eitaa logo
کانال ‌متن روضه
81.7هزار دنبال‌کننده
790 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜🕊 روضه و ذکر توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها _ به نفسِ حاج حسین سازور ⚜ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ السلام ای زینب موسی بن جعفر ، فاطمه حضرتِ معصومۀ آل پیمبر ، فاطمه مظهر الله اکبر ، ای سراسر فاطمه می زنم از دل صدا با حالِ مضطر ، فاطمه تا که هر دفعه دلم از دستِ این و آن شکست بر لبم بانگ اغیثینی اغیثینی نشست بی پناه افتاده ام امشب نجاتم می دهی؟! پای من لغزیده از غفلت ثباتم می دهی؟! تشنۀ عشقم کمی آب حیاتم می دهی؟! شوقِ طوفِ مرقدت دارم ، براتم می دهی؟! دل بر احسان شما بستم ، مرا هم می خری؟ سائل کویِ رضا هستم ، مرا هم می خری؟ مردم قم یاس و نیلوفر به دورت ریختند دسته دسته لالۀ پرپر به دورت ریختند با ادب، با ذکر یا حیدر به دورت ریختند کوچه کوچه فضه و قنبر به دورت ریختند خوب شد این جا همه بیدار و شیعه مذهب اند گریه کن هایِ مصیبت های عمه زینب اند شاعر: ________ دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم محتضر؛خسته؛از این بی کسیِ ایامم ازهمان کودکی ام روزیِ من هجران شد چهارده سال هم از وصلِ پدر ناکامم از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟ شده تسکین به همین نامه کمی آلامم چقدر خوب شد اینجا سروکارم افتاد میهمانِ قم و این سلسلۀ خوش نامم چشمِ ناپاک نیفتاده سویِ محمل من فکر آوارگی زینبُ شهرِ شامم ... جز سلام،از همه یک بی ادبی نشنیدم سر بازار ندادست کسی دشنامم داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم دست بسته سر هر کوچه تماشا نشدم عزتم را نشکستند خیالت راحت غیرتم را نشکستند خیالت راحت پر خاکی ننشسته به رویِ چادر من حرمتم را نشکستند خیالت راحت مثلِ کوفه وسط خطبۀ من کف نزدند صحبتم را نشکستند خیالت راحت دست بر سینه مودب همه ره وا کردند شوکتم را نشکستند خیالت راحت با لگد باز نکردند درِ بیت النور خلوتم را نشکستند خیالت راحت قم کجا شام کجا غربتِ سادات کجا سرِ بر نیزه و دروازۀ ساعات کجا ... شاعر: * روضه بخونم .. بدنِ خواهر امام رضا رو تشییع کردن .. همۀ قم ، اطراف همه اومده بودن، همه لباس عزا پوشیدن ، همه اومدن برا تشییع جنازه ... گفتن دخترِ امامِ .. خواهرِ امامِ .. عمۀ امامِ ... یا امام رضا ... گفتن ما یه کاری می کنیم تو تاریخ بمونه ... هر کی به ایام شهادت حضرت معصومه رسید بگه خدا خیر بده مردمِ قم رو .. عجب آبرو داریی کردن ... انقده برا تشییعش گل آورده بودن .. بعضیا گفتن تا پایِ مرکبی که بدن رو میآورد گل ریخته بودن ... سادات همه گریبان پاره کردن .. آوردن بی بی رو در میان خانه .. حالا گفتن کی باید این بدن رو دفن کنه .. سادت به همدیگه نگاه می کردن ... یه وقت دیدن دو سوار از دور آمدن ، نقاب زده ، صبر کنید این بدن باید توسط ما دفن بشه ... بدن رو با احترام وارد خاک کردن .. بعدها گفتن شاید امام رضا و جوادالائمه بودن ... آری بدنِ مطهر بی بی رو موقع دفن هم نذاشتن کسی ببینه ... یا الله چه احترامی چه شوکتی ، چه شکوهی ، چه آبرو داری کردن ... برعکس زینبُ آوردن شام .. اولاً از کجا واردش کردن ؟... پیغام دادن بدترین نقطۀ شام کجاست ؟ اونجا هم یهودیا هستن هم اراذل اوباش هست اونجا محلِ گذره ... آی ... دختر علی رو آوردن دروازۀ ساعات ... نمی دونید مردم چه کار کردن .. یه مشت خیره سر .. یه مشت خیره چشم .. یه مشت بی حیا .. یه مشت اراذل .. دورِ محملِ زینبُ گرفتن ... انقده امام سجاد گریه کرد .. گفت کاش مادرم منو به دنیا نیاورده بود ... حسین ... یه جمله دیگه بگم و عرضِ ادب کنیم ؛ یا الله .. فرمود ما رو مثه غلامانِ ترکُ و روم وارد کردن ... زن و بچه رو از محمل پیاده کردن .. دستاشونو بستن .. این زن و بچه رو جلو میدواندن ... تازیانه دارا از پشت سر ... همین طوری وارد محلس یزید شدیم ... حسین ..... * ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_mihanblog_com
⚜️🕊سینه زنی زمینه زیبا ویژۀ رحلتِ محدثِ عالی مقام حضرتِ عبدالعظیم الحسنی علیه السلام به نفس کربلایی حسین طاهری⚜️ •┈┈••✾••✾••┈┈• ↶توجه↷: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾••✾••┈┈• مشهد نشد ، قم هم نشد ، قسمت شد اینجا امشب هر آن کس آمده ، دعوت شد اینجا سید شدی ، آقا شدی ، من هم گدایت بر ما ز پا افتادگان نعمت شد اینجا از بس حریمت بویِ شهر کربلا داشت قائم مقام دوم جنت شد اینجا ” من زار قبرک کمن زار حسینا ” بر اهل تهران مایۀ رحمت شد اینجا شب های جمعه با نوای عرشی یار منزلگه سینه زن هیئت شد اینجا شاعر : هان اِی کریم ، اِبنُ الکَریم ، یاحضرتِ عَبدالعَظیم جودُ سخایِ تو عظیم ، یاحضرتِ عَبدالعَظیم نسلِ تو نسلِ فاطمی ، اصلِ تو اصلِ مرتضی ذکرِ تو رحمانُ الرحیم ، یاحضرتِ عَبدالعَظیم رِی با حضورِ تو شده کربُبَلایِ کشورم مصداقِ پندارِ حکیم ، یاحضرتِ عبدالعَظیم یا حضرتِ عَبدالعَظیم ..... هرکَس به پابوسِ تو آ مد ، زائرِ کربُبلاست راحت صراط المستقیم ، یاحضرتِ عَبدالعَظیم من با توسل بر تو راهِ خویش پیدا می کنم ای خصمِ شیطانِ رجیم یاحضرتِ عَبدالعَظیم یا حضرتِ عَبدالعَظیم ..... تو شاهی و عالم گدا ، یاحضرتِ عَبدالعَظیم یاحضرتِ عَبدالعَظیم ، یاحضرتِ عَبدالعَظیم عطرِ ضریحِ شاهِ بی سر میرسد از این حرم جانم حسین و این شمیم یاحضرتِ عَبدالعَظیم شاعر : ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ ✅ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam.ir ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_mihanblog_com
|⇦• روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1398 به نفسِ حاج علی علیان •✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┄┅═══••↭••═══┅┄• برید کنار میخوام سر و ببینم زخمایِ روزِ آخرُ ببینم جلو چشامُ نگیرید که میخوام پارگی هایِ حنجرُ ببینم .. "مَن الَّذی ایتَمنی "بابایی دیگه تو آغوشِ منی بابایی .. این همه جا رفتی دلت میومد به دخترت سر نزنی بابایی ؟.. لبایِ غرق خون ، با تو چه کرده چوب خیزرون زده چه ضربه ای ، شکسته دندونِ تو از همون حالا که اومدی کنار من بمون کاشکی میشد بازم به روم بخندی پلکایِ زخمیتُ دیگه نبندی خیلی تنم درد میکنه بابایی از شبی که پرت شدم از بلندی ببین لبم داره عجب شکافی نمیشه مویِ سوخته رو ببافی هر دفعه گفتم که بابامُ می خوام بهم زدن یه سیلیِ اضافی از کوچه ها نگو ، راستی خبر نداری از عمو بگو اگه دیدیش ، سرِ رقیه سوخته مو به مو از مجلسِ یزید چیزی بهش نگو .. جایِ طنابِ رو تنم بابایی زخمیِ دورِ گردنم بابایی محلۀ یهودیا شلوغ بود کاشکی فقط میزدنم بابایی میون نامسلمونا حَرم رفت اِنقده اونجا داد زدن سرم رفت کاشکی فقط میزدنم بابایی یه دسته موهام با گُل سَرم رفت شبی که گُم شدم ، صدا زدم نزن میام خودم سوخت بابا چادری که خریدی برا تولدم کبودِ چشمم از شبی که گم شدم *همۀ روضه م تو این یکی دو جمله ست بگم صدا ناله ت بلند شه .. راوی میگه سرُ وقتی دید عمه کمک کرد گذاشت تو بغلش .. بعد یه مقدار نگاه کرد تو اون تاریکی خرابه سرُ گذاشت زمین نازدانه ، دستاشُ مشت کرد .. شروع کرد با دستاش به صورتش میزد .. * چشم بر من بسته ای دیگر نمی خواهی مرا آخرش دیدی که از چشمت مرا انداختند .. من بدونِ معجرم ، خیلی خجالت میکشم تو خبر داری چه شد؟! آن را کجا انداختند؟! خسته ام سر درد دارم پیکرم درهم شده بس که من را از بلندی بی هوا انداختند شاعر : *گفت بابا امروز یه جایی دیدمت که نباید میدیم .. همۀ جگرم آتش گرفت که دیدم عمه ام کاری از دستش بر نمیاد ..* در سرم بود که با هم به تفرُج برویم گفته بودم که مرا شمر به صحرا نبرد خیزران کارِ بدی کرد لبت را بوسید اثر بوس مرا برد ، بگو تا نبرد شاعر : حسین ... *اینم برا شهدامون ، اموات ، مدافعانِ حرمِ زینبی همه فیض ببرن ؛ سرُ که رو زانوش گذاشت ، (شنیدید روضه خوان ها میگن یه وقت عمه اومد دید سر یه طرف رقیه یه طرف ؟) این سه ساله دیگه جونی تو بدن نداشت .. سرُ رو زانو گرفته ، خودش خم شد برا بوسیدنِ بابا .. یه لحظه زینب سلام الله دید دیگه آروم شده .. (زبانِ حال) گفت خوب حرفاشُ با بابا زد خوابید .. درد و دل هاشُ با بابا کرد خوابید .. راحت شد .. بالاخره دید باباشُ .. اما ساعتی نگذشت بی بی دید نه اصلاً تکونم نمی خوره .. رفت جلو ، صدا زد رقیه ام .. رقیه ام .. گفت تا خوابِ سرُ از بغلش بردارم .. اینا اگه بیان با تازیانه بیدارش میکنن .. همین که اومد سرُ از رقیه جدا کنه .. انگار تعادلِ این دختر با همین سر بود .. سرُ که برداشت بچه افتاد .. (بلدی زبون بگیری؟) امام صادق (ع) فرمود آخر الزمان یه عده ای میان مثه مادرِ بچه مرده برا جدِ غریبم حسین گریه میکنن .. تازه موقعِ ناله زدنِ زینبِ .. همین که دید رقیه افتاد .. شروع کرد به سر و صورتش زدن .. اُم کلثوم اومد دستِ زینبُ گرفت .. خواهر چه میکنی با خودت .. گفت الهی براش بمیرم .. بچه م گرسنه مُرد ..* ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ✅ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ✘اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam_net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•هرچه سروده محتشم.. و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مَوْلاَتِی یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ مَحَالِ‏ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ» هرچه سروده محتشم زینب و حسین دریافت کرده از قلم زینب و حسین باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است در زیر سایه ی علم زینب و حسین سرهایِ قدسیان همه بر زانویِ غم است هر شب به یادِ قد خم زینب و حسین جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند در روضه های دم به دم زینب و حسین دیدند هر دو داغ دو فرزند را ولی لغزش نبود در قدم زینب و حسین ذرات، کائنات، محالات، ممکنات بستند چشم بر کَرَم زینب و حسین حتی نوشته اند ز امر ظهور هم وا می کند گره قسم زینب و حسین حسرت همیشه میخورم ای کاش میشدم من هم مدافعِ حرم زینب و حسین سوگند میخورم که شهید است زنده است هرکس که جان دهد زِ غم زینب و حسین زهرا نبی علی حسن آنجا نبوده اند خوردند سنگ جای همه زینب و حسین بر امیرِ غریبِ این لشکر سخت شد کار بی علی اکبر قامتش را غمش مورب کرد روزگار حسین را شب کرد بر روی خاکِ بادیه خسته اشک می ریخت زار و پیوسته غیرتِ خواهرش به جوش آمد زینب از خیمه با خروش آمد گفت باید که روبراه شوی من نمردم که بی پناه شوی صبر کن تا کفن به تن بکنم رزم و پیکار چون حسن بکنم اشک تو قاتلم شده بس کن عقده ای بر دلم شده بس کن نذر عشق است نذرِ خواهر تو پسرانم فدای اکبر تو *بچه هاشُ آماده کرد ، گفت برید پیش دایی تون .. شمشیر براشون حمایل کرد سلام کردن بر دایی عزیزشون ، افتادن رو پاهای حسین ..* از دلیریِ این دو رزمنده دشمنت می شود سرافکنده رویِ اشکت عجیب حساسند این دو شاگردهایِ عباسند اشک از دیده شاه افشاند و اِذن میدان نداد بر آن دو قسمش داد زینبِ کبری به علی و به عصمت زهرا گریه می کرد گریه با اصرار تا که بُرد از دلِ حسین قرار عاقبت از حسین اجازه گرفت رفت در خیمه جانِ تازه گرفت تا نبیند حسین را محزون دیگر از خیمه اش نشد بیرون دل ز عون و محمدش کنده که نباشد حسین شرمنده ناگهان هر دو نعره سر دادند اهل کوفه به لرزه افتادند بچه هایِ عقیله آمده اند شیرهایِ قبیله آمده اند لشگرِ در فرار بسیارند نوه هایِ علی چه کرارند رزم کردند و حیدری کردند کربلا را چه محشری کردند کارِ دشمن مصیبت و غم بود ضربه هاشان مکمل هم بود زیر خورشید، غرق تب گشتند خسته از جنگ و تشنه لب گشتند دوره کردند این دو را آخر ریخت بر خاک باده ی کوثر خورد ناگه، در اوجِ غربتشان سنگ از هر طرف به صورتشان بعد باران سنگ و نیزه و تیر زخم شان می زدند با شمشیر نیزه خوردند و یاد مسمارند بس که غیرت به فاطمه دارند عشق را بر جهان، نشان دادند پای دایی حسین، جان دادند خوب شد هر دو روسپید شدند خوب شد هر دوتا شهید شدند غرقِ در خون غروبِ عاشورا خوب شد پر زدند سوی خدا چشم هاشان ندید آن شب را بین زنجیر دستِ زینب را .. شاعر: دو بچه شیر از اولادِ جعفر قربانی هایِ دخترِ حیدر این دو رزمنده دل زِ عالم کنده تا نشود مادر یک لحظه شرمنده یا ذبیح الله یا اباعبدالله .. بر دوشِ اینها کرده حمایل شمشیری مادر با ابوفاضل آبرو دارن، چون حیدر تبارن جایِ زینب اینها راهی پیکارن یا ذبیح الله یا اباعبدالله .. زمیدان آمد تا حسین دلخون زینب نیامد از خیمه بیرون یعنی برادر گریه نکن دیگر این دو جوانِ من قربانیِ اکبر یا ذبیح الله یا اباعبدالله .. شنیدستم سلیمانی زِ یک مور قبولِ تحفه کرد ای مرتضی پور من آن مورِ ضعيف و ناتوانم که طفلانم برایت هدیه دارم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•با حق بگو از نوکران.. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السلام علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا با حق بگو از نوکران غم را نگیرد دار و ندار ماست، ماتم را نگیرد ماه حسین آمد بخواه از مادر او از ما گنهکاران محرم را نگیرد از چشم های گریه کن های حسینش ارث به جا مانده از آدم را نگیرد دلبستگی ها را بگیرد، صحبتی نیست اما فقط ذکر حسینم را نگیرد پرچم بماند بر زمین و زنده باشد؟! حاشا بر آن نوکر که پرچم را نگیرد گمراه خواهد شد یقینا هرکسی که دامان او، این حبل محکم را نگیرد یک عمر با هم در عزایش گریه کردیم از ما خدا این اشک باهم را نگیرد ای کاش شمشیر و سنان و خنجر و تیر جسم ولی الله اعظم را نگیرد حداقل ای کاش در گودال، قاتل در پنجه، موی شاه عالم را نگیرد کس نیست تا با ساربان او بگوید این گونه از انگشت، خاتم را نگیرد شاعر : وقتی عمو اجازه نداد بره، گریه کنان اومد تو خیمۀنجمه خانم، مادر .. عمو اجازه نداده، میگه من هر وقت دلم برا حسنم تنگ میشه به اون صورتِ قشنگت نگاه میکنم .. مادر همه رفتن، علی اکبر رفت، دیگران رفتن .. مادر یه لبخندِ تلخی زد گفت عزیزم صبر کن ..‌ تو خیمه یه ساروق بسته ای داشت باز کرد پارچۀ سبزی درآورد گفت ببر اینو بده عمو اذنِ میدان رو میده .. اومد پیشِ ابی عبدالله .. ای عزیزِ دلم ای همه کسم .. پارچه رو به حضرت داد حضرت ساروق بسته رو باز کرد دید یه کاغذی داخلشِ .. باز کرد دید دست خطِ حسنِ .. انقدر ابی عبدالله گریه کرد .. قاسمُ بغل کرد .. راوی میگه انقدر با هم دوتایی گریه کردن تا هر دو رو زمین افتادن .. نوشته بود حسین جان، بچه های من میان کربلا .. اجازه بده برات جون بدم .. انقدر این آقازاده خوشحال شد .. صورت قاسمُ پوشاند وارد میدان شد طلب کرد مبارز .. یکی گفت این بچه س دیگری گفت اگه بچه ست برو میدان باهاش بجنگ .. ازرق یکی از پسراشُ فرستاد، به سرعت آقا نابودش کرد .. دومین پسر، سومین پسر، چهارمی .. یکی گفت ازرق تو میترسی در مقابلِ این بچه جلو بری و بجنگی! گفت من مبارزه میکنم با هزار سوار. گفت برو میدان، اومد .. گفت چیجوری بکشمت ؟! گفت به من میگی چیجوری بکشمت؟! تو که عرضه نداشتی بندِ پوتینتُ ببندی اومدی با من بجنگی!! ازرق تا سرشُ انداخت پایین چنان با شمشیر زد .. قربونت برم .. یه وقت دیدن از تو خیمه زن ها صدای تکبیر بلند شد ماشالله ابنُ الحسن .. خوشحالی زنها طول نکشید .. یهو دورش کردن .. همه قدیمیا فیض ببرن اول کاری که کردن با نیزه بهش زدن، بدنُ از رو اسب آوردن پایین شروع کردن لگد کوب کردن .. دوش در خیمه اش از قصه نجاتم دادند تا فدایش بشوم برگ براتم دادند از عسل حرف زدم شاخه نباتم دادند یا حسن گفتمُ فوراً حسناتم دادند بی خیال همه ام حضرت او را عشق است پدرم یاد به من داد عمو را عشق است قاسمم من که به یل هایِ عرب هم زده ام با همین سن کمم مُرشد این میکده ام با زره کار ندارم به کفن آمده ام من سر ازرق چندین پسرش را زده ام اَشهدُ اَن حسین ابن علی ثارالله وقت جنگم همه گفتند که ما شاءالله ولی الآن بدنم بینِ بیابان مانده به تنِ من اثر سم ستوران مانده عمو از دیدن من خم شده حیران مانده روی لبهام فقط ذکر حسن جان مانده سنگ ها بوسه گرفتند همه از رویم پیچ خورده است به یک نیزه کوفی مویم لگدی خورده به رویِ پر اُفتادۀ من کج شده زیرِ لگدها سر اُفتادۀ من خم شده از چند جهت پیکر افتادۀ من وای بر حال دل مادر افتادۀ من خبرم را ببر ای باد برای زهرا پهلویم درد گرفت است فدای زهرا ای عمو پُر شده در هر گذر آوازۀ من مثل یک ظرف عسل ریخته شیرازۀ من کیف کن کیف کن الآن ز قد تازه من زره جنگِ ابالفضل شد اندازۀ من وقتی سوارِ اسبش کردن، پاهاش به رکاب نمیرسید .. وقتی ابی عبدالله سینه ش رو گذاشت به سینۀقاسم بلندش کرد، همه دیدن پاهایِ قاسم به زمین کشیده میشه .. ماهِ حرم شد از خیمه عازم سقا صدا زد جانم به قاسم بت شکن آمد، کفن به تن آمد با سربنده سبزِ جانم حسن آمد جانم حسن جان، ای جانم حسن جان نقشِ بازویش ذکرِ جاء الحق با یک ضربه زد گردن ازرق بر پا شد طوفان شد فاتح میدان نعره کشید عباس ایولله عمو جان جانم حسن جان، ای جانم حسن جان قاسمم شورِ جمل را به تنت میبینم از تو آقایی بابا حسنت میبینم مرگ در ذائقه ات مثل عسل شیرین است روح توحید میان سخنت میبینم جای بابای تو امروز کنارت عباس بچه شیر حسن آقا شدنت میبینم روی لبهای تو با سنگ نوشتند حسن خط کوفی به عقیق یمنت میبینم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•به دل دوباره هوای.. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السلام علیک یا مولاتی با فاطمه الزهرا به دل دوباره هوای حسین را دارم هوایِ کربُبَلایِ حسین را دارم چه غم که پشتِ سرم در تمام سختی ها تمام عمر ، دعایِ حسین را دارم نگاهِ رحمت و لطفش خداپرستم کرد حسین خواست خدای حسین را دارم حرارتِ دل نوکر، عطایِ فاطمه است به سینه، داغ عزای حسین را دارم گدایِ رحمت و لطف قدیم الاحسانم هزار شکر عطایِ حسین را دارم رضای غیر نخواهم که ترک روضه کنم میان روضه ، رضایِ حسین را دارم چه حاجت است به تسنیمُ سلسبیلُ بهشت منی که مزه ی چایِ حسین را دارم خدا کند وسط روضه پر کشم سویش عجیب شوقِ لقای حسین را دارم چقدر در شب هشتم میان سینه، غمِ گرفتگیِ صدای حسین را دارم .. *همه دیدن ابی عبدالله چنان ناله میزد .. چنان فزع میکرد .. هی میگفت ولدی ..* به دل مصیبت آن پیکری که چیده شده میانِ سطح عبای حسین را دارم شاعر: واردِ مدینه شد، آرزویِ دیدارِ پیغمبرُ داره، نمیدونه پیغمبر از دنیا رفته" منافقین مدینه مسخره ش کردن، عربِ ناراحت شد یکی گفت این قبرِ پیغمبرِ .. کم کم داشت میرفت، سلمان دیدش صدا زد بیا .. آوردش دم خانۀ ابی عبدالله گفت اینجا برو به مقصدت میرسی .. وارد خانۀابی عبدالله شدن ابی عبدالله فرمود دوست داری پیغمبرُ ببینی؟! عرضه داشت بله آقا. صدا زد علی جان بیا .. جوانِ خوش سیما وارد حجره شد، فرمود یه مقدار راه برو بابا .. گفت ای عرب اگه میخوای جمالِ پیغمبرُ ببینی أشبه الناس خَلقاً، خُلقاً و منطقاً برسول.. یعنی حرف میزد همه اونایی که پیغمبرُ دیده بودن میگفتن این خودِ پیغمبرِ .. راه رفتُ و عربِ نگاهش کرد یه وقت ابی عبدالله سوال کرد آی مردِ عرب، حاضری یه خار تو پایِ این بچه بره؟!.. زد زیرِ گریه .. گفت ان شالله خدا اون خارُ تو چشمِ من کنه ولی به بدنِ این بچه آسیب نرسه .. میوۀ عمرِ پدر شعله نزن بر جگرم پا نکش روی زمین، درد نکش ای پسرم مثل قرآنِ بهم ریخته، درهم شده ای آه ای خیر کثیرم چقدر کم شده ای به برم بودی و این قافله پیغمبر داشت پدرت حالِ خوشی داشت، علی اکبر داشت خواستم بارِ دگر تا که بگویی چیزی لخته ی خون به روی دامن من می ریزی؟! *یه وقت دیدن ابی عبدالله انگشت انداخت در دهانِ علی اکبر .. خونُ درآورد بچه یه نفس کشید کار تموم شد .. همه گفتن حسین جان داده ..* تنم افتاده کنارت، مددی می گویم ولدی یا ولدی یا ولدی می گویم ارباً اربا شدنت، داد جزایم را حیف خُرد کردند سر پیری عصایم را حیف سوختم تا که غریبی مرا حس بکنی نیست انصاف ببینم که تو خس خس بکنی چه شد اینگونه بهم ریختنت؟! حرف بزن یوسفم، پس چه شده پیرهنت؟! حرف بزن نگذار این همه غم در دلم آکنده شود أشهدُ أنّ عَلی گو پدرت زنده شود هرچه کردم به خدا جمع نشد، جمع نشد بدنت بین عبا جمع نشد، جمع نشد مثل یک دشتِ پر از لاله و گلگون شده ای بس که نیزه به تنت خورده، دگرگون شده ای سینه ات، سوخته انگار به چشمم آمد ماجرایِ نوک مسمار به چشمم آمد عمه ات آمده از خیمه برایش برخیز دست بر معجر خود برده، به پایش برخیز بر دلم آتش این داغ مدام است مدام بعد تو صحبت لبخند حرام است حرام "ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی" رفتی و خون به دل مضطر لیلا کردی شاعر : *داشت با بچه ش حرف میزد، دید یه صدای آشنایی صدا میزنه حسینم داداشم .. نگاه کرد دید عمۀ ساداتِ .. زیرِ بغلای ابی عبدالله رو گرفتن .. جوان های بنی هاشم آمدن بدنُ گذاشتن میانِ عبا .. به خدا بدنُ جمع کردن .. وقتی زد به قلبِ لشکر، یه مرتبه دورَش کردن .. اول کاری که کردن عمودی به سرش زدن .. سر شکافته شد مثلِ علی .. اسب یه حیوانِ تربیت شده س، دست انداخت گردنِ اسب که بر گرده .. اما خون جلو چشمِ این اسبُ گرفت اشتباهی جای اینکه بیاد به سمتِ خیمه ها برد وسط لشکر، ارباً اربا* با چه وقاری مانندِ حیدر رو به میدان علی اکبر ای همه هستم محاسن بر دستم حرزِ یازهرا بر بازویِ تو بستم یا علی اکبر، جانم علی اکبر .. تا ناله کردی خود را رساندم بهتر بگویم خود را کشاندم بگو کجایی تو بخشِ صحرایی پیشِ نگاهِ من تو ارباً اربایی یا علی اکبر، جانم علی اکبر .. نیزه کشیدم از پهلوی تو افتاده بودم بی جان رویِ تو ای نامرتب جانم شده بر لب از تو جدایم کرد گریه کنان زینب یا علی اکبر، جانم علی اکبر .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•عبدی که بود پست و هوسران .. ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ عبدی که بود پست و هوسران تر از همه برگشته سر به زیر، پشیمان تر از همه از خود فرار کرده غلام فراری ات سوی تو بازگشته گریزان تر از همه یا که مرا مقابل این خوب ها بزن یا که مرا ببخش نمایان تر از همه از روی جهل، حال خوشی را که داشتم بر معصیت فروختم ارزان تر از همه وقتی سلاح اشکِ مرا غفلتم گرفت ماندم میان معرکه حیران تر از همه غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟! آن را که بی بها شد و ویران تر از همه من ناامید نیستم از لطف و رحمتت هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق بر نوکران فاطمه آسان تر از همه دلبسته ام به لطف کریمان، در این میان بر رحمت حسین فراوان تر از همه بالای تل زینبیه آه می کشید اُخت الحسین پاره گریبان تر از همه بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد شاهی که بود زخمی و عطشان تر از همه شاعر : ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•به استعانت از اشکِ.. و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم۱۴۰۰به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ به استعانت از اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین شروع می کنم این ماه را به نام حسین دوباره چشمۀ خونی ز عرش جوشیده تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده هزار شکر عجینیم با غم تو حسین رسیده ایم به ماه محرم تو حسین هزار شُکر که درگیر ماتمت شده ایم دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شده ایم قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم لباس نوکری شاه را به تن کردیم اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم سیاهه های عزا را دوباره نصب کنیم میان سینۀ ما آهِ تازه..،دم شده است بساط چایی و اسپند هم علم شده است چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم چقدر پادویی روضۀ تو را کردیم بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است به روضه آمدن ما دعای فاطمه است در این حسینیه تحت لوای مولائیم به زیر سایۀ چادر نماز زهرائیم خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد کسی که گریه‌کُن‌ات شد..، عزیز زهرا شد قسم به کوثر و زمزم،شفاست گریه ی تو برای هرچه مریضی،دواست گریه ی تو قسم به تذکرۀ قدسی خدای جهان “حسین” راه علاج است آی بیماران اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب مرا فقیر نگاهت بدانی ام خوب است گدای شاه خراسان بخوانی ام خوب است رکوع اشک شدم،گریۀ نماز شدم به جان دختر تو کربلا‌نیاز شدم چه می شود که به سمتت قدم قدم برسم چه می شود که دم اربعین حرم برسم چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود .. هزار نیزۀ خونین درون یک تن بود نفس نفس زدن او به آه بند شده صدای چکمۀ یک بد دهن بلند شده به خشکی لب آقا لگد نزن ای شمر به پیش مادر او حرف بد نزن ای شمر سنان کشانده عقب جمع نیزه‌داران را .. خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را شاعر: بردیا محمدی شبِ نائبِ امام حسینِ .. یا مسلم ابن عقیل .. تو کوچه ها داره راه میره با بچه هاش .. آی خدا اینا صبح بیعت کردن الان دارن درِ خونه هاشون رو میبندن .. بچه هاش رو سپرد دستِ هانی خودش راه افتاد تو کوچه های کوفه .. به دیواری تکیه داده بود کمی استراحت کنه یه وقت دید صدای زنی میاد! سلام کرد گفت من راضی نیستم به دیوار خانه ام تکیه بدی .. یه وقت دید آقا رفت وسط کوچه نشست شروع کرد گریه کردن .. آقاجان شما کی هستید؟ فرمود من همونی‌ام که شماها صبح با من بیعت کردید .. من مسلم ابن عقیل نایبِ ابی عبدالله هستم .. پیرزن شروع کرد معذرت خواهی کردن آقاجان خانه، خانۀ شماست من کنیزِ شمام .. (یه گریز بزنم شبِ اول ماهِ محرم؟!) یه جا دیگه ام یه خانمی گفت این خانۀ شماست و منم کنیزِ شما .. آی مادرجان .. وقتی اون دو نفر اجازه خواستن فرمود خانه، خانۀ توست .. نیا ای یار و دلدارم، حبیبم نیا کوفه پسر عمّ غریبم من از حق شما گفتم ولیکن لب و دندان خونی شد نصیبم نگو کوفی، بگو بی دین و بی درد عوض شد چهره ی این شهرِ نامرد خودم با چشم خود دیدم لعینی تو را با کیسه ای گندم عوض کرد نه سقفی دارم و نه سایه بانی شدم تنها و بی کس مثل هانی به یاد حیدر کرار بودم دو دستم بسته شد در ریسمانی فقط نام تو را هر لحظه بردم حسابی بین کوچه سنگ خوردم شنیدی که میان قصر کوفه نخوردم آب و تشنه جان سپردم اگر بین عمارت گریه کردم به یادت از خجالت گریه کردم برای داغ و غم های خودم نه برای دخترانت گریه کردم به زیر آسمانی پر ستاره به خاک افتادم از دارالعماره تنم تا کوچه ی قصاب ها رفت مرا بستند بر روی قناره همه آمادۀ جنگند اینجا شدیدا اهل نیرنگند اینجا نیاور دخترانت را به این شهر که بی رحمند و دل سنگند اینجا نده از خون طفلانت هزینه برو با اهل بیت خود مدینه بماند یک دقیقه بی ابالفضل چه می آید سرش آخر سکینه به جان خواهرت، برگرد برگرد فدای اصغرت، برگرد برگرد ندارد صبر دوری و جدایی سه ساله دخترت، برگرد برگرد شدم شرمنده ات با سر به زیری بگو عذر مرا هم می پذیری الهی لحظه ای حتی در این شهر نبیند خواهرت رخت اسیری شاعر: پیچیده درعالم چاووش محرم با گریه بگوید مادر با قدی خم ای مذبوح عریان .. ای آقای عطشان .. واویلا حسین جان .. واویلا حسین جان .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•چهل منزل کتک خوردم.. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه خدا جلوه‌اش در دل عارفین من الاولین بوده و الاخرین بنازم به نازی که از ما کشید بنازم به این احسن الخالقین مرا آفریده برای حسین لک الحمد، حمد همه شاکرین یکی گفت در گوش من یاحسین شنیدم دو یا ارحم الراحمین به قرآن، بهشتِ خدا بی حسین شود بدتر از اسفل السافلین به مستی من لحظه‌ای شک نکن که جوشیده‌ام در چهل اربعین سرشته شده با رقیه گلم منم بندهء آن خرابه نشین ندارم به زهرا کسی را جز او ندارم به شخصی بجز او یقین اگر روز محشر به زهرا نشد مرا می سپارد به اُم البنین پناه رقیه فقط زینب است سپرده است جان را به جان آفرین تصور کن آغوش زینب شده رکابی که بی او ندارد نگین طبَق آمده با سری غرقه خون سری آمده از تنور، آتشین نشست و پدر را به دامن گرفت سپس گفت؛ ای ماهم، ای نازنین؛ شده لکنتم بیشتر، بین شام شده حرف من نقطه چین نقطه چین ورم داشت دستم که بالا نرفت نشد رو بپوشانم از آستین روی صورتم جای یک بوسه نیست خبر داری از سیلی آن و این؟! لگد خورده‌ام بس که خوردی لگد زمین خورده‌ام بس که خوردی زمین نخوردی اگر چوب، در تشت زر چرا شد لب تشنه‌ات این چنین شنیدی چرا دخترت شد مریض کنیزی صدا کرده من را کنیز شاعر: با ادب این سرُ از تو تشت برداشت .. رحمتِ خدا بر این گریه ها .. [زبان حال بگم :] به بچه ها گفت من امشب میرم .. شما مواظب عمه باشید .. خیلی زحمتِ منو کشید .. اگر کربلا رفتید جای منم زیارتِ بابام برید .. بگید انقدر دلش میخواست بیاد .. چهل منزل کتک خوردم نبودی به زیر دست و پا مُردم، نبودی منی که غنچه بودم، تشنه ماندم توانم رفت و پژمردم، نبودی چرا وقتی که بد ترسیده بودم چرا نام تو را بردم، نبودی؟! شب تاریک، در بین بیابان من از محمل زمین خوردم نبودی نپرس از پهلویم، تقصیر زجر است *نامرد اول با لگد زد .. گفت یه کاروان رو معطل کردی .. موهای دختر رو گرفت ..* نپرس از پهلویم، تقصیر زجر است به ضرب چکمه آزردم، نبودی چرا ساکت، چرا اینگونه سردی؟! مگر با دختر خود، قهر کردی؟! سه ساله بودم و قدم کمان شد تسلای غمم، زخم زبان شد نبودی جان بگیرم در کنارت رقیه از یتیمی نیمه جان شد حجابم را نشد محکم بگیرم دو دستم بسته بین ریسمان شد چه دستان بزرگی دارد این شمر تمام صورتم زهرا نشان شد حواسم بود روی نیزه بودی سرت بالاسر من سایه بان شد سرت را می گذارم روی شانه که گویم حرف های دخترانه اگرچه درد دارم قدر کافی نمی خوابم که مویم را ببافی نپرس از وضع موهایم که دیگر ندارد حاجتی بر موشکافی پر پروانه وارم را شکستند ندارم استطاعت بر طوافی شدم خسته ازین سربار بودن خودم حس می کنم هستم اضافی مرا با خود ببر، با من بگو که دگر از این مصیبت ها معافی بیا امشب به قول خود عمل کن مرا در لحظه ی آخر بغل کن شاعر : لب ها رو گذاشت بر اون لب های ورم کرده و چوب خورده .. دیدن دیگه صداش نمیاد .. گفتن عزیزمون خوابش برده .. بی بی اومد بالاسرش یه مقدار تکونش داد .. رقیه جان .. صدا زد امام چهارم رو عرض کرد آقاجان خواهرت از دنیا رفت .. به خدا هیچ نمازی مثه نماز امام چهارم بر خواهرش نبوده .. بدن شستشو شد نمیدونم! کفن شد نه والله ! با همون رخت اسیری بدن رو گذاشت جلوش صدا زد اَللّهُمَّ اِنَّ هذِهِ أَمَتُک وَ ابْنَةُ عَبْدِک وَ ابْنَةُ أَمَتِک.. نیمه شب چه نماز میتی خواند .. اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْها اِلاّ خَیراً .. ای حسین .. پیچیده در عالم چاووشِ محرم با ناله بگوید مادر با قدی خم ای مذبوح عریان، ای آقای عطشان مانده پیکرِ تو بی سر در بیابان واویلا حسین جان .. در کنج خرابه محزون و غمینم گرچه دختِ شاهم، ویرانه نشینم چشمم گشته روشن با قدی خمیده آمد دینِ من شاهِ سر بریده ای بابا حسین جان .. با اشک دو دیده شستم خون زِ رویت با لب های زخمی میبوسم گلویت میسوزد وجودم، سر تا پا کبودم چون مادر اسیرِ سیلیِ یهودم ای بابا حسین جان .. پهلویم شکسته، بازویم شکسته سنگین بوده سیلی، اًبرویم شکسته دارم یک سوالی از تو ای عزیزم با این رخت پاره من مثلِ کنیزم ای بابا حسین جان .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•حق تعالی روز اول آفریدم .. و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِی حق تعالی روز اول آفریدم با حسین مکتب توحید حق را برگزیدم با حسین با حسین بن علی سرمایه دار عالمم دست از دنیا و اهل آن کشیدم با حسین برکت این زندگی هم از محرم شد شروع می شود تحویل ، هر سال جدیدم با حسین سجده روی تربت او پرده ها را زد کنار تا کجاها که نمی دانم رسیدم با حسین گریه کردن، روضه خواندن، نوکری، سینه زدن طعم های بی نظیری را چشیدم با حسین نوکری را از پدر آموختم، یادش بخیر نوکری کردم، فراوان خیر دیدم با حسین هر کسی دنبال شادی بود نوش جان او بی خیال دیگران ، من غم خریدم با حسین کار او را من اگر بر خود مقدم ساختم روز محشر ، نزد زهرا روسپیدم با حسین قطرۀ اشکِ عزایش شست و شویم می دهد بعد هیئت، باز انسانی جدیدم با حسین تا که بین سینه ام گرمای حبش حاکم است هر نفس، هر لحظه در حکم شهیدم با حسین کاش می شد تیرها را دفع می کردم از او تا که در محشر بگویم چون سعیدم با حسین روز و شب گریان آن جسم مقطع گشته ام از هر آنچه غیر گریه ، دل بریدم با حسین سخن اهل عشق این سخن است کربلا در احاطۀ حسن است هر کسی رو به کربلا کرده باطناً رو به مجتبی کرده بزم ما را حسن فراهم کرد او حسین را عزیزِ عالم کرد این همه مجلسِ مصیبت ها پرچم یا حسینِ هیئت ها خیرها را به ما حسن داده او به ما اذنِ سوختن داده میوۀ نور میدهد شجرش ای به قربانِ هر دو تا پسرش با حسن جانِ تازه میگیرم امشب از او اجازه میگیرم که بگویم زِ جلوۀ آن ماه مددی یا جناب عبدالله یازده سال‌س صف شکن است پس یتیم حسن خودش حسن است دست آورده جای شمشبرش همه مات، ماتِ تکبیرش حق شده پیش هو بزرگ شده این پسر با عمو بزرگ شده شیرخواره بود بالاسرِ آقامون امام حسن ابی عبدالله داره گریه میکنه .. قاسم و دیگران ایستادن این بچه هم بغلِ عموِ .. سفارش کربلا رفتنِ این بچه ها رو امام حسن کرد .. از اول با عمو و عمه ش بزرگ شده .. انقدر عظمت داره، انقدر عقلش کامله .. وقتی بالای تل زینبیه فرمود عمه جان عموم افتاده رو زمین «والله لَا أُفَارِقُ عَمِّي» .. من یه لحظه ام از عموم غافل و فارق نمیشم .. دست رو بسته بود حضرت به دستِ عمه با پارچه ای .. چنان دست عمه رو رها کرد رسید بالاسرِ عموش ( شنیدید ) فرمود پاشو بریم زخم های بدنت رو تو خیمه مرهم بزارم .. یه وقت دید سایۀ یه نانجیبی اومد بالاسرش .. شمشیر رو بالا آورد حضرت صدا زد وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي ؟.. دیگه وقت نشد حمله کنه .. فقط این دستِ کوچکش رو آورد جلو .. دست به پوست آویزان شد .. از روی تل خدا خدا میکرد عمویش را فقط صدا میکرد چه عمویی میانِ چند سپاه تشنه ای در میانِ قربانگاه صحنه را تا که دید گفت حسین دستِ خود را کشید گفت حسین حسن کربلا به جان آمد پا برهنه دوان دوان آمد آمد و دید گریه بی اثرست یک نفر روی سینۀ پدر است پاره پاره شده‌ست پیرهنش میزند با قلاف بر دهنش بند بندِ تنش گسسته شده نیزه ها در تنش شکسته شده داد زد ای عموی خون جگرم غم نخور من برای تو سپرم چشم بر سمتِ خیمه گاه ندوز دستِ ناقابلم که هست هنوز میدهم دست در برابرِ تو تا بلا دور باشد از سرِ تو دیدی آخر تنم زِ عشقت سوخت تیر من را به جسم تو میدوخت حرمله اومد جلو .. تا نزدیک شد، عبدالله هم تو بغلِ عموِ .. چنان با تیر سر این بچه رو تو دامن عمو جدا کرد .. آی حسین .. قربانی عشقِ شاهِ کربلایم از نسلِ کریمم پورِ مجتبایم مجنون تو بودم از روزِ ولادت مست و بی قرارم از جام شهادت واویلا عمو جان .. مانده از مدینه بغضی در گلویم می آیم زِ خیمه امدادِ عمویم رویِ سینۀ تو با خون دیده بسته مثله مادرِ تو دستم را شکسته واویلا عمو جان .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•اگرچه ظاهرا طفلی رضیع .. و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اگرچه ظاهرا طفلی رضیع است میان عرشیان شأنش رفیع است قیامت اختیاراتش وسیع است تمام سینه زن ها را شفیع است علی را بی ولی، میلِ نفس نیست حسینی تر ازین شش ماهه کس نیست به گوش عالمی مانده صدایش صدای غربت بی انتهایش هدایت کرده ما را روضه هایش چه ها کرده است با رأس جدایش چنان عباس برپا این علم کرد یزید و لشگرش را متهم کرد *در بعضی روایات میگن وقتی سرها رو آوردن، سرِ ابی عبدالله با سرِ علی اصغر با هم تو یه طشت بوده .. یکی صدا زد این بچه چقدر شبیه این باباست ..* چه ابیات پر از دردی سرود و به روی گونه، رد خاک و دود و دو چشم بی رمق، رنگ کبود و لبش مانند چوب خشک بود و به حال سختیِ جان کندن افتاد سرش از تشنگی بر گردن افتاد اصلا طوری شد سر از تشنگی دیگه افتاد .. سپیدی گلو معلوم شد نانجیب تیر رو زد سر کاملا به پوست آویزان شد .. ابی عبدالله یه دست سر رو گرفته بود یه دست بدنُ .. دو چشمش رفته، بی تغییر مانده علی لالا چه بی تأثیر مانده بمیرم مادرش بی شیر مانده میان خیمه غافلگیر مانده ربابه خیره سوی اصغرش شد چه خاکی بود آخر بر سرش شد *لالا لالا لالا اصغر بخوابه ..* حسین آمد علی را دید بیهوش گرفتش با دو چشم تر در آغوش همین که برد او را بر روی دوش سه شعبه ذبح کردش گوش تا گوش به دستی ماند جسم پاک اصغر سر اصغر میان دست دیگر پدر ماند و رضیعی سر بریده مردد مانده و رنگش پریده عبایش را روی اصغر کشیده به پشت خیمه ها رفته خمیده *یه موقع ابی عبدالله شنید خانم زینب داره صدا میزنه داداش صبر کن .. بزار رباب یه بار دیگه این صورت قشنگش رو ببینه ..* وداع آخر است و مادر آمد کنار زینب آمد بر سرش زد ازین پس غصه هایش بی حساب است عزداری فقط کار رباب است تمام روز، زیر آفتاب است همیشه خیره سوی ظرف آب است بمیرم که چهل منزل پیاپی سر شش ماهه اش را دید بر نی شاعر: ــــــــــــــــــ ای گلت صید خوارج یا رباب مادرِ باب الحوائج ای رباب کودکت را خوب کردی تربیت بر تو و بر شیرخوارت تهنیت شیرخوارت هدیه‌ای مولایی است گاهوارش هودجی زهرایی است در بلوغ عشق ماه آورده ای ماه پاره در سپاه آورده ای چون تو ای بانو حرم را یار کیست؟! هیچ کس قربانی‌اش شش ماهه نیست ام لیلا را خجالت داده ای اکبری از بعدِ اکبر زاده ای مادری کردی تو با این کودکت چند عباس است طفل کوچکت ای ملائک عاشقِ نوزادِ تو میرسد از آسمان امدادِ تو ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•کنار محتضر آواز و .. / و توسل به حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سایه کردند به روی بدنت کفترها نیزه کردند مگر بر تن عریانت، نه! گرچه لب تشنه شدی آب ندادند ولی نشکستند به چوبی لب و دندانت، نه ای فدای لب عطشانت اباعبدالله ای به قربان عزیزانت اباعبدالله سلام بر دل خونِ امامِ معصومی که سوخت از ستم و جورِ همسر شومی کنار محتضر آواز و رقص و پاکوبی؟! عجب طریقه‌ی آزارِ غیر مرسومی! کسی که داره جون میده رو رهاش می‌کنند، دیگه اذیتش نمی‌کنند؛ آزارش نمیدن، طعنه بهش نمیزنند گوشه بهش نمی‌گن... بمیرم برای اون آقایی که در حجره رو بسته صداش به کسی نرسه. اما این آقا هی داره دست و پا میزنه، داد میزنه هی میگه جگرم... شرم دارم که بگویم سخن از تشنه لبی تشنه آن بود که میگفت به لشکر جگرم شاعر: ــــــــــــــــــــــ صل اللهُ علیکَ یا عطشان مقتل میگه افتادی آقا جان از روی زین بر خاک و خون غلطان آقای من! مقتل میگه از مادر آب خواستی آقا بردن پیرهنت راستی تنها نذار اُمُّ المصائب رو خیمه نفرست اسب بی‌صاحب رو مقتل میگه پنجه توو موت کردن بی‌پیراهن هی زیر و روت کردن خواهرت به نفس‌نفس افتاد خیمه دست شمر و شَبَث افتاد آقای من! بعضیا میگن آب رو اُم‌ُّالفضل معلونه گرفت از اون کنیز همون جا رو زمین ریخت گفت:« برای کی میخوای آب ببری»؟! -گفت:« مگه نمی‌شنوی آقام داره میگه جگرم می‌سوزه » آخه این که داره میمیره بزار یکم آب بهش بدیم... کربلا هم همین جور شد همچین که آقام داشت توو گودال دست و پا میزد با خدا مناجات می‌کرد هی میگفت:« يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» بعضیا میگن اون نامرد آب و برد جلوی گودال آبا رو هی زمین می‌رخت میگفت:« حسین ببین آب هست بهت نمیدیم! نمیذاریم یه قطره‌شم بهت برسه». آقا توجه نمی کرد هی « يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» همینجور هی اینا رو زمزمه میکرد. اینا رو اعصابشون بهم ریخته... دید آقا هی داره میگه:« يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» -گفت: حالا آبت میدم؛ نیزه رو برداشت... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net