⇦🕊 #قسمت_سوم روضه و مقتل جانسوز حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _شب ششم محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
زمان ریاست حمهوری حضرت آقا نزدیک دفتر،وقتی ایشون قصد خروج از دفتر داشتن،یه وقت ایستادند،سر و صدا می اومد چند متر اون ور تر محافظا جلو پسربچه رو گرفتن؛ نوجوون ۱۳ساله هی فریاد میزنه : آقای رییس جمهور! آقای خامنه ای! آقا پرسیدند : قصه چیه؟! گفتند: نوجوون از اردبیل اومده؛ با التماس خودش رو رسونده اینجا؛ تا الان میگفت : میخوام شما رو از دور ببینم ؛ اما الان میگه :نه! میخوام یه چیزی هم به ایشون بگم
آقا فرمودند : بذارید بیاد جلو ، دوان دوان آمد پیش آقا با صورت سرخ،غرق اشک ... مرحمت بالازاده ... بفرمایید ... خوش آمدید ... ساکت بود چیزی نمیگفت ، آقا پرسیدند: اسمت چیه؟ گفت: آقا من مرحمتم؛ از اردبیل آمدم.
بفرمایید ... من آمدم یه خواهش کنم از شما. جانم .... خواهشتو بگو. اگه میشه به منبریا، به مداحا بگید دیگه روضۀ قاسم نخونن ... چرا؟! بغضش ترکید ؛ شروع کرد گریه کردن بریده بریده حرفاشو شروع کرد ...
حضرت قاسم ۱۳سال داشت رفت شهید شد منم ۱۳سالمه. اما الان میگن ۱۳ساله ها رو جبهه نمیفرستن ، اگه جنگ برا ۱۳ساله ها بده بگید دیگه روضۀ قاسم نخونن ... آقا این شوق رو که دیدن دستور دادن هماهنگ کنید بره جبهه . آخرِ سرم گفتن پسرم برا ما هم دعا کن رفت جبهه، به آرزوش رسید.
مرحمت بالازاده با روضۀ قاسم اجازه شو گرفت ما که این کاره نیستیم خودمون میدونیم تو به رومون نیار اما امشب ما با روضۀ یتیم کربلا شاید تونستیم برات شهادتمون رو بگیریم.
آی نوجوونا ! امشب شب کریم اهلبیتِ صاحب مجلس امام حسنِ کم نخواه کربلا بخواه، شهادت بخواه، امام حسن خیلی آقاس ما تازه امشب غیر از شهادت زیارت اربعینمون هم هنوز گیره .
کربلای حسین رفتن را از سرِ سفرۀ حسن دادن ...
این نوجوون ۱۳ساله رحمت بالازاده به شهادت رسید،یه نوجونم کربلا بود،چه غوغایی به پا کرد، شب عاشورا امام حسین فرمودند :"تَفَرَّقوا..."برید ... همتون برید ... یکی یکی بنی هاشم، اصحاب بلند شدند حرفاشونو زدن دل زینب رو قرص کردند ... اما یک نفر نشسته بود بین اصحاب امام حسین هی سرش رو بالا می اورد ، عمو منم ببین!... عمو!...
از امام سجاد نقل کرده هدایة الکبری شب عاشورا آخرش دلش طاقت نیاورد،بلند شد؛ گفت: "یا عم! وَ انا اُقتَل؟! "منم شهید میشم یا نه؟! "فَاَشفَقَ علیه ..."امام حسین شروع کرد مهربونی کردن یتیم برادرشِ ... بعد فرمود: "یابن اخی کیف الموت عندک؟" برادرزاده مرگ در نزد تو چگونه است؟ صدا زد: "یا عم! احلی من العسل" عمو از عسل برای من شیرین تره ... قاسم این جوری جواب امام حسین رو داد،حالا از امام حسین اجمالا که همه شهید میشن مردی نمیمونه روز عاشورا شد قاسم آمادۀ میدان شد.
"فَلَمّا نَظَرَ الیه الحسین اِعتَنَقَه..." وقتی آقا قاسم رو دید،برادرزاده رو در آغوش گرفت ،شروع کردند گریه کردن "وَ جَعَلا یبکیان حتی غُشِیَ علیهما..." انقدر تو بغل هم گریه کردند بی حال شدند ...
بوی برادرمو میدی ... عمو بوی بابامو میدی ...
"ثم اِستَأذَنَ الغلام لِلحَرب..."قاسم اجازه خواست ، "فَأبی عَمُّه الحسین" اجازه نداد ... قبول نکرد ... ای وای ... چه گذشت بر قاسم... خوارزمی نوشته: "فَلَم یَزَلِ الغلام یُقَبَّل الیَدَی و رِجلَیْه ..." شروع کرد دستای امام حسین رو بوسیدن ... دید فایده نداره افتاد به پای امام حسین ... "و یَستَأذنَهُ الاِذن حتّی أذِنَ لَه..." عمو بذار برم ... اجازه رو گرفت در مقاتل ما نام دو نفر رو داریم که روز عاشورا برای اذن میدان دست و پای امام حسین رو بوسیدن. یکی جون غلام امام حسین بود که صورتش سیاه بود. یکی قاسم بود که مثل فرزند عزیز بود. صورتش مثل ماه بود ، راوی میگه اجازه گرفت ؛ " فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ..." این نوجوون اومد میدون ولی اشکاش هنوز رو گونه هاش بود پاک نکرده بود. اومد مقابل لشگر ایستاد کرّ و فر کرد رفت و برگشت صدا زد:
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#راهیان_نور
#کرامات_شهدا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و مقتل جانسوز حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _شب ششم محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
"انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن" اگر من رو نمیشناسید بدونید من پسر حسنم.
"سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن" من نوه ی پیغمبرم.
حالا لحنش عوض شد ... هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن نامردا عموم مثل اسیر گرفتار شما شده بَیْنَ اُناسٍ لاسُقوا صوبَ الْمُزَن
بین مردمی اسیر شده که خدا کنه هیچ وقت از آب بارون نخورن آب رو بستید؟! عموم تشنه هست
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم زِ قحط آب سلیمان کربلا ...
رفت میدان جنگ نمایانی کرد ، تعدادی رو به درک واصل کرد اون ملعون وقتی اینجوری دید "شَدَّ علیه ..." بهش حمله ور شد (من نمیخوام بگم اینجا چه اتفاقی افتاد..) "فَصاحَ یا عمّاه..."صدا زد عمو... " وَانجَلَتِ الغَبرَةُ..." راوی میگه: گرد و غبار شده بود ، یه وقت دیدم گرد و غبار خوابید "فَإِذا بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلام..." دیدم این آقا بالای سر این نوجوون ایستاده ... "وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيه..." قاسم هی داره پاشو به زمین میکشه...
ذبیح پا به زمین سود و یافت چشمۀ زمزم
تو پا مسای عمو دسترس به آب ندارد
اینجا راوی میگه نوجوون داشت جون میداد، این پاها رو هی به زمین میسایید، لشگر داشتن میدیدن ... زینب از خیمه ها نگاه میکرد ، این صحنه خیلی زود برای زینب تکرار شد ... راوی میگه امام حسین افتاد قتلگاه ، چه اتفاقاتی برای پسر فاطمه افتاد؟ "وَالحسینُ یَجودُ بِنَفسِه"دیدند امام حسین داره جون میده ... زینب چی کار میکرد؟
السلام علیک یا اباعبدالله ....
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین
زینب صدا میزد حسین
آسمون تیره و تار شد ... نفس ها در سینه حبس شد ... زینب نشست ... دست روی سر گذاشت ... سینۀ مبارک سنگین شد ... نفس های مبارکش به شماره افتاد ... هاتفی صدا زد:
"یا اهلَ العالم! قُتِلَ الحسین ..." حسین رو کشتند ... غریب کشتند ...
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین
زینب صدا میزد حسین
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
خارُ خاشاکِ زمین منزل و ماوای تو نیست
شمر مرو به قتلگه ...
فاطمه میکند نگه ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#راهیان_نور
#کرامات_شهدا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam Motiee Shabe_6c.mp3
3.47M
⇦🕊 ماجرای شهادت جوان 13 ساله و مقتل جانسوز حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _شب ششم محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
خونِ تو خون بهاش خداوند اکبر است
اشکِ غمت به خونِ شهیدان برابر است
هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است
*من هرجا تو باشی میام هر جا اسم توِ بدو اومدم، فردا قیامت چشم برام نزاریا ... من بهترین روزایِ عمرم را با تو گذروندم .. پیرمردهامون موهاشونُ با تو سفید کردند، فردا قیامت این پا او پا نکنند آقام کجاست ...*
هرجا غمت تو نیست همان جا جهنم است
هرجا عزای توست بهشت مکرر است
پیراهن عزات به از قله¬ی بهشت
*بعضی ها میان میگن چیه هی مشکی می پوشی،قساوت قلب، بابا بیا ببین ما مشکی می پوشیم رحممون بیشتره، ادبمون بیشتره، مَثَل یهو تو خیابون ماشین جلوت می پیچه تا میای حرف بزنی می بینی مشکی تنشه یه نگاه به پیرهنت میکنی یهو آقات میات جلوت، بخدا همه این را لمس کردند. من لباس مشکی تو را با عالم عوض نکردم ... ما برای عزیزترین کسمون چهل روز لباس می پوشیم،مردم میان از تنمون در میارن ... اما دو سه روز به محرم با رسم و رسوم میریم لباس سیاه، یکی میره کربلا .. یکی میره امام رضا .. یکی میره سیدالکریم.. اجازه میگیریم تنمون میکنیم ...
تازه من تو روضه هام میگم اگه خواهرت اربعین دربه دریش تموم میشه ما تازه از اربعین دربه دری امام حسنمون شروع میشه، ان شاالله این دربه دری هیچوقت تموم نشه ... ان شاالله همیشه دربه در تو باشم آقا*
پیراهن عزا به از قله¬ی بهشت
چاییِ روضۀ تو همان آب کوثر است
*بچه ها یه جوری بیاید بزارید صداتون بگیره.. از امروز بود صدایِ زینب دیگه گرفت ... خیلی باباها هنوز کربلا نرفتن ،دیگه بابام هست روشم نمیشه بیاد به بچه بگه .. بیا یه قولی با هم امشب ببندیم، قرض کن بابات و مادرت رو بفرست کربلا ... نه با منت ها، بیا بگو بابا یه خواهش دارم یه منت سرم بزار میشه با پول من بری کربلا ... بعد اونوقت پاش به حرم برسه زیر قبه بره ببین زندگیت چی میشه ...*
مادر مرا به بزم عزایِ تو شیر دارد
این اشک نیست بر رخ من شیر مادر است
*کم مادرم از این روضه به اون روضه نرفت .. کم مادرم برای تو به این خیابون به اون خیابون نرفت .. الکی نیست ما الان سرگردون روضه ایم .. با بابام جلو جلو نشستم .. اگر پسر بود سالم بود غلامِ حسین تازه خوبش هم میداد، میگفت اگر سالم بود غلام حسین ...
من از در سرایِ تو جایی نمی روم
یه کم روضه بخوانم ورودیه کربلاست، بخدا گفتنش راحته نگاه کنی ببینی نامحرم ها دارن می دوند ، دو جا زینب چادر بست یه جا رویِ تل زینبیه دید گودال شلوغ شد ... گفت اومدم ... یه جا صبح یازدهم گفت برید کنار خودم سوارشون می کنم اینا محرم نامحرم سرشون میشه .. رباب هم سوار کرد ، شتر رو مرد تنها نمی تونه سوار شه ، نگاه کرد دید لاتایِ کوفه دست زیر چونه زدند بخور زمین بخندند ... برگشت رو به گودال حسین ، علی اکبر، قاسم، عون، دید صدا نمیاد .. برگشت رو به علقمه ، خوش غیرت، علمدار، پسر ام البنین، پاشو ببین ارازل کوفه دست زیر چونه زدند ...
روی زانوی برادر، پا اگر بگذاشته
آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته
دستها را روی دوشِ دو پسر بگذاشته
آنكه روی شانۀ عباس سر بگذاشته
دورِ او از عون و جعفر، اكبر و قاسم پُر است
شُکر، گِردَش از جوانان بنی هاشم پُر است
*هر جایی کاروان اتراق میکرد دورُ وَری ها میدیدند میگفتند خوش بحالشون، لذت هم داره اینطوری، چه محرم هایی دورشن چشمشون زدند ...*
جبرئیل اینجاست تا خانم فرمایش کند
تا حسینش هست، او احساس آرامش کند
تا که آرام است دنیا، دركِ آسایش کند
تا بیاید عمه جان، باید عمو خواهش کند
*چه غوغایی بود بین این کاروان، دعوا بود سر بچه ها، کی برای عمه زانو بگذاره ..*
تا که عباس است،خانم خواب راحت میكند
او فقط در سایۀ او استراحت میكند
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
#کرامات_شهدا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
رسیدند کربلا ، گفت وایسید اینجا یه خبرهایی است، علی اکبر "جانم بابا ؛ برو ببین این دورو بر کسی هست، با پسر عموها سوار مرکب شدند ، دور تا دور کربلا یه چادر یه پیرمرد حال و احوال ، پیرمرد بلدی این اطراف رو؟.. آره من مال اینجام، محترم آوردن خدمت سیدالشهداء حال و احوال ، پیرمرد اینجا را بلدی؟.. آره آقا، حالا زینب به گوشِ ، رباب به گوشِ، گفت پیرمرد اسم اینجا چیه؟ گفت قاضریه . دوباره پرسید اسم دیگه داره؟ دونه به دونه حالا گفت، (حرف منه زینب گفت خب پرسیدی برو دنبال چی هستی) دوباره پرسید پیرمرد اسم دیگری هم داره؟ گفت نینوا، یه خورده دلها به تب و تاب افتاد، پیرمرد اینجا نام دیگه ای داره، یه خورده فکر کرد، گفت بله آقا خیلی قدیم ترا به اینجا کرب و بلا .. یهو غم رویِ دل زینب نشست .. آقاتون چشم هاشو بست .. سر گرفت بالا .. "اعوذ بالله من الکرب و بلا" ... حسین ....
من یه روضه دارم میترسم وقتم اجازه نده، بذار روضه مو بگم
روضۀ شب دوم من اینه بمونِ یادگار، کاروان به محض اینکه رسید ،رباب پردۀ کجاوه رو کنار زد، دید واویلا چه رفت و آمدیِ ... یکی از هاشمی ها رو صدا زد، گفت جانم خانم" چه خبره؟ گفت آقا فرمودن اینجا می مونیم، گفت چرا همه بارا رو دارید زمین میگذارید، گفت فرموند اینجا زیاد می مونیم خیمه ها را بزنید، آخ بند دلش پاره شد ... با بچه اش اومد پایین، اومد جلو کجاوه زینب ، از اینجا به بعد روضه زنونه ست ... اما مردها شما داد بزنید یه وقت صدا جیغ زنها نیاد ... ما خوب نمی دونیم زن جیغ بزنه ... یه بار زنها جیغ زدند، یه بار زنها فریاد زدند ... کی؟
غروب بود، تا رسید به خیمه ها ...
اومد جلوی کجاوه عمۀ سادات، گفت خانم، قرار بمونیم؟ گفت آره رباب. گفت خانم اینورا آب هست؟ رباب اینجا فراونی آبِ ، رباب اون دجله ست، رباب اون فراتِ . یه لبخندی زد، گفت خیالم راحت ، میدونه که بچه دارم، اما ده روز گذشت دیدند رباب چادر به کمر بسته، نفس بریده .. بگم یا نه؟.. از این خیمه به اون خیمه.... چیه رباب؟.. کسی آب داره؟.. لباش ترکیده ... چشم هاش وا نمیشه ... حسین ...
یه جمله هم اومد به ابی عبدالله گفت . تا با خبر شد چه خبره
ناله زد تا زد قدم دیدی چه آمد بر سرم
گفت در بینِ حرم دیدی چه آمد بر سرم
چیست اینجا غیرِ غَم دیدی چه آمد بر سرم
مادرم ای مادرم دیدی چه آمد بر سرم
این حرم گهواره دارد جانِ زینب بازگرد
مادری بیچاره دارد جانِ زینب بازگرد
زینبی آواره دارد جانِ زینب بازگرد
درد وقتی چاره دارد جانِ زینب بازگرد
وای از این سرزمین،شیرِ رُبابت خشک شد
تیرهاشان را ببین،شیرِ رُبابت خشک شد
حسین ......
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
#کرامات_شهدا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam Khamse shab 2.mp3
5.11M
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ورود خاندان آل الله به کربلا_شب دوم محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
رحمت واسعه ی حیِ تعالی ست حسین
سایه ی رحمت او بر سر دنیاست حسین
ما همه عبد خدا ، اوست اباعبدالله
ما عبیدیم ، همه سرور و مولاست حسین
زینت دوش نبی ، نور دو چشمان علی
ضربان دل صدیقه ی کبراست حسین
* فرمود: اگر دیدی یه "صل الله و علیک یا اباعبدالله شنیدی دلت لرزید اشکت جاری شد، زود برو دست مادرت رو ببوس،بدون مادرت به اندازه یک نگاه هم خطا نکرده،مگه هر کسی میتونه بگه: حسین! اشکش جاری بشه؟..*"
همه ی خواسته اش بود که دستی گیرد
ورنه از دست کسی آب نمی خواست حسین
*هفت تا وداع داشت...چندبار ابی عبدالله وسط میدان خطبه خوند، صحبت کرد...چرا اونا نفهمیدن...؟ حضرت فرمود: جد من مگه پیغمبر نیست ؟ بابام علیِ مگه نیست...؟همه رو دونه دونه سپاه دشمن گفتن: قبول داریم... فرمود: پس با ما چیکار دارید؟
حضرت فرمود: اگه اینا جلو من ایستادن، میدونن و ایستادن، برای اینه شکم هاشون از حروم پر شده...*
چون پدر داغ پسر دید خودش میمیرد
کشتنش نیزه و شمشیر نمیخواست حسین
* بمیرم دلشوره ی زینب از امروز شروع شد،گفت: داداش هر چی به این سرزمین نزدیک میشم، ضربان قلبم بیشتر میشه...
بچه کوچولوها، رقیه ،دیگران نمیدونن چه خبره،فکر میکنن دارن میرن مهمونی،عمه جان! این چه مهمونیه ار دور دارن نیزه هاشون رو نشون میدن...
امشب ما عزادارا اومدیم بگیم: حسین جان! اگر راه داره برگرد....دیگه آخرین شبایی است که رباب علی رو تو دست گرفته لالایی میگه،آخه چند شب دیگه باید علی سرش بالا نیزه باشه، مادر از این پایین براش لالایی بخونه....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Banifateme Shab 2 Moharam 96-01.mp3
2.34M
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
حسین و یارانش ؛ رسیده اند به صحرا طلایه دارانش
بهشت خواهد شد، به زیر پای رباب عاقبت بیابانش
حسین آمده با اویس و مالک و عمار و حجر و سلمانش
ببین چه سقایی که آب هم بکند جان خود به قربانش
زن است و مردترین کسی که حضرت عباس بوده دربانش
دو هدیه آورده که افتخار کند عاقبت به طفلانش
رباب با خنده نشانده اصغر سیراب را به دامانش
موذن این دشت به صوت خویش اذان را نموده از آنش
به رسم هدیه حسن دو ظرف پر عسل آورده نزد جانانش
زمان جلو می رفت به روی دوش زمین کاروان جلو می رفت
*تا رسیدن کربلا،تاریخ میگه: اباعبدالله الحسین علیه السلام،هفت مرکب ابی عوض کرده، می دید اسبا حرکت نمی کنند،پیر مردی رو گفتن اومد،حضرت اومد سوال کرد،پیر مرد اسم این سرزمین چیه؟آقا جان! اینجارو نینوا میگن،قادسیه هم میگن، دونه دونه گفت تا رسید به یه جمله تن زینب لرزید،دلشوره ی زینب شروع شد،آقا جان! اینجا رو کربلا میگن،فرمود: بار بگشایید اینجا کربلاست،آب و خاکش با دل و جان آشناست،اینجا همون جاییِ است که جدم رسول خدا فرمود....*
زمان جلو میرفت به روی دوش زمین کاروان جلو میرفت
شبیه جنگ جمل دوباره یک حسن نوجوان جلو میرفت
به سمت اکبر خویش دریغ جام جهان نیمه جان جولو میرفت
یه شعبه با شدت به قصد زیر گلو از کمان جلو میرفت
زمان عقب می ماند در زمان گریه سنان جلو میرفت
امیر بود چنان که نیزه تا وسط استخوان جلو میرفت
برای خاتم نه، برای غارت او ساربان جلو میرفت
رقیه دید خودش، برای بوسه به لب خیزران جلو میرفت
* گفت: داداش! اگه میشه بیا برگردیم،صدا زد: خواهر غصه نخور عزیزم،گفت: داداش! اینجا بوی جدایی میاد،خدا تو رو ازم نگیره،میخوای درد دلی برات بگم؟ داداش! چهار ساله بودم بین در و دیوار مادرم رو کشتن،بابام و کوفه شهید کردن،دلم خوش بود داداش دارم،سایه ی حسن بالاسرم هست... سایه ی حسین بالاسرمه،یه روز اومدم پاره های جگر حسن و دیدم،ای سایه ی سرم نکنه زینب و تک و تنها بزاری...
حالا همه اومدن پایین،اول کسی که داره علم داری میکنه ابالفضلِ،شروع کردن برا خیمه زدن، دستورات رو ابالفضل میده حالا دونه دونه میخوان زن و بچه رو پیاده کنن،رباب و گفتن بچه شیرخواره داره زودتر پایین بیارید...رقیه رو بغل گرفت،یه مرتبه دیدن جوانای هاشمی جلو یه محملی رو گرفتن،کوچه درست کردن،عباس زانو زد سر مؤدب پایینِ، علی اکبر جلو اومد، میخوان عقیله رو از محمل پایین بیارن،یه دست زینب و علی اکبر گرفت، یه دستش رو قاسم، پا رو پای عباس... چرا دورش و گرفتن؟ چون کسی قد و بالای زینب و نبینه....
با احترام زینب و پایین آوردن،این طرف رو نگاه میکرد قاسم،عبدالله ،عون ،جعفر، محمد،اباالفضل....
اما یه شب...شب یازدهم...همه رو دونه دونه سوار کرد زینب،دور و برش و نگاه کرد دید فقط نامحرم ها ایستادن....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Banifateme Shab 2 Moharam 96-02.mp3
2.73M
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
عجب سرزمینی چه دشت بلایی
پیچیده برادر شمیم جدایی
ها هُنا...کربلا ببین دخترا رو پر از دلهره
بچه ها تشنه اند چه خوبه هنوز
مشک ها از آب پره
تو همین سرزمین سرتو داداش از قفا میبرند
میری و بعد تو زن و بچه ت اینجا کتک میخورند
جانم جانم به این ناله ها...امشب میگم تا شبای دیگه یادت نره
*آقا رسول الله فرمود: دخترم چرا اینجور ضجه میزنی؟ گریه میکنی؟گفت: بابا من بچم رو دوست دارم،شما که نیستی، باباش که نیست ،داداشش کربلا نیست ،میشه ازتون یه سوال کنم؟بگو قربونت برم،صدا زد: بابا پس کی برا حسینم گریه میکنه؟پیغمبر مژده ی شماهارو داد گفت: غصه نخور،یه عده آخرالزمان میان، مرداشون مثل یه زن جوان مرده برا حسینت داد میزنن*
بمون ای ابالفضل کنارم همیشه
میدونی یه لحظه نباشی چی میشه
وای حرم، معجرم، شده حال من حال آواره ای
وای رباب، بعد تو، نه شیرخواره ای داره نه گهواره ای
وای برا ،دخترا ،نه گوشی میمونه نه گوشواره ای
*هی میگفت بابا گوشم درد میکنه...دستت بیاد بالا بگو: یا حسین...*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Banifateme Shab 2 Moharam 96-03.mp3
1.31M
🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ،عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ،وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ،وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
آمد ورودیه بارانی است حال و هوای حسین
در اوج احترام یک کاروان رسیده ، به صحرای ماریه
*خیلی باید مَحرم باشیم ناله مادرشو بشنویم برا پسرش داره گریه میکنه ....*
گرچه رسیده اند، پایان این سفر شده آغاز مرثیه
زینب به خویش گفت ، بوی فراق می رسد از سمت بادیه
* قدم به قدم ،لحظه به لحظه خانوم دلشوره اش بیشتر میشه .تو مسیر گفتن: آقا جان! خواهرتون کار داره با شما .مهار ذوالجناح رو برگردوند به تاخت اومد کنار محمل حضرت زینب...
چنان به سرعت برگشت اومد کنار محمل خواهرش زینب ؛خواهر جان ، خانوم جان ...خیلی احترام میکرد حضرت زینب رو .داریم به حضرت زینب فرموده : بانو ..
امام حسین با دو رکعت نماز شب عاشوراش همه عالم رو نجات داده بعد به حضرت زینب میگه که منو یادت نره .دعا کنی منو .تو نماز شبت منو دعا کن .
نزدیک و نزدیک تر شد .خواهر جان چی شده ؟ داداش دلم شور زد .یه آن گرد و غبار شد ندیدمت...جلو چشم من باش...*
زینب به خویش گفت ، بوی فراق می رسد از سمت بادیه
قبل از ورود شمر قلبش شکست ، حضرت زهرای مرضیه
ناحیه ی گلو شد شرحِ آن زیارت مخصوص ناحیه
امسال می رسد دست رقیه،دست ابالفضلِ مرثیه
امسال می خورد اصغر از آب مشک و لو چند ثانیه
حی علی الصلاة...حی علی العزا شد و آغاز مرثیه ...
دل اضطراب داشت ، شکر خدا رقیه به صورت نقاب داشت...
هر محملی که بود از گیسوی فرشته به دورش حجاب داشت...
*کاروان اومدن با یه جلال و جبروت و قانون و مراسمی ؛ همه ی بنی هاشم به صف ایستادن ، عقیله بنی هاشم ، شفیقه ی امام حسن ، نایبه ی امام امیرالمومنین ، نایبه ی فاطمه ،علیا مخدره ، بانوی عالم بعد از فاطمه سلام الله علیهما،میخواد از محمل پیاده بشه .شتر رو خیلی آروم نشوندن .همه آماده شدن اول خانوم ، خسته است خانوم ، پیاده شدن ...یه قدمی بزنن با ابی عبدالله ..
همه از روی محمل میان پایین.راحت میان پایین...و لو سر سوزنی نمیخواد اذیت بشه...عباس تا رسید زانو زد.سریع زانوهای مبارک رو گذاشت .خانوم جان دستتونو بدید به من.یه دست رو شونه علی اکبر یه دست رو شونه عباس ....*
هر رفت و آمدی در کاروان عشق حساب و کتاب داشت .
آمد سکینه و شرم حضور پیش رخ آفتاب داشت...
از ناقه بر زمین زینب قدم گذاشت و اکبر رکاب داشت...
عباس من کجاست ؟ عباس من کجاست ؟
* اینجاست خانوم جان...امری دارین؟ *
آری هنوز پرسشِ زینب جواب داشت...
عباس من کجاست ؟ آری هنوز پرسش زینب جواب داشت .
* تو مدینه زینب می گفت عباس کجاست ؟ همه میرفتن صداش می کردن .مثل برق و باد می رسید خانوم جان امری بود ؟
اولین باری که عباس من کجاست ؟ جواب نداشت این بود : عباس من کجاست ؟ جوابش کشیدنِ عمودِ خیمه شد .*
حرف از عطش نبود ...سقا برای اهل حرم مشک آب داشت .
سیراب و بی صدا پیش رباب، کودک شش ماهه خواب داشت .
*وقتی پیاده شد خانوم زینب؛دستش رو ابی عبدالله گرفت شروع کردن تو این بیابونا قدم زدن....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-1_Mohmud_karimi_(Shabe_2_Moharam)_(www.rasekhoon.net)- 1.mp3
4.53M
قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_حاج محمود کریمی
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
عباس امیر این سپاهه.....بعضی وقتا یه نیم نگاهی به سمت ابی عبدالله می کرد؛ میدید بعضی جاها وایمیستادن خواهر و برادر ،حسین پاشو به زمین می زد...زینب گریه می کرد...
همین طوری که گریه می کرد یه نگاه از دور به علی اکبر می کرد...
شاید یه جایی بین نخلستان ها رو نشون داده اونجا زینب به عباسش نگاه کرده ...اما بین همه ی اینا تو یه گودی ای دید خواهر و برادر نشستن، های های دارن گریه میکنن ...*
کم کم زمان گذشت
ایام خوش گذشت ولی ناگهان گذشت
اکبر که رفت
بانگ اذان نیامد و وقت اذان گذشت
سقا نیامد و ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...
علمدار نیامد ...
سقای حسین سید و سالار نیامد...
علمدار نیامد ...
سقا نیامد و
آخر سراب از سر لب تشنگان گذشت
وای از دل رباب
با نیشخند حرمله تیر از کمان گذشت
در بین قتلگاه
سرنیزه ای شکست ولی از دهان گذشت
.
سر نیزه بس نبود
یک دفعه خنجر آمد و از استخوان گذشت
چون روضه باز بود
از روضه ی بریدن سر روضه خوان گذشت
او می برید و من می بریدم
خاک اینجا به ما نمی سازد
پسرِ مادرم بیا برگرد
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam_ir-Mohmud_karimi_(Shabe_2_Moharam)_(www.rasekhoon.net)-2.mp3
1.93M
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم 96_حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
از آسمانِ هفتم اگر سر بر آورم
اعلام می کنم که فقط خاکِ این درم
مهرِ تو بود شیرۀ جان در وجود من
از لحظه ای که شیر به من داد مادرم
*من امروز دیروزی نیستم، من پدر مادرم در خونه تو پیر شدند .. من از راه نیومدم کس و کارم در خونت بودن .. اینی که می بینی شب سوم به هم ریخته ام ، ما طایفه ای شب رقیه خرابیم ... ما شب سوم شب مرگمونه .. آخه دختر تو ... *
با دشمن تو تا ابد الدهر دشمنم
*من هرکی با تو باشه ، من با اونم ... من اینقده سر تو دعوا کردم، من اینقده سر تو حرف شنیدم ...
من اگر گریه برایش نکنم میمیرم ..
حالا با هم بگیم ...*
با دشنم تو تا ابد الدهر دشمن
حتی اگر بوَد پدرم یا برادرم
من از در سرایِ تو جایی نمی روم
*اومد تو مسجد مولاتون نماز میخوند . نماز آقا تموم شد، سلام آقا . آقا نگاهش کرد، آقا فرمود چقدر پریشونی؟ گفت گره دارم، منو که میشناسی نوکرت بودم. آقا فرمود خدا عاقبتتُ بخیر کنه، تو دنیا خیر ببینی ...
عرض کرد، آقا خدا یه پسری بهم داده هر کاری میکنم محبت شما را نمی فهمه" آوردم باهاش حرف بزنی، سر براه نشد قیدشو بزنم، گفت بریم ، اومدن دم در مسجد، کجاست پسرت، عبدالله، اومد جلو، چی بابا، گفت مودب وایسا، آقا میخواد باهات حرف بزنه، آدم دلش میخواد خو یه بار هم با ما حرف بزن ... میدونم برا تو بده ، اما راه دوری نمیره ...
دست و پاهاشو جمع کرد مودب، نگاه به نگاه به حضرت امیر، آقا لحظه ای نگاهش به صورت این آدم افتاد، چشم تو چشم برگشت گفت بچتُ بردار برو، گفت آقا میخواستم باهاش حرف بزنی، میگی برو میریم؟.. بریم عبدالله . خاک بسر شدیم، آقا هم باهات حرف نمیزنه عبدالله نمیشنید.
عبدالله، تو این عالم نیست، زد رو شانه اش برگشت چیه بابا، گفت بریم آقا ردت کرد، گفت ببین میخوای بری برو، من دیگه آقامو رها نمیکنم ... حتی اگر جواب کنی باز نوکرم. امشب بگو آقا یه دونه از اون نگاه ها بنداز تا قیام قیامت برم جار بزنم انا عبدالعلی ...*
من از در سرای تو جایی نمی روم
گیرم که رد کنی تو مرا باز نوکرم
*حسین ... دلم یه کربلا میخواد ...
حسین ... یه گنبد طلا میخواد ...
حسین ... دلم امام رضا میخواد...*
عشق کاری به قیل و قال ندارد
عاشقی حرف جز کمال ندارد
شاه عشّاق که مثال ندارد
باغ او میوهای که کال ندارد
نخلهایِ علی نهال ندارد
غیر راه علی مسیر ندیدم
داخل خانهاش صغیر ندیدم
سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم
من در این خانه غیر شیر ندیدم
شیر بودن که سنّ و سال ندارد
*حالا باید تو خودتُ خرج کنی ... آخ دلم ی جایی هست، اصلا دختر بچه موشو که میبافه، بزارید من روضه نخونم حالا، باید این رقیه ت را بشنو میگی ها، الهی بمیرم که زوار نداری، خادمات هم که رفتن، بچه رزمندها صبح تا غروب میجنگند، غروب میان غبار حرمت را میگرین، میایم خانم میام پایین پات روضه بابات را میخونم ...*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#اربعین
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
چون شده حیدری تبار؛ رقیّه
هست اعجوبۀ وقار؛ رقیّه
مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه
گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه
در کمالات؛ او مثال ندارد
*میشه با روضه مجلسُ اداره کرد اما گفتم چندتا خط شعر برات بخونم کیف کنی .. بعضی ها تو شبهه که این خانم بوده یا نبوده، ما داریم براش شهید میدیم، ما سرطانی از تو حرمش بلند کردیم .. کجایید، بوده یا نبوده، بخدا زدنش ... بابا یه وقت میگن یکی رو زدن، یه وقت میگن بد زدن، تو آل الله دو نفر را گفتند بد زدن، یکی مدینه مادر سادات ... دیدید تو مدینه، شنیدید زهرا رو زدند، انگار بد هم زدند، آخه دیگه بلند نشد، خب، ی دونه هم خرابه ای ها، شنیدید دختر زدند، دندوناش ...*
بر رخ او خدا نقاب کشیده
روی او پردۀ حجاب کشیده
جای چشمانش آفتاب کشیده
صورتش به ابوتراب کشیده
حیف در زندگی مجال ندارد
بین انظار رفت مسخره کردند
سر بازار رفت مسخره کردند
دست به دیوار رفت مسخره کردند
کوچه هر بار رفت مسخره کردند
معجر پاره قیل و قال ندارد
زجر ولکن نبود؛ حرمله میزد
دخترک را بدون فاصله میزد
گردنش را گرفت سلسله میزد
گفت جاماندهام ز قافله میزد
طفل ترسیده که سؤال ندارد
*استاد سازگار، پیر این راهِ ،گفت وقتی دید یه نفر جا مونده، همه رو نگه داشت. تو سرداراش دنبال یکی گشت بره، گفت زجر تو برو ، گفت چرا من برم؟ منم خسته ام، گفت دستور نظامیِ تو برو... بچه ها؛ عصبانی رفت .. گفت مگه پیداش نکنم .. رسید یه جا دید یه بوته داره میلرزه ... اومد عقب (نزنی ها، نزنی ها) از صبح همه منو زدند ... بابامون ندیدی ... دستشو آورد بالا ... گفت ما رو معطل میکنی ... هنوز زبونش نگرفت بابامو میخوام، یهو زد ... امام حسن میگه مادرم داشت باهاش حرف میزد ...حرف دعوا نبود .. یهو زد ... مادرم افتاد ... تا زد تو صورتش دیگه نگفت بابا ... زبون گرفت، سرش را کرد اونور عمو .. عمو ..*
یتیم گیر آوردنت ..
حسین ... حسین ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#اربعین
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam Khamse shab3.mp3
4.61M
⇦🕊روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
به من اثبات شد از نزدیک هم نزدیک تر هستی
رفیق روزهای بی کسی از هر نظر هستی
دلیل جزئیات اشک ها را خود میدانی
تماما مو به مو از درد دل ها باخبر هستی
به من ثابت شده از بس که نشد؛ شد شد
تو در فکر من ناچیز حتی از خودم هم بیشتر هستی
*امام زمان ...*
خجالت میکشم از طرز حاجت خواستن هایم
زبانم لال که گفتم نگاهم کن اگر هستی
*یا صاحب الزمان ....*
برای هجرت از چیزی که هستم سوی آزادی
تو همراه من بی دست و پا در این سفر هستی
تمام بد بیاری های آدم، حکمتی دارد
یکی اینکه تو در یاد گرفتار،آنقَدَر هستی...
منِ حاجت روا را باز محتاج نگاهت کن
که من محتاج اگر باشم تو در من مستمر هستی
*یاصاحب الزمان ... یاصاحب الزمان ...*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#مناجات_دعا
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi-Mirdamad Shab 3 Moharam 96-01- 1.mp3
824.8K
⇦🕊 #قسمت_اول مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_دوم بحر طویل و روضه جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
کیستم من دُر دریای کرامت، ثمر نخل امامت، گل گلزار حسینم، دل و دلدار حسینم، همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم، سر و جان بر کف و پیوسته خریدار حسینم، سپهم اشک و علم ناله و در شام علمدار حسینم، سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم، منم آن کودک رزمنده که بین اسرا یار حسینم، منم آن گنج که در دامن ویرانه یگانه دُر شهوار حسینم، به خدا عمة ساداتم و در شام بلا مثل عمو قبله حاجاتم و سر تا به قدم آینهام وجه امام شهدا را.
حال در شام بوَد تربتِ من کعبه حاجات، همه خلق به گرد حرمم گرم مناجات بیایید که اینجاست، پس از تربت زینب حرم عمه سادات، همانا به کنار حرم کوچک من اشک فشانید، به یاد رخ نیلی شدهام، روضه بخوانید به جان پدرم دور مزار من مظلومه بگردید و بدانید که با سن کمم مادر غمخوار شمایم، نه در این عالم دنیا که به فردای قیامت به حضور پدرم یار شمایم، همه جا روشنی چشم گهربار شمایم، همه ریزید چو «میثم» ز غمم اشک که گیرم همه جا دست شما
روز عاشور که در خیمه پدر از من مظلومه جدا شد، به رخم بوسه زد و اشک فشان رو به سوی معرکة کرب و بلا شد، سر و جان و تن پاکش همه تقدیم خدا شد، به ره دوست فدا شد، حرم الله پر از لشکر دشمن شد و چون طایر بیبال پریدم، گلویم تشنه و با پای پیاده به روی خار دویدم، شرر از پیرهنم شعله کشید و ز جگر آه کشیدم که سواری به سویم تاخت و با کعب سنان بر کمرم زد، به زمین خوردم و خواندم ز دل خسته خدا را.
* همه شب خون به دل و موج بلا ساحل ما شد که همین گوشة ویرانهسرا منزل ما شد، چه بگویم که چه دیدم، چه کشیدم، همه شب دم به دم از خواب پریدم، پس از آن زخم زبانها که شنیدم، چه شبی بود که در خواب جمال پسر فاطمه دیدم، چو یکی طایر روح از قفس جسم پریدم، به لبش بوسه زدم دور سرش گشتم و از شوق به تن جامه دریدم، دو لبم روی لبش بود که ناگاه در آن نیمه شب از خواب پریدم، زدم آتش ز شرار جگرم قلب تمام اُسرا را.
*شروع کرد ناله زدن...خواب دیده ...دمِ دَرِ خرابه گفت: خواب دیده بچه... ببرید سر رو *
اشک در دیده و خون در جگر و آه به دل، سوز به جان، ناله به لب، سینه پر از شعله فریاد، زدم داد که عمه پدرم کو؟ بگو آن کس که روی دامن او بود، سرم کو؟ چه شد آن ماه که تابید در این کلبه احزان و کشید از ره احسان به سرم دست نوازش همه از ناله من آه کشیدند و به تن جامه دریدند که ناگه طبقی را که در آن صورت خورشید عیان بود نهادند به پیشم که در آن رأس منیر پدرم بود، همان گمشده قرص قمرم بود، سرشکش به بصر بود و به لب داشت همی ذکر خدا را.
چه فروزان قمری بود، چه فرخنده سری بود رخ از خون جبین رنگ، به پیشانی او جای یکی سنگ، لب خشک و ترک خوردة او بود کبود از اثر چوب به اشک و به پریشانی مویش که نگه کردم و دیدم اثر نیزه و شمشیر به رویش بغلش کردم و با گریه زدم بوسه به رگهای گلویش نگهش کردم و دیدم دو لبش در حرکت بود به من گفت عزیز دلم اینقدر به رخ اشک میفشان و مزن شعله ز اشک بصرت بر جگرم، آمدهام تا که تو را هم ببرم، از پدر این راز شنیدم ز دل سوخته یک «یا ابتا» گفتم و پروازکنان سوی جنان رفتم و دیدم عمو عباس و علیاکبرِ فرخنده لقا را.
✘شاعر:غلامرضا سازگار
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi-Mirdamad Shab 3 Moharam 96-01-2.mp3
2.57M
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
بابا...
یه گوشه خواب بودم خیلی آروم ...
*خوابیده بودم *
ولی پیچید تو گوشم صداشون ...
نمیبردن اگه گوشواره هامو
خودم می بخشیدم به دختراشون
*من بچه توام .نمیبردن خودمم بهشون میدادم .*
من که جدم علی به وقت نماز
داد انگشتری به اهل نیاز ...
مادرم فاطمه سه لیل و نهار
کرد افطار خویش را ایثار
من خودم گوشوار میدادم ....
دُر به آن نابه کار میدادم .
پس بگو تازیانه کم بزنند ...
دخترم... دخترانه ام بزنند...
نمیبردن اگه گوشواره هامو
خودم می بخشیدم به دختراشون ...
گذشت و گم شدم توی بیابون ..
آخه از قافله جامونده بودم...
یکی اومد برم گردوند بابا...
ولی کاشکی همونجا مونده بودم ...
*بابا...*
بداخلاقن چِقد مردای شامی ...
به جای قلب، سنگه تو دلاشون
با این دستای سنگینی که دارن
دلم میسوزه واسه بچه هاشون ...
یه جوی زد چشام تاره هنوزم ...
یه جوری زد قدّم از درد خم بود...
جای دستش یه کم بهتر شد اما ...
جای انگشترش رو صورتم موند...
تو روی نیزه و من رویِ ناقه
تو چشمات باز و من دستام بسته...
چقدر شکل همیم بابا نگاه کن ...
منم مثل تو دندونام شکسته
النگوهامو تو بازار فروختن
دیگه فرقی به حال من نداره...
ولی ای کاش اینجوری نمونن...
اخه مال یتیم خوردن نداره...
به ماهِ آسمون میگفت
شمعِ شبستونِ منی
یاد عموم بخیر که تو
مثل عمو جون منی
راستی تو از تو آسمون
ببین بابای من کجاست ؟!
بهش بگو که دخترت
ساکنِ تو خرابه هاست...
بابا ...بابا....
*میگم به داد بچه برس به هق و هق افتاد...
بابا ...باب...باب...بابا....
مَ...نو... بِ...بَر ...
مَ...من...جا می...مونم... عمه مو میزنن...
شیرین زبونیم تموم شد....مال اون وقت بود که دندون هام سالم بود ...
بابا ....
ای حسین....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com