eitaa logo
سرداران شهید باکری
507 دنبال‌کننده
5هزار عکس
596 ویدیو
13 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
که از خدا خواست بپذیردش... . . ، ، فداکار و ایثارگر، بی نظیر، ، ، ای نجیب، ، و بی ادعا، و امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی و … را می توان از جمله ویژگی های و برشمرد.... ................. 💠از سوی دیگر، « » این جمله قشنگ و عارفانه آخرین سخن از وصیت‌نامه شهید باکری، سردار فاتح میدان‌های جهاد و پایداری و فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا است که همیشه و در همه حال در یاد و خاطره دوستداران این شهید سرافراز اسلام بوده و هست.... به مانند تمامی فرماندهان هشت سال دفاع مقدس خصوصیاتی داشت که، هیچ گاه فرماندهان دفاع مقدس، رزمندگان و حتی دیگران آنها را فراموش نمی کنند. در عملیات‌های مختلف هشت سال دفاع مقدس نقش مهم و تعیین کننده ای داشته اند، به طوریکه در با عنوان معاون تیپ نجف اشرف حاضر می‌شود که در این عملیات یکی از گردان‌ها در محاصره قرار گرفته بود که این شهید به همراه تعدادی رزمندگان، با شجاعت و تدبیر، آنان را از محاصره بیرون می آورند که در این عملیات در منطقه «رقابیه» از ناحیه چشم می‌شود و به فاصله کمتر از یک ماه هم در عملیات شرکت می کند، در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس نیز از ناحیه کمر زخمی می شود... @bakeri_channel
#شهادت_هنر_مردان_خداست. . 👈خاطره ای از سردار شهید مهدی باکری ⚘بسم رب الشهدا و الصدیقین⚘ یکی از برادرهام #شهید شده بود. قبرش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود.  وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های #غروب رسیدیم به لشکر. #باران_تندی هم می آمد. من رفتم دم #چادر_فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو .  #آقا_مهدی توی چادرش بود. بهش که گفتم؛ گفت « قدمتون روی چشم . فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم.»  صبح که داشتیم راه می افتادیم، #مادرم بهم گفت« برو #آقامهدی رو پیدا کن ،ازش تشکر کنم..  توی #لشکر این ور و اون ور می رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم. یکی بهم گفت «آقا مهدی حالش خوب نیست؛ خوابیده.»  گفتم « چرا ؟» ... گفت « دیشب توی چادر جا نبود. تا بخوابد، زیر بارون موند، سرما خورد... #شهیدجاویدالاثرآقامهدی‌باکری‌ #سردارعاشورایی #اخلاص_بی‌ادعا #باران #سیل #شهردار #ارومیه #آقامهدی‌چنین‌بود.... ♡شادی‌روحشون‌صلوات♡ @bakeri_channel
#سرداری که لباس بچه های نامادری اش را می شست!!! ⚘بسم رب الشهدا و الصدیقین⚘ حمید سه ساله بود که مادرشان فوت کرد. از آن موقع نامادری داشتند . مثل مادر خودشان هم دوستش داشتند. رفتیم خانه شان ؛ بیرون شهر. بهم گفت :همین جا بشین من میآم... دیر کرد. پاشدم آمدم بیرون ، ببینم کجاست. داشت لباس می شست؛ لباس برادر و خواهرهای ناتنیش را... گفت: من این جا دیر به دیر میآم. میخوام هر وقت اومدم، یه کاری کرده باشم... . #سردارشهیدمهدی‌باکری #سردارعاشورایی #بی‌ادعا #اخلاص #جاویدالاثر #آقامهدی‌چنین‌بود... #شهادت‌اتفاقی‌نیست... #خاطره‌ای_ازسردارمخلص_شهیدآقامهدی‌باکری ♡شادی روح شهدا صلوات♡ @bakeri_channel