هدایت شده از ؛کاتوره
بخدا اکیپمون باید یه دیکشنری بزنه معانی و اشخاص مختلفو توش توضیح بده .
هدایت شده از ؛کاتوره
بعد که وارد خیابون اصلی شدیم چینش مون اینجوری شد که
فاطمه: مادر و حرص خورنندهی هممون
یگانه: اون بچه مثبتی که داره با شر و شیطونا میگرده و ازشون تاثیر میگیره
هستی: تحتِ تاثیر و بچهِ عسل
عسل: سلطانِ همهِ شیطنت ها .
داوش فندک داری؟
بعد که وارد خیابون اصلی شدیم چینش مون اینجوری شد که فاطمه: مادر و حرص خورنندهی هممون یگانه: اون بچ
فاطمه رو به من : یگانههه از این دوتا یاد نگیرر
هدایت شده از ؛کاتوره
حالا من هی به یگانه: یگانه بیا پیش من، بیا اینجا، دستتو بده داش
فاطمه: بس کن این چندش بازیا رو هاااااا .
هدایت شده از ؛کاتوره
هستی کراششو دید با یه خانمه که همسن مادرش بود، یعنی فاطمه نگهش نمیداشت میرفت زنه رو پاره میکرد .
هدایت شده از ؛کاتوره
رفتیم سوپری فاطمه خرت و پرت بگیره ما بیرون از مغازه وایستادیم
هی از توی مغازه ما رو میپایید حرص میخورد (بچم😂😭)
هدایت شده از ؛کاتوره
بعد رفتیم پارک
و امان از پارک .
تمام خاطرات شاملو شکل گرفت تو ذهنم😭😭😭😭😭
هدایت شده از ؛کاتوره
برای یگانه تعریف میکردم : ببین یگانه من اینجا میشستم، هستی و فاطمه اینجا
بعد شاملو اون جلو وایمیستاد بازی میکرد، منو فلان مدلی نگاه میکرد فلان مدلی لبخند میزد
هدایت شده از ؛کاتوره
دنبال جا میگشتیم که هم راحت بشینیم هم بتونیم حرف بزنیم
من: از اونجایی که اینجا مثل خونهِ دوم منه، من میدونم باید کجا بریم
رفتیم میز شطرنج🤝