پ) انكار بابيت
«نبيل زرندى» در ذكر وقايع حيات على محمد شيرازى تأييد و تصريح كرده است كه او پس از آنكه به دستور نظام الدوله، از بوشهر به شيراز آمد، در مجلسى با حضور «امام جمعه» و حاكم شيراز، مورد بازخواست و بازجوئى قرار گرفت.
در كتاب: «تلخيص تاريخ نبيل زرندى» ١ چنين عنوان شده است كه در آغاز مجلس ميان نظام الدوله و على محمد شيرازى گفتگوى تندى رخ داد. ٢ و تصريح مىكند كه حسين خان: «به يكى از فراشّان امر كرد سيلى سختى به صورت حضرت باب بزنند. اين سيلى به قدرى شديد بودكه عمامۀ هيكل مبارك بر زمين افتاد. «شيخ ابوتراب امام جمعه شيراز» كه در مجلس حاضر بود حسين خان را به اين گونه رفتار سرزنش نمود و فرمان داد عمامه را بر سر باب گذاشتند.»
📗١) . ص١٣٨
📗٢) . مرحوم «اعتضاد السلطنه» در خصوص مذاكرات نظام الدوله و على محمد شيرازى مىنويسد: «نظامالدوله روزى مجلسى ترتيب داد و امر به احضار باب نمود. پس با او از در مهربانى و رأفت در آمده و گفت بر من روشن شد كه سخن تو صدق است و طريقت تو پسنديده و در خواب ديدم كه تو بر من وارد شدى و سرانگشت به پاى من ماليدى و مرا بيدار كردى و گفتى: «اى حسين خان در جبين تو نور ايمان مشاهده كردهام و از اين جاست كه فرستادگان ترا هلاك نساختم، بر خيز و طريق حق گير.» ميرزا على محمد باب اين سخنان را باور داشت و گفت: تو به خواب نديدى بلكه بيدار بودى و من خود بودم كه به بالين تو آمدم و چنان كردم. حسين خان در نهايت خضوع دست او را بوسه زد و گفت: جان و مال در قدم تو ريزم و اين توپخانه و سرباز كه اكنون در شيراز در اطاعت من است به حكم تو كوچ دهم و با دشمنان تو جنگ نمايم. باب در جواب گفت: چون با من از در مطاوعت و متابعت بيرون شدى و جهان را مسخر كردم سلطنت دنيا را به تو خواهم داد. حسين خان گفت: من سلطنت نمىخواهم، همۀ آروزى من آن است كه در ركاب تو شهيد شوم و پادشاهى جاودان بدست آورم. بالجمله چون حسين خان خاطر باب را از دهشت و انقلاب آسوده داشت، مجلس ديگر بياراست و علماى بلد را جمع كرد. باب را گفت: حجت خويش را بر اين مردم تمام بايد كرد. آنگاه كه علما طريق تو گيرند كار عامه سهل باشد. پس ميرزا على محمد با دل قوى به مجلس علما در آمد و سيد يحيى كه از مريدان باب بود نيز حاضر گشت. چون آغاز سخن كردند، بى ترس و بيم، باب سربرداشت و گفت: چگونه شما از اطاعت من بيرون مىرويد و متابعت مرا فرض نمىشماريد؟ از آن پيغمبر كه شريعت آن داريد، در ميان شما جز قرآن معجزهاى باقى نمانده و اينك قرآن من فصيحتر از قرآن شما و نيكوتر از آن است و دين من ناسخ دين پيغمبر شماست. بى آنكه تيغها انگيخته گردد و خون شما، ريخته شود حفظ جان و مال خود را واجب شماريد و طريق خلاف و نفاق مسپاريد. چون سخن بدين جا رسيد، علماى مجلس به همان قرارى كه با حسين خان گذاشته بودند، با او جوابى نگفتند. حسين خان گفت: خوب گفتى، بهتر آن است كه مذهب خود را بنويسى تا هر كس خواهد بدان بنگرد و بگرود. پس قلم بگرفت و سطرى چند بنوشت. علماى مجلس عبارت او را از قانون عربيت بيرون يافتند. حسين خان گفت: با اين كه هنوز لفظى چند را نتوانى تلفيق كرد، اين چه ترهات است كه خود را بر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله فضيلت دهى و ترهات خود را بر كلمات خداى تعالى تفضيل نهى و حكم داد تا او را چوب زياد زدند. زبان به توبه و انابه گشود فرياد برآورد و بر خود دشنامى چند داد و اظهار نادانى و پشيمانى كرد. آنگاه حكم داد تا صورت او را سياه كردند و به مسجدى كه شيخ ابوتراب به جماعت نماز مىگذاشت بردند تا دست و پاى او را بوسيد. مراجعه شود به كتاب «فتنه باب» ص١۵
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۷۵-۱۷۶
#بهائیت
#انکار_بابیت
💀@bahaiyat💀
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕸 ارتباط بین فرقه ضاله بهائیت و رژیم اشغالگر قدس
🎤 حجتالاسلام والمسلمین #روزبهانی
#بهائیت_رژیم_اشغالگر
💀@bahaiyat💀
۴. عقاید باب
باب به قیامت هم اعتقادی نداشت و آن را زاییده توهم شیعه می دانست. او مقصود آیات قرآن را در این زمینه، با قیام خود تطبیق می کرد:
... مراد از یوم قیامت، یوم ظهور شجره حقیقت است و مشاهده نمی شود احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد، بلکه همه موهوما ً امری را توهم نموده که عندالله حقیقت ندارد و آنچه عندالله و عند عرف اهل حقیقت مقصود از یوم قیامت است، این است که از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان به هر اسم الی حین غروب آن یوم قیامت است؛ مثلا ً از یوم بعثتعیسی تا یوم عروج آن قیامت موسی بود به قول خود... . (۱)
۵. او کتاب بیان را ناسخ قرآن معرفی کرد(۲) و در آغاز آن نوشت:
ان البیان میزان من عند الله الی یوم من یظهره الله من اتبعه نور و من ینحرف عنه النار .(۳)
همانا بیان، ترازویی از نزد خداست تا روز ظهور «من یظهره الله» برای کسی که از آن پیروی کند نور و برای کسی که از آن منحرف شود آتش است.
۶. وی معتقد بود که مراد از شناخت پروردگار، شناخت مظهر اوست و آنچه در مظاهر ظاهر می شود، «مشیّت» اوست که آفریدگار هر چیزی است. این مشیّت نقطه ظهور است و در هر دوری و کوری(۴) متناسب با آن دوره ظاهر می شود. محمد صلی الله علیه و آله نقطه «فرقان» است و علی محمد، نقطه «بیان» و هر دو یکی اند. نقطه بیان عیناً همان آدم بدیع فطرت است. ظهورات را نه ابتدایی است، نه انتهایی؛ پیش از آدم علیه السلام هم عوالمی بوده است و پس از «من یظهره الله» هم ظهورات دیگر به طور بی نهایت خواهد بود. هر ظهوری، اشرف از ظهور پیش و مشتمل بر آن است؛ و مشیت اولیه در هر ظهوری، قوی تر و کامل تر از ظهور قبل است. (۵)
باب با درکی ناقص از آنچه در برخی احادیث اسلامی درباره مقام و مرتبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام آمده است، کوشید در میان هوادارانش، جایگاهی همچون پیامبران و امامان برای خود دست وپا کند.
📗۱- بیان، باب هفتم از واحد دوم.
📗۲- نک: شیخ احمد شاهرودی، حق المبین، تهران، ۱۳۴۱ق، صص ۱۰۶ - ۱۱۰.
📗۳- بیان، باب ششم از واحد دوم.
📗۴- . کور به معنی برهه زمانی است که مشتمل بر چند دور است.
📗۵- نک: بیان عربی، صص ۳-۱۰، نک: بیان فارسی، صص ۵۰ و ۸۱؛ ۸۲ دلائل سبعه، صص۲و۳.
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص ۴۸-۴۹
#تحلیل_نقد_بهائیت
#عقاید_باب
💀@bahaiyat💀
۴. عقاید باب
۷. علی محمد معتقد بود نباید او را پایان ظهورات مشیت اولیه و آخرینِ سلسله نبوت ها دانست، بلکه وی ظهور کسی را که از او به «من یظهره الله» تعبیر می کرد، بشارت داده و او را گرامی تر و بزرگ تر از خود شمرده و اعلام کرده است که کمال دینِ «بیان» در ظهور اوست. از این سخنان معلوم می شود که علی محمد خود را در ردیف پیامبران پیشین و بلکه بالاتر از آنان دانسته است و از برخی سخنانش، معنایی بیش از این هم برمی آید. (۱)
میرزا جانی کاشی در کتاب خود آورده است که نشانه های «حجت و امام منتظر» که سید کاظم رشتی بیان کرده، همه با علی محمد مطابقت دارد و وی در آغاز مرتبه بابیت مخصوصه آثاری داشت و در سال ۱۲۶۰ه- .ق خود را قائم و حجت خواند و بابیت را به ملاحسین بشرویه ای واگذار کرد.(۲) او با استناد به برخی روایات، دوران غیبت کبرا را هزار سال دانسته است تا ادعای علی محمد که هزار سال پس از غیبت کبرا خود را مهدی خواند، درست آید. (۳)
نکته جالب توجه در اندیشه های سید باب، ادعاهای بی اساس و ناهماهنگی میان عقاید اوست که گاهی بابِ بقیه الله، گاهی خود بقیه الله، گاهی پیامبر و گاهی هم، الله مهیمن القیوم است.
📗۱- نک: سید علی محمد باب، لوح هیکل الدین، ص ۵؛ نک: میرزا جانی کاشی، نقطهالکاف، ص ۲۴۴.
📗۲- نک: نقطه الکاف، به کوشش: ادوارد براون، لیدن، ۱۳۲۸ه-. ق/۱۹۱۰م. ، صص ۱۰۲و ۱۰۶.
📗۳- . نک: همان، صص ۹۸و ۹۹.
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، ص۵۰
#تحلیل_نقد_بهائیت
#عقاید_باب
💀@bahaiyat💀
▪️قابل درک نیست▪️
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
📜 قَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «لاٰ تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ» لاَ تُدْرِكُهُ أَوْهَامُ اَلْقُلُوبِ فَكَيْفَ تُدْرِكُهُ أَبْصَارُ اَلْعُيُونِ
📄 امام رضا عليه السّلام درباره آيه شريفه: «ديدگان او را درک نخواهند كرد، درحاليكه او ديدگان را درمی یابد» فرمودند: حتى اوهام قلبها،خدا را درک نخواهند كرد؛چه رسد به اينكه ديدگان او را دریابند.
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
📚 امالی شیخ صدوق ج ۱، ص ۴۰۹
#حدیث_روز
🚫@bahaiyat🚫
۵. آثار باب
۱. بیان (مهم ترین کتاب وی شمرده می شود)؛
۲. قیوم الأسماء؛
۳. احسن القصص؛
۴. پنج شأن؛
۵. دلائل السبعه؛
۶. صحیفه عدلیه؛
۷. تفسیر سوره کوثر؛
۸. تفسیر سوره بقره؛
۹. کتاب الروح؛
۱۰. لوح هیکل الدین و... .
سید علی محمد این کتاب ها را معجزه خود معرفی کرده است، درحالی که در سرتاسر آنها غلط هایی املایی و انشایی وجود دارد، به گونه ای که در تمام آنها صفحه ای بدون غلط نمی توان یافت.(۱) احمد کسروی دراین باره آورده است:
اگر سید باب عربی های غلط، نبافتی و برخی سخنان معنا دار و سودمند گفتی، بی گمان کارش پیش رفتی و به دولت چیره شده، آن را برانداختی، ولی این مرد به یک بار بی مایه می بود و گذشته از آنکه آن غلط بافی ها را می کرد و آبروی خود را در نزد باسوادان می ریخت، برخی گفته های بسیار بی خردانه از او سر می زد. مثلاً چون درباره همان غلط بافی ایراد می گرفتند، چنین پاسخ می داد: «صرف و نحو گناهی کرده و تاکنون در بند می بود، ولی من چون خواستم، خدا گناهش را بخشید و آزادش گردانید.» ببینید در برابر غلط گویی های خود چه بهانه می آورد. این سخن یا از روی ریشخند بوده و یا گوینده اش جز دیوانه نمی بوده. آیا از این پاسخ، ایرادگیران چه توانستند فهمید؟ شگفت که عبدالبهاء در کتاب مقاله سیاح و دیگران از بهاییان و بابیان در کتاب های دیگر گله کرده اند که به سید باب غلط نحوی گرفتند، گویا چشم می داشته اند که نگیرند. چشم می داشته اند که یکی غلط بافی هایی کند و همان را دستاویز دعوی امامی یا پیغمبری کند و مردم، چشم پوشیده ایراد نگیرند. (۲)
📗۱- . بیان عربی، ص ۲۵.
📗۲- احمد کسروی، بهاییگری، تهران، ۱۳۲۲، ص۲۸
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص۵۰-۵۱-۵۲
#تحلیل_نقد_بهائیت
#آثار_باب
🚫@bahaiyat🚫