سینه زنی زمینه ویژۀ ایام شهادت حضرتِ عبدالعظیم حسنی و حضرت حمزۀ سیدالشهدا علیهم السلام به نفس کربلایی جواد مقدم⚜️
ای برادر چرا این زمین برده قرارم ترسم از من بگیرد فلک دار و ندارم کاروان را بگو ای بی قرینه تا از این جا رویم سوی مدینه یاحسین یاحسین سالار زینب در همین جا کند نوحه خوانی بر تو مادر یک به یک می شود لاله و یاس تو پرپر سهم من میشود رخت اسیری قسمت تو شود پاره حصیری یاحسین یاحسین سالار زینب تا در این سرزمین آمدم در اضطرابم آخر اینجا شود سر بریده آفتابم گر تو را روزگار از من بگیرد تو دعا کن که زینب هم بمیرد یاحسین یاحسین سالار زینب
▫️ ﷽ 🔰مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت. همسرش او را تحریک کرد به دریا برود، شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند. مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد. قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد. او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد. او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟ همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد، پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش بود. پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟ او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است، پادشاه آن ماهی را به زور از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد. او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود. پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه خود میبالید که چنین صیدی نموده است. همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، خاری به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد... پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت. پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد. وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد... پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است. پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند. بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد. پادشاه به او گفت: -آیا مرا میشناسی...!؟ -آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی. -میخواهم مرا حلال کنی. -تو را حلال کردم. -می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟ گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم : پروردگارا! او قدرتش را به من نشان داد، تو هم قدرتت را به او نشان بده!
🔸️قابل توجه دوستان مداح و ذاکرین گرامی مجموعه اشعار ویژه‌ی محدث اهلبیت حضرت عبدالعظیم(ع) در قالبpdf تقدیم همه کاربران گرامی
🌸🍃🌸🍃 روزی سقراط حکیم با یکی از بزرگ زادگان روبرو گشت، بزرگ زاده نام پدران خود را بر سقراط شمرد و به آنان افتخار کرد و سقراط را تحقیر نمود و به او گفت: تو از خاندان بی قدر و پستی هستی ! سقراط در جواب گفت : ای فلان ! پدران تو همه اشخاص بزرگ و عالی قدر و صاحب مقامات و درجات بسیار بوده اند، ولی تو خود نتوانستی پایه مقامی برای خود احراز کنی. و اما نسب من از خودم شروع می شود و من در راس خانواده ای هستم که از من آغاز شده است، ولی خانواده تو، به تو ختم می شود! پس تو ننگ خاندان خویش هستی و من شرف و افتخار خاندان خود می باشم...
ولادت حضرت عبدالعظیم در سال ۱۷۳ هجری قمری در شهر مقدس مدینه واقع شده است و مدت ۷۹ سال عمر با برکت ایشان، با دوران امامت چهار امام معصوم، یعنی امام موسی کاظم امام رضا، امام محمدتقی و امام علی النقی مقارن بوده است. محضر مبارک امام رضا ، امام محمد تقی و امام هادی را درک کرده  و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده اند. حضرت عبدالعظیم الحسنی از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین (علیهم السلام) و از چهره های بارز و محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت عصمت (علیهم السلام) و پیروان آنان بودند و در مسایل دین، آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن، شناخت و معرفتی وافر داشتند. ستایش هایی که ائمه معصومین (علیهم السلام) از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیت علمی و مورد اعتماد ایشان است مَن زارَ عَبدالعَظیمِ الحَسَنی بِرِی کَمَن زارَ الحُسَین بِکَربَلا راز بزرگی نهفته است در کلام گهربار امام هادی ـ علیه السلام ـ به یکی از اهالی ری که از زیارت حسین ابن علی (علیه السلام) از کربلا بازگشته بود فرمودند: اگر قبرعبدالعظیم را در «ری» را زیارت می کردی، مانند آن بود که حسین را در کربلا زیارت کرده باشی. مقید ساختن جمله «من زار عبدالعظیم بِرِی» با نشانه گذاری و تأکید مکانی که هیچ کس را بهانه ای برای گمراه شدن از نشانی ارایه شده نباشد و از سوی دیگر، قرینه ساختن سرزمین «ری» با «کربلا» از ویژگی های این کلام گهربار حضرت هادی ـ علیه السلام ـ است که نیازمند به تفسیر و تعمیق دارد. از این روی، حضرت امام هادی(علیه السلام) اهالی تهران و پیرامون آن را در آن برهه از تاریخ که بخشی از «ملک ری» به شمار می رفت، بشارت داد به کسب فیض و توفیق زیارت مزار نورانی فقیه و عالم لازم التعظیم و امامزاده واجب التکریم جناب عبدالعظیم الحسنی ـ علیه السلام ـ و ضمانت نمود به پاداش بیکران زیارت ارباب معرفت حضرت حسین ابن علی در کربلا به موجب این زیارت. یعنی پاداشی برابر زیارت امام معصومی که براى هیچ یک از امامان معصوم به اندازه زیارت ایشان تأکید نشده است و حضرت امام صادق فرمودند: «والله لو انی حدثتکم بفضل زیارته و بفضل قبره لترکتم الحج راسا و ما حج منکم احد...»به خدا سوگند اگر در فضیلت زیارت و فضیلت مزار امام حسین ـ علیه السلام ـ به شما می گفتم، به کلی حج را ترک می کردید و هیچ کس از شما حج نمی نمود.کامل الزیاره، ص(۲۶۷) و نیز فرمودند: «کسى که توانایى زیارت حسین را داشته باشد ولى زیارت نکند، نسبت به پیامبر اسلام و ائمه عاق شده است»؛ که این ها همه تأکید اهل بیت و اهمیت والای زیارت حضرت حسین ابن علی را می رساند. این هدیه ی گران بها موجب شد تا «ری» به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله العالی) به قبله ی تهران و نقطه امیدی برای ارادتمندان به ساحت قدسی کربلا مبدل شود و تهران امروز به عنوان پایتخت ام القرای جهان اسلام در زیر سایه معنوی این بارگاه ملکوتی قرار گیرد. پس از کسب فیض از این کلام گهربار معصوم نیز در رجوع به مشی و مرام صالحان و عرفای عصر حاضر مواجه می شویم، به بیان عارف سالک حضرت آیت الله بهجت که درباره ی زیارت امامزاده والامقام و این عالم و محدث جلیل القدر فرمودند: اهل تهران اگر هفته ای یک بار به زیارت حضرت عبدالعظیم الحسنی نروند، جفا کرده اند. همچنین کلام حضرت آیت الله خوشوقت که فرمودند: امیدوارم همه شیعیان، بخصوص کسانی که نزدیک حرم مطهر ایشان هستند مثل اهالی محترم تهران و اطراف، قدر ایشان را بدانند و به زیارت ایشان مشرف شوند و اشتغال به دنیا مانع نشود از اینکه از این زیارت محروم شوند که این ها و سایر بیانات و مستندات همه، نشان از قدر و عظمت این قطعه از خاک ایران اسلامی است که به مثابه ی سرزمین مقدس کربلا در جهان در خاک پر افتخار ایران اسلامی تلألو و درخشش دارد و اهل تهران و ری به آن مفتخرند و سلام رو به قبله خود را به قبر مطهر و منور حضرت سیدالشهداپس از هر فریضه واجب به سلام به مرقد منور حضرت سیدالکریم(علیه السلام) ختم می کنند. نزد این سلاله اهل بیت که سال های سال، حضور و مجاهدت و مبارزه اش قوت قلب حضرت امام هادی و ائمه طاهرین معاصر خود بود سر تعظیم فرو می آوریم و بر لب جاری می سازیم: «السلام علیک یا سیدالکریم و السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارة سیدالشهداء یرتجی»
از بوستان فاطمه، عطر و شميم داشت با دوستان فاطمه، لطف عميم داشت خواندند اهل معرفت او را «نگين ري» با آن که نام و شهرت «عبدالعظيم» داشت از شهر بند رنج و غم، آزاد مي شود هر کس که پاس بندگي آن حريم داشت اين گلشن «حسن»، اين عاشق «حسين» با مهر و عشق و عاطفه عهدي قديم داشت گل واژه حديث از آن لعل جان فزا عطر بهار وحي و صفاي نسيم داشت از محضر سه حجت معصوم فيض برد يعني که ره به چشمه فوز عظيم داشت مثل کبوتران حرم خانه «رضا» روحي در آستان ولايت مقيم داشت شاگرد پاک باخته مکتب «جواد» دستي پر از کرامت و طبعي کريم داشت از پرتو هدايت «هادي» اهل بيت راهي به آستان خداي رحيم داشت ايمان خويش را به امامش ارايه کرد با آن که جان روشن و قلب سليم داشت با خاندان وحي پل ارتباط بود با اهل بيت رابطه ي مستقيم داشت طور تجلي سه امام همام را چون درک کرده بود، مقام کليم داشت شب تا به صبح شعر «شفق» را مرور کرد مرغ سحر که زمزمه «يا کريم» داشت
  نفس کشیدن ما بین روضه‌ها خوب است  چقدر نزد شما حال و روز ما خوب است میان نافله وقتی قنوت می‌گیرم  برای حال دل ما کمی دعا خوب است  بده به راه خدا دست‌هایمان خالی است  کنار خانه‌ی‌تان چند تا گدا خوب است بِکُش حسین بیا پاره پاره کن جگرم  قسم که آخر کار من و شما خوب است  نوشته‌ام که مرا در حصیر بگذارند  به آن که اهل کفن نیست بوریا خوب است سفید می‌شود این تار موی ما کم کم  گذشتِ عمر در این زینبیه‌ها خوب است اگر چه قسمت ما کربلا نشد اما  حدیث ماتم تو مثل کربلا خوب است اگر چه با شهدا فاصله فراوان است  روایت شهدا هم برای ما خوب است اگر تو باشی و یاد تو باشد و اشکم  برای نوکر این خانه هر کجا خوب است
بسم‌الله الرحمن الرحیم گاهی مسیر عشق طولانی و باریک است این راه، پر پیچ و خم است و غرق تشکیک است دنیای شهر من اگرچه گاه تاریک است احساس من این است که خورشید نزدیک است هر چند تا خورشید راهی دور را دارم در شهرم اما شعبه ای از نور را دارم با اینکه از این خاک هستم اهل ایرانم در خانه ام بر خوان آل الله مهمانم عمریست زیر دین سلطان خراسانم در شهر تهران نیز این را خوب می دانم روزی خور لطف حضور یک کریمم من چون میهمان خوان شاه عبدالعظیمم من ما از شراب گندم این خطه مِی داریم از این شراب ناب، مستی ها ز پی داریم دیگر هوای جنت و فردوس، کی داریم؟ وقتی جنانی را نهان در خاک ری داریم درّی ز دریای ولا را در صدف داریم یکجا مدینه، کربلا، مشهد، نجف داریم همسایه! زیر سایه ات عمریست آرامم از کودکی جلد تو و این دانه و دامم با آب سقا خانه هایت تر شده کامم شب های جمعه در حریمت گرم احرامم شب های جمعه روضه دار اهل تهرانی با زائران یا نور یا قدس می خوانی عبدالعظیمی و تو را تعظیم، مرسوم است هر کس که منکر شد تو را از فیض محروم است اوج مقاماتت برای شیعه معلوم است در ذیل اوصاف تو تصدیقات معصوم است با چار معصوم زمانت همنفس بودی بعد از امامانت برای شیعه بس بودی تو کیستی که از سراپایت خدا جاریست در غربت نام تو حسّی آشنا جاریست در گلشن جود تو عطر مجتبی جاریست در هر سلام زائرانت کربلا جاریست ما را به سمت کربلا چشم تو راهی کرد باب محرم را تو بر ما باز خواهی کرد