|⇦•رونق گرفت...
#قسمت_اول #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده #شب_چهارم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رونق گرفت از غمِ تو زندگانیام
ای یارِ مهربان به کجا میکِشانیام؟
*حسین جانم غصه خوردنِ برا تو شده تو زندگیِ ما بیشتر از غصه خوردنِ عزیزانمون
اصلاً وجودت تو زندگیِ ما به جور دیگهست برامون حسین جان..*
زهرایِ مرضیه به سَرم دست میکشد
وقتی سیاه لشکرِ هیئت بدانیام
*اگه من میدونم اسمِ منم تو این سیاه لشکرت اومده چقدر خوشحال میشم مادرت فاطمه معلومه مارو تحویل گرفته
جوونا مخصوصاً شما هرکاری فکر میکنید تو هیئت برا امام حسین میتونی انجام بدی، برو دنبالِ کار امام حسین این سیاه لشکر بودن باید یه جایی بدرد بخوره..نگی غرورم ! جایگاهم ! وِجه ام ! اگه میبینی یه زباله جلو درِ مسجد افتاده جمع کن، نگی خادم داره میاد جمع میکنه ! نه با افتخار بگو حسین جان منم درِ خونهت خدمت میکنم باید سبقت بگیرید تو کار کردن برا امام حسین رو اگه میخوای تو این سیاه لشکر به چشمِ مادرش فاطمه بیای، غرورتو کنار بزن، لباس خدمت تَنِت کن.خدا رحمت کنه حاج قاسم سلیمانی رحمت الله علیه فرمود: اگر برا حسینیه ی حضرت زهرا میخوای خدمت کنی آستینت رو بالا بزن
نگو من فلانیام برا خودت وجه قائل بشی برا امام حسین دیگه این حرفا نیست
وقتی خادما گفتن حسینیه کارش تموم شد، میگفت ما از بیرون یه کارگر گرفتیم این سرویسهای بهداشتیِ حسینیه رو بشوره
اومد دید ناراحت شد، همه رو بیرون کرد
مگه من مُردم؟! شماها وایستید نگاه کنید یکی دیگه بیاد برا حضرت زهرا کار کنه میگه دیدیم آستیناشو داد بالا خودش شروع کرد سرویسهای بهداشتیِ حسینیه رو شُست، تمیز کرد، در رو باز کرد اومد بیرون، بعد یه نفسِ راحت کشید، کفِ حسینیه نشست
گفت آخیش برا حضرت زهرا یه کاری کردم
برا امام حسین اگه میخوای سیاه لشکر باشی، هرجایِ کار حسینیه دیدی لَنگ بود، برو انجام بده..*
زهرایِ مرضیه به سَرم دست میکشد
وقتی سیاه لشکرِ هیئت بدانیام
شرمندهام گناه مرا از تو دور کرد
شرمندهام حسین که من از شما نیام
*درسته گنهکارم درسته روسیاهم اما به امید رحمتِ تو اومدم ای کریم ! بابا حر با همهی اعمال و رفتاری که کربلا کرد، دلِ خاندانِ نبوت رو سوزوند اما وقتی برگشت سمتِ خیمهی ابی عبدالله حتی آقا نگذاشت سرش پایین باشه "إرفع رأسَک" سرت رو بالا بیار حر.گفت: آقاجان من بودم راه رو برا تو بستم، جلو مسیرتو گرفتم،
حلالم کن بگو آقاجان از حر بدترم؟ منو از درِ خونهت نَرونی ها. شبِ چهارم شبِ طفلان حضرت زینب سلام الله علیهاست
جانم زینب..*
بر سینه میزنم که مطهر کنی مرا
مشغول گردگیری و خانهتکانی ام
ما را نمیخرید کسی جز تو یا حسین
مبهوت از این بزرگی و این مهربانیام
*فکر نکنی ارباب نخریدتِت، همین که شبایِ محرم از درِ خونهت راه افتادی بیای حسینیه برا امام حسین عزاداری کنی، بدون ارباب خریدتِت..اما آقاجان یه چیز توی دلمه*
خواب و خوراکِ زندگیام را گرفته است
حتی خیالِ اینکه بخواهی بِرانیام
*یه لحظه فکرش هم میکنم اگه منو بِرونی چی به سَرم میاد؟ لاتِ محله بود، شُربِ خَمر میکرد هرشب کارش بود، اصلاً انگار نه انگار حواسش نیست یکی دو روز از محرمِ امام حسین گذشته تِلو تِلو داشت میومد خونه، سرِشب دید بچه هایِ محله جمع شدن، جوونتر ها کم بودن نووجون ها بیشترمیگه دیدم کسی نیست امشب این علامتِ هیئت رو بیرون ببره، اومدم سرِ خیابون جوونایِ هیئت تا برسن دیدم خبری نیس.یهو دیدم این مَشتیِ محلمون داشت رَد میشد، چشمم بهش افتاد.گفتم فلانی میای داخلِ این تکیه این بچه ها میخوان عَلَم رو بیرون ببرن، بزرگتر کسی نیست عَلَم رو بِکشه؟گفت منو میگی ؟ گفتم آره محرمِ امام حسینِ دیگه یه سَری تکون داد، روش نشد بگه حالم خوش نیس ولی اومد *
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#کربلایی_محمد_عطااللهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
#قسمت_دوم #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده #شب_چهارم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
عَلَم رو از حیاطِ حسینیه کشیدن بیرون، چند قدم رفته بود دیدن این عَلَم داره میلرزه یه نگاه کرد دید داره آروم آروم گریه میکنه..حسین جان غلط کردم آقا
فکر میکردم منو یادت رفته آقا ..ولی خوب اربابی دارم معلومه دستِ منم گرفتی .نیاد اون روزی که آی سینه زن آقاجانمون ما رو از درِ خونهش بیرون کنه، مارو نخواد.*
کربلا دیدم پیکی اومد محضرِ ابی عبدالله
آقاجان فلان خدمتگزارِ شما که محاسنش سفید شده، سِنی ازش گذشته، یزید پیغام داده جَوونش رو به اسارت گرفته به جُرمِ اینکه این پیرمرد در رکابِ شماست.حضرت فرمود: فلانی رو صدا کنید بیاد اومد محضرِ ابی عبدالله آقاجان با منِ پیر و سالخورده فرمایشی دارید؟ من مطیعِ شمام.حضرت فرمود: حجت رو برداشتم برگرد شهرتون
گفت آقا براچی ؟! اومدم که در رکابِ شما باشم، شما رو یاری کنم.آقا فرمود: من راضی نیستم زن و بچهات بخاطر من گرفتار بشن.گریه کرد اون پیرمرد، افتاد رویِ پایِ امام حسین گفت آقا منو بخاطرِ بچهم امتحان نکن، بگذار تا آخرین لحظهی جونم پایِ تو بمونم، بچه ام فدات. شاید نه، نگاه به علی اکبر میکرد میگفت جَوونم فداجوونِت الآن باید بمونم کمکت کنم
نرفت از کربلا، موند تا آخرش .بنی هاشمی ها دونه دونه رفتن، اصحاب رفتن، خواهر یه نگاه کرد، دید جفاست دو تا آقازادهش بمونن داداش سَر به چوبِ خیمه بگذاره
دو تا آقازادهش رو صدا زد، بچه های زینب بیاین.عون و محمد رو صدا زد، این دو تا آقازاده رو نشوند، شونه به موهاشون زد، عطر و گلاب به سر و صورتشون کشید.
صدا زد بچه هایِ عبدالله! بچه هایِ زینب! برید خیمهی داییتون حسین، سلام من رو به داداشم برسونید، بگید ما رو بفرست میدون.اینا خوشحال شدن، اومدن سمتِ خیمهی ابی عبدالله..السلام علیکَ یابن فاطمه، پسرِ زهرا! ما رو مادرمون زینب فرستاده.ابی عبدالله یه نگاه قد وبالایِ این دو تل نوجوون کرد، ابی عبدالله این دو تا خواهرزاده رو بغل کرد، فرمود: برید به خواهرم سلام منو برسونید، بگید زینب انقدر منو شرمنده نکن.همین که از مدینه با من اومدی، تو این سرزمینِ بلا منو یاری دادی بَسمه..این بچه ها گریه کردن، یعنی نمیگذاری ما بریم؟ دیگه بعدِ علی اکبر موندن نداره اجازه بده ما بریم هرکاری کردن ابی عبدالله نپذیرفت. اینا برگشتن، این آستیناشون رو گذاشته بودن رو صورت، گریه کردن، مادر دید این دو تا سرشون پایینه، شونه هاشون میلرزه از گریه، اینا رو بغل کرد.دورتون بگردم الآن باید وسطِ میدونِ معرکه باشید، جلو خیمهی مادر چی میخواید؟گفتن دایی دستِ رد به سینه مون زد، ما رو قبولمون نکرد.ای امام زمان! قَسَمت میدم به مادرت زهرا آقاجان، امام زمان نکنه دستِ رد به سینهی ما بزنی..
ما نوکرتیم آقاجان، بَدیم روسیاهیم میدونیم ولی مارو قبول کن .بلند شد بی بی، بلند شد گفت کارِ خودمِ اومد سمتِ خیمهی ابی عبدالله..*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#کربلایی_محمد_عطااللهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده #شب_چهارم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بنا نبود بمانی غریب در صحرا
و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا
بنا نبود مهیّایِ سوختن باشی
میانِ خیمه پِیِ کهنه پیرُهن باشی
زمین نیوفت کتابِ مقدسِ زینب
فدایِ بی کسیات ای همه کَسِ زینب
عصایِ دست شدن رسمِ خواهری باشد
علی الخصوص که خواهر، برادری باشد
به راهِ عشقِ تو این چشمِ تَر که چیزی نیست
جِگر برایِ تو دادم، پسر که چیزی نیست
داداش !
بیا خودت پسرانِ مرا بِبر میدان
که پیشمرگِ تو باشند این دو در میدان
بزرگ کردمشان تا فداییات باشند
بیا که شاهدِ حاجت رواییام باشند
تو را به جانِ من آقا قبول کن بروند
*دید ابی عبدالله قبول نمیکنه گفت داداش..*
بحقِ چادر زهرا قبول کن بروند
*دیگه اسمِ مادرمو آوردم ...هرکی امشب گره به کارش داره وقتشه یه یازهرا بگو
بی بی جانِ ما یازهرا گفت نامِ مادرش رو آورد..داداش بگذار اینا برن، غم تو دلِ منه برا اون روز و اون لحظه ای که ... *
چه بهتر است نبینند راه بسته شده
در ازدحام رهِ قتلگاه بسته شده
چه بهتر است نبینند اوجِ این غم را
به رویِ مادرشان ضربههایِ محکم را
*من نمیخوام اینا ببینن، داداش تو و حسن مدینه دیدید مادرم رو سیلی زدن. من نمیخوام این بچهها ببینن دستی رو صورتِ مادرشونه..*
چه بهتر است نبینند آب خواهم شد
اسیر واردِ بزمِ شراب خواهم شد
فرمود: برید نامِ مادرم زهرا رو آوردید، باشه برید، اینا رفتن..اینا داشتن میرفتن حضرت زینب دیگه نگاهشون نکرد.اومد بَست نشست تو خیمه، دیگه بیرون نیومد
یه وقت دیدن صدا گریهی اهلِ حرم بلند شد، مخدرات ریختن تو خیمهی عمهی سادات، خانوم مادرِ شهید شدی بیا بیرون از خیمه، داداشت داره بچه هات رو میاره
فرمود: دست رو دلم نگذارید، برید از خیمهی من بیرون، نخواید من بیام جلو داداشم، حسینم خجالت بکِشه ..ای حسین *
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#کربلایی_محمد_عطااللهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
@babolharam_netروضه شب چهارم.mp3
زمان:
حجم:
43.07M
|⇦•رونق گرفت ...
#روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده #شب_چهارم_محرم۱۴۰۳ به نفس کربلایی محمد عطااللهی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🔺شهید همت از سال ۱۳۶۱ با شما در سال ۱۴۰۴ صحبت میکند
🔹تا بین المقدس باید جنگید
🔹پس ما می جنگیدم وباید بجنگیم
🔹و چاره ای جز انتخابات این راه نداریم تا ظهور آقا امام زمان(عج)
#وعده_صادق
#مرگ_بر_اسراییل
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•بزم ما را حسن...
#روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطه ی حسن است
هر کسی رو به کربلا کرده
باطنش رو به مجتبی کرده
«حسن جان،حسن جان..»
بزم ما را حسن فراهم کرد
او حسین را عزیز عالم کرد
*شب پنجم محرم خواسته و ناخواسته دلت میره پشت پنجره های بقیع، مدینه رفته ها یه لحظه مجسم کن تاریکی بقیع شبهای محرم مقایسه کن با بین الحرمین کربلا الان جا سوزن انداختن نیست اما مدینه، بقیع تاریک و سوت و کوره..از بچه گی دلت رو شکستن چرا ؟..*
دیدم گوشواره شکست
مادر چشاشو بست
از همون جا جگر پاره پاره شد
*خدا رحمت کنه مرحوم علامه ی حسن زاده رو میگن علما نشسته بودن روضه ی حضرت زهرا بود. روضه تموم شد ایشون هی نیز پشت دست می گفت: خدا کنه دروغ باشه..انقدر زد پشت دست، دست کبود شد. همه به گریه ی علامه گریه کردن روضه حضرت زهرا بود اینقدر پشت دستش زد سرخی نمایان شد. بعد یه جمله گفت: چقدر خوبه یه زن جوون میره بیرون یه پسر بچه همراهش باشه.. اونی که امام حسن رو کشت همین بوده. اگه امام حسن نبود نامرد میکشت فاطمه رو..*
بزم ما را حسن فراهم کرد
او حسین را عزیز عالم کرد
خیر ها را به ما حسن داده
او به ما اذن سوختن داده
میوه ی نور میدهد شجرش
ای به قربان هر دو تا پسرش
*وقتی زهرش دادن اولین نفری که فهمید زینب بوده خودش رو رسوند بعد دونه دونه داداش ها اومدن دورش رو گرفتن حسن جانم کی تو رو به این روز انداخته حسن جونم ؟؟ وقتی خواهر برادرا رسیدن نگاه کردن دیدن خون از گوشه ی لبش داره میاد..داداش بزرگتره نباید کسی شکستنش رو ببینه..یه عمر غرورش رو نگه داشت تو کوچه دید مادر سیلی خورد دم نزد.چون اگه حسن جزع فزع کنه بقیه از هم میپاشند یه عمر تو سینه اش نگه داشت اما وقتی زهرش دادن دید پاره های جگر ریخت بین تشت. همه گریه می کردن. اما
مرحوم شیخ صد ق رحمهالله علیه میفرماید: حسین بیشتر ناله زد یه جوری گریه کرد تو تاریخ نوشتن امام حسن فرمود: حسین تو دیگه برا من گریه نکن
چرا؟"لا یوم کیومک یا ابا عبدالله "یعنی حسین هیچ روزی مثل روز تو نمیشه
اینجو ری ناله نزن جگرم میسوزه حسین جانم..گفت داداش اونروز میرسه شمشیر ها بالا میره پایین میاد نیزه ها بالا میره پایین میاد پیر مردها با عصا میزنند..*
حسین ای تشنه لب حسین
حسین جان زینب حسین
فرمود: حسین جان من کربلا نیستم کمکت کنم. قاسم رو میفرستم عصای دستت بشه، علی اکبر رفته قاسم به جاش هست
گفت: حسین اونجایی که نه دیگه علی اکبر داری نه قاسم داری نه اباالفضل داری،یه سرباز یازده ساله به نام عبدالله..بالای تل زینبیه داره نگاه میکنه اینقدر پا کوبید ،عمه دستم رو رها کن برم..*
بسته ای دست مرا انصاف نیست
گیر گرگ افتاده راه چاره چیست
*عمه مگه نمیبینی گرگها ریختن دارن میدرن یوسف زهرا رو..عمه ببین عمو رو*
داغ دیده،تشنه بی پشت و پناه
بی تعادل گشته روی ذوالجناح
از چه دل دل می کنی از حال رفت
شمر هم با چکمه در گودال رفت
*مگه نمیبینی شمر داره میدوه بذار برم نامرد رو سینه ی عموم نشینه ..*
آسمان را بر زمین انداختن
بی هوا از روی زین انداختن
*آخه یهوقت نگاه کرد دید نانجیب با سنگ به پیشونی عمو ، رو اسب دیگه تعادل نداشت با صورت زمین خورد.*
سوختم سر نیزه در پهلوش رفت
زخم روی زخم خورد از هوش رفت
*نمیدونم گودال شلوغ شد شایدعبدالله هم اینجا نذاشت عمه اش ببینه*
عمه نیزه را به مشت گرفته اند
موی عموی مرا زپشت گرفته اند
*دیگه تحمل نکرد دستش رو کشید دوید نانجیب شمشیر رو کشید مگه من مردم به عموی من جسارت میکنید..شمشیر پایین اومد دست سپر شد دست این بچه به پوست آویزان شد..افتاد رو سینه ی عمو جانش حسین..تا افتاد رو سینه ی حسین گفت: ببین عمو اباالفضل منم دستم قلم شد من هم دستم شبیه دست تو شد.*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#کربلایی_محمد_عطااللهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
@babolharam_netروضه شب پنجم محرم.mp3
زمان:
حجم:
19.46M
|⇦•بزم ما را حسن...
#روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم_محرم۱۴۰۳ به نفس کربلایی محمد عطااللهی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امیرمومنان علی علیه السلام :
في تَقلُّبِ الأحْوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرِّجالِ
در گردش و دگرگونى هاى روزگار است
كه گوهر مردان شناخته آيد.
چه انسانهایی پای کار ایران آمدند
با همهی تلخکامیها و ریسکهایش
و چه مدعیانی مهر سکوت بر لبها کوبیدند.
#وطن🇮🇷
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•ای زائر شکسته دل...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
طوری شود که مرا هم دوا کنی
سرتا به پای غرق گناه و ضلالتم
آقا تویی که با بدی ام خوب تا کنی
ای زائر شکسته دل شهر غصه ها
کی شود که قسمت من کربلا کنی
*خوش به حال زائرهایی که الان نشستن کنار مرقد شریف امام حسین ع یا بعضیا الان تو بین الحرمین دارن نگاه به پرچم بالای گنبد میکنند دونه دونه اشکاشون از چشمهاشون جاری میشه ما هم دلمون تنگ شده آقا ..*
کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا
این دل تنگم غصهها دارد
گویا میل به کربلا دارد
کربلا کربلا کربلا کربلا
حال و روزش با نوای عشق بهتر میشود
هر که چشمش در میان روضهها تر میشود
این دل سنگم که جای خود
شنیدم از کسی ریگ های دشت با نام تو گوهر میشود
مگه میشه دل سنگم باشه اسم امام حسین رو بیاری نرم نشه ؟ حسین جان اسم توچیه که چیکار میکنه خاک رو شمش و طلا میکنه*
نوکری پستم ولی دلخوشم از اینکه من
روزگارم با غلامی شما سر میشود
*خیلی خوشحالم که اسم منم غلام حسینه خدا را شکر کنید امام حسین یه کاری بهتون داده شدید سیاه لشکر امام حسین، منی که اصلا هیچ کاری هم بلد نباشم آخه از این جنس رفقا کربلا زیاد بودند اومد یکم سن و سالی هم ازش گذشته بود گفت: آقا من جنگ بلد نیستم اهل جنگ و کارزار نیستم میتونم با هات باشم منم تو خیمه گاه شما بمونم منو ردم نکنید برم شهرم میخوام عاقبت بخیر بشم. حضرت نگاش کرد گفت: بمونه میخوام بگم امام حسین رد نمیکنه یه لحظه فکر کرد پیش خودش گفت آقا من یه کار بلدم حضرت فرمود: چه کار بلدی؟ گفت جنگ بلد نیستم آقا من قصه گویی بلدم اگر اجازه بدی شب ها برای بچههات قصه بخونم. امام حسین حتی این قصه گو هم رد نکرد اومد تو خیمه امام حسین برا این دختر کوچولوها میشستن این پیرمرده براشون قصه تعریف میکرد کربلا. اینی که میگن امام حسین صورت به صورت غلامش گذاشت اون جون نیست ،جون ماجراش یه چیز دیگه هست این همون غلامه هست که بعدکه همه که رفتن اینم زد به دل لشکر که میگن امام حسین اومد صورتی که به صورت علی اکبر گذاشته بود رو صورت این هم گذاشت..*
از شما دورم ولی شبهای جمعه این دلم
میپرد تا صحن تو مثل کبوتر میشود
با نوای یا حسین و ذکر شور یا حسن
دل اسیر نام های دو برادر میشود
اول اجازه میدید بریم کربلا بعد اسم امام حسن و قاسمش رو بیاریم میدونید چرا میگم اولویت با کربلا به خاطر اینکه الان مادرش رسيده کربلا کنار گودال هی صدا میزنند یا بنی..*
از راه میآید بانویی قامت خمیده
لب میگذارد روی حلقوم بریده
مادرها ببخشن بابا سخته یه مادر هر شب جمعه این رگهای بریده رو میبینه..میگن مادر یکی از مدافعین حرم رو برده بودن منطقه محل شهادت پسرش رو بهش نشون داده بودن از حال رفته بود تازه بدن بچه اشو ندیده بود..تکه تکه مقطع الاعضا است نه فقط گفتن این محل شهادت پسرته مادرش غش کرده بود اما این مادر با همه ی مادرهای عالم فرق داره*
فریادهای یا بنی پا بگیرد
حیدربیاید بازوی زهرا بگیرد
*علی میاد بازوی زهرا رو گرفته خانمم بیا بریم کنار گودال قتلگاه حالا امشب شب جمعه رسیده است انبیا پشتشون
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
بمیرم برای حسین که مادر ندارد
یک جای سالم در بدن آخر ندارد
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#کربلایی_محمد_عطااللهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ"یعنی سلام به قاسمی که شمشیر به فرقش خورد دیگه نتونست رو مرکب دووم بیاره. امشب شب یتیم نوازی این آقا دید شب عاشورا عموش داره خطبه میخونه. حضرت با همه حرف زد اصحاب همه نشستن امام چهره به چهره نگاه میکرد هرکی هرچی میپرسید پاسخ میداد قاسم بلند شد عمو اجازه دارم یه چیزی بپرسم آیا فردا منم کشته میشم؟ آقا سوالشونو اینجوری پاسخ داد جوونا آقا اول فرمودن: بگو ببینم مرگ در نظر تو چگونه است؟ این که تو داری میگی من فردا کشته میشم چرا امام حسین پرسید میخواد در تاریخ ثبت بشه رغبت قاسم به شهادت چه طوریه.. تا اینو گفت با عجله گفت:" اهلی من العسل" به خودت قسم از عسل هم برام شیرینتره تا اینو شنید ابی عبدالله فرمود: آری قاسم انقدری بگم علی اصغرم هم میکشن نه تنها تو علی اصغرم هم میکشند. این جای روایت سخته تا اینو شنید جا خورد گفت: یعنی عمو میگه علی اصغر یعنی اینا تا خیمه ما میان؟ آری قاسم اینها تا خیمهگاه ما میان. رسید عاشورا دید حسین از جلوی خیمه هی میره میاد لشکر نگاه میکنه اهل حرم رو نگاه میکنه فهمید اومد به مادرش گفت، گفت مادر عموم دیگه بعد علی اکبر قرار نداره داغ جوون دیده من هم دیگه بعد از علی اکبر نمیتونم دووم بیارم بذار برم عموم غریبه. نجمه یه دسته گلی مثل قاسم پرورش داده بود برا همین روزها آمادش کرد آره عزیز دلم الان وقتشه راه افتاد خوشحال رسید جلوی خیمه عمو جان بعضیا میگن چون کنار ابی عبدالله این بچهها بزرگ شده بودن پدر صدا میزدن یا ابتا بعضیا میگن صدا زد السلام علیک یا عما عمو سلام بر شما آقا دید این قاسم دیگه قاسم لحظه پیش ساعت پیش نیست. این اصلاً از رنگ و روش اشتیاقه شهادت معلومه. حضرت بغلش کرد حالا همه دارن نگاهشون میکنن میگن امام حسین هی نگاش میکرد.گریه میکرد هی به سینه میچسبوند گریه میکرد اون قدری که در لهوف سید ابن طاووس آورده "وغشی علیهما "دوتاشون غش کردند. فرمود: اجازه نمیدم فردای قیامت چه جور تو چشم حسنم نگاه کنم برگرد دورت بگردم مادرت تنهاست. اومد تو خیمه نشست زانوهاش بغل گرفت یه جوری که نجمه دلش سوخت قاسم دورت بگردم مادر چرا اینجوری زانوهاتو بغل گرفتی؟ چرا اینجوری غم گرفتت پسرم؟ بلند شو دورت بگردم بلندشو گفت: دیدی عمو دست رد به سینه ام زد. یا امام حس سفارش مارو به ابی عبدالله بکن. فقط امام حسن اون سفارشو به قاسم داد.گفت: دورت بگردم صبر کن دستنویس بابات حسن اینجا برای تو رهگشاست بگو یا کریم اهل بیت امشب برات منم بده، دست خالیم آقا،گرفتارم آقا. قاسم یه وقت دید باباش نوشته "بسم الله الرحمن الرحیم من الغریبه الی الغریب" از غریب به غریب دوتامونم غریبیم داداش زبون حال دارم میگم ها شاید اینجا قاسم نگاه به نامه کرده باشه تکلیف که امام حسن روشن کرد تو وصیتش برای قاسم اما شاید میخواست بگه قاسم یه روزی میرسه اونجا داداشم به یه سیزده ساله تکیه میکنه. امام حسین بعد علی اکبر دیگه اون امام حسین نشد باید کمکش کرد دست نویس باباشو آورد انقدره خوشحاله میدود بال پرواز پیدا کرده رسید دوباره جلوی خیمه. مگه نگفتم نیا چرا دوباره برگشتی عمو ؟دستشو انداخت گردن عمو حسین، ببین چی برات آوردم ابی عبدالله نگاه کرد.
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#کربلایی_محمد_عطااللهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*یه نگاه به این دستنویس انداخت دید این دست خط داداشه.. اینجا میگم شاید یاد اون قباله ی فدک افتاد، یاد حسن افتاد. دستش تو دست مادرش رفتن قباله فدک رو بگیرن. اما وقتی برگشتن قباله پاره شد، صورت مادر ورم کرد، چادر پاره پاره شد، دیگه دست مادر تو دست برادر... قاسم دل منو بردی مدینه باشه پسرم برو اما صبر کن چون علی اکبر وقتی میخواست وداع کنه فرمود: برو از خیمه خداحافظی کن. اما قاسم رو نگه داشت. گفت: اهل خیمه بیاید یتیم نوازی کنید پسر داداشم داره میره. زینبم عمامه داداشمو بیار.چرا عمامه چرا خود نداشت؟ چرا کفن چرا زره نداشت؟ آی قربون قد و بالات برم هرچی عمه جانش گشت به قد و بالاش زره اندازه نبود. حبیب بن مسلم روایتگر جنگه نزدیکه صحنهها بود مینوشت میگه یه وقت دیدم گرد و خاک افتاد یه آقایی "فوقع صدره علی صدره" سینه قاسم به سینه اش گذاشت نگاش کردم دیدم عموش حسینه.. انقدر قشنگ جنگید تا وارد میدان شد دیدن هیچ جوره حریف قاسم نمیشن نانجیبها یه کوچه باز کردن سنگ بارون کردن آقا رو اسم کوچه اومد.یاد کوچه مدینه افتادم آخه باباش حسن خیلی خاطره بدی از کوچه داشت سادات ببخشن گفت عمو اگه نذاری برم دق میکنم میدونی چرا؟ گفت بابام دید مادرش رو زدن، من تحمل ندارم دست رو مادرم بلند کنن.*
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
نعرهای زد به مادرم به غرورم بر خورد
ایستادم به نوک پنجه پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#کربلایی_محمد_عطااللهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
@babolharam_netروضه شب ششم.mp3
زمان:
حجم:
29.4M
|⇦•ای زائر شکسته دل...
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳ به نفس کربلایی محمد عطااللهی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شهید جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان🌹
ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد هرکس مرد این راه است، بسم الله؛ هرکس نیست خداحافظ..
#وعده_صادق
#شهادت
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ همان علّتی که کشتی تایتانیک را غرق کرد؛
هم میتواند اسرائیل را نابود کند،
✘ هم ما را ‼️
📌پیشنهاد دانلود
#نشر_حداکثری
#استاد_شجاعی
منبع #کلیپ:گزیده ای از مبحث استغاثه_۳۰ خرداد ۱۴۰۴
@ostad_shojae | montazer.ir