eitaa logo
بام هنر ایران
138 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
28 فایل
ارتباط با ادمین کانال @setayesh120 شماره تماس ادمین ۰۹۱۳۲۷۱۷۱۶۵ لطفاً آثار هنری ،ادبی و... و همچنین نظرات و پیشنهادات و انتقادات خود را با این شماره به اشتراک بگذارید
مشاهده در ایتا
دانلود
از جنگ بیزارم دلیلش تا ابد بابا صد زخم ترکش توی جانش مستند، بابا بر شانه ی دیوار می کوبد ز فرط درد بر تخت و در کوبیده هی مشت و لگد بابا هر روز در چشمم زنی آشفته گیسویش هرگز نمی گوید که او را می زند بابا فریاد مادر ، التماس خواهرم یعنی بی شک جنون از استخوانش می دوَد بابا شوقی ندارد خاطرات جبهه اش، وقتی دریای اشک از گونه هایش می چکد بابا بازی خوب از بد که یادت هست ؟می دانی ؟ در خانه ی ما خوب مادر هست و بد بابا دست خودش باشد مگر؟ اینگونه می خواهد؟ سلول در سلول خود حبس الابد بابا امروز دیدم لابه لای سرفه اش خون بود یعنی زبانم لال ،دارد می رود بابا؟ نعش پدر امروز توی شهر می چرخد هر کوچه ذکرش قل هوالله احد ،بابا رفتی و مادر ناشکیباتر شده حالا این داغ سنگین است و او را می کشد بابا 💠💠💠💠💠💠
همراه با برنامه های با حضور شاعران و هنرمندان عزیز مکان: زمان: :۳۰ حضور برای عموم و بخصوص برای کودکان و نوجوانان آزاد است
🔷️ با همکاری ، و برگزار می کند: ▫️نقاشی ▫️خوشنویسی ▫️دلنوشته ▫️محفل شعر با محوریت هفته دفاع مقدس و هفته وحدت 🛑مکان:پارک جنب کتابخانه آل یاسین فریدونشهر 🗓زمان:چهارشنبه‌ ۴مهر۱۴۰۳ 🕞ساعت:۱۵:۳۰ الی ۱۷ 🌸منتظر حضور سبز شما خواهران و برادران ،کودکان و نوجوانان عزیزهستیم 🌸
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به خانواده‌های داغدیده حادثه پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید بر می‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آهنگ و سرودی بی نظیر🤞🤞 هفته ی دفاع مقدس گرامی‌باد🌺
17.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱ معرفی شهدائ ۸سال دفاع مقدس وحدت آبادشهرستان فریدونشهر تهیه کننده:خانم عفت حسینی روابط عمومی وتبلیغات سپاه فریدونشهر خبرگزاری بسیج فریدونشهر درایتاوروبیکا👇 https://eitaa.com/bassijnewsf https://rubika.ir/bassijnewsf
. ♨️ با حکم رهبر انقلاب اسلامی محمد مخبر مشاور و دستیار رهبری شد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکمی آقای دکتر محمد مخبر را به عنوان مشاور و دستیار رهبری منصوب و وظیفه ایشان را امتداد سیاست مدبرانه دولت شهید رئیسی برای شناسائی و بکارگیری نیروهای جوان و نخبه جهت کمک به دستگاههای مختلف، تعیین کردند. متن حکم رهبر انقلاب به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای دکتر محمد مخبر دام توفیقه با عنایت به خدمات متعهدانه و تأثیرگذار جناب‌عالی در عرصه‌های مدیریتی و اقتصادی بویژه در دولت شهید رئیسی، و سیاست درست و مدبرانه‌ی بکارگیری نخبگان و جوانان پرانگیزه و تلاشگر در اجرای طرحهای گوناگون، شما را به عنوان مشاور و دستیار رهبری منصوب میکنم. انتظار میرود در امتداد سیاست مزبور، شناسائی نیروهای جوان و همکاری با آنان را با برنامه‌ریزی منطقی، پی گرفته و در کمک به دستگاههای دولتی و غیره از آن بهره‌برداری نمائید. توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت میکنم. 👌👌🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 برخیز که حجت خدا می آید رحمت ز حریم کبریا می آید از گلشن عسگری گذر کن که سحر بوی گل نرگس از فضا می آید 🦋سه شنبه های مهدوی🦋 💎سالن سینما(اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی) 💎سه شنبه ۳ مهر 💎 ساعت ۱۶:۳۰ همراه با اکران فیلم قلب رقه این سه شنبه نیز منتظر حضور گرم شما هستیم🍀
29.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 وقتی حاج صادق آهنگران ، جگر پاسداران را سوزاند... زمان : شهریورماه ۱۳۹۵ مکان : حسینیهء امام خمینی(ره) دیدار فرماندهان سپاه با رهبر معظم انقلاب. لعنت خداوند متعال وشهدا وجانبازان بر مسؤلان خائنی که به وظایف قانونی خود عمل نمی‌کنند وبه مردم وشهدا خیانت می‌کنند وبا اختلاسگران احتکارکنندگان ودزدان بیت المال برخورد جدی نمیکنند.
خانم ط_حسینی # قسمت۹ 🎬 پدرم خیلی زود برگشت و رو به مادرم کرد وگفت:اوضاع خیلی خیلی خراب است ,بی دین هاا,ابلیسان هرکه وهرچه که جلویشان بایسته اتش میزنن حتی به سنی هایی مثل خودشان رحم نمیکنند....یاایزد پاک پسرم رابه خودت سپردم ,یعنی این بچه کجاست؟؟ مادرم مدام اشک میریخت ،لیلا توخودش بود وعمادهم انگاری اوضاع رادرک میکرد ودست از شیطنت وسروصداکشیده بود با کامیون اسباب بازیش ور میرفت... بلند شدم تا به عبادتگاهم پناه ببرم واز خدا وامامانم طلب نجات برای خودم وخانواده ام کنم که با حرف پدرم ایستادم. پدر:لیلا ,سلما,ام طارق هرسه تان بیایید اینجا... اونطوری که از عملکرد داعشیا برمیاد به ما که مرد هستیم هیچ رحمی ندارند ,زنان که دیگه جای خود دارند,اینی که میگم برای احتیاطه,سرشب برای همین بیرون رفتم,یک اشنایی داشتم که سراز دارو دوا وسم وزهر درمیاورد,باهزار التماس وخواهش وتمنا والبته پول زیاد راضی شد سه تا حب(قرص)سمی بهم بدهد,اینها درعرض چند دقیقه ادم رااز پا درمیارن,هرکدام ازشما یکی ازاینا راهمراه داشته باشید واگر خدای نکرده شرایطی پیش امد که ازهم جداشدیم ویا درچنگ یکی ازاین شیطانها گرفتار شدید ,راحت به زندگیتان پایان میدهد. این حرف را زد وپدرم,مرد زندگی ما وقهرمان خانه مان که هیچ وقت اشکش راندیده بودم,باصدای بلند زد زیرگریه...هق هق همه ی ما بلند شد ومیدانستیم که این عمل بابا اوج دوست داشتن,نگرانی وغیرت مردانه اش است. نفری یک قرص به من ولیلا ومادر دادو هرکدام مشغول پنهان کردنش در درز روبنده هایمان شدیم که هم پنهان باشد وهم درهرحالی قابل دسترسی.... خدای من,پروردگارم به حق پنج تن مقدست ,طارق رابرسان ,داعش رانابود کن و... ...🌷 ‎‌‌‎‌‎‌‌https://eitaa.com/bamehonar313 💠💠💠💠💠💠
خانم ط_حسینی قسمت۱۰ 🎬 شب ازنیمه گذشته وخبری از طارق نشده,پدرم چندبار بااحتیاط کامل بیرون رفته بود وتااونجایی که عقلش میرسید دنبال طارق گشته ولی هیچ اثری نه ازعلی بود ونه ازطارق,نخلستان هم نمیشد که برود اخه داعشیها راه های ورود وخروج شهررا بسته بودند ونخلستان خارج ازشهربود,همه مان مثل مرغ سرکنده ازاین اتاق به اون اتاق میرفتیم,بی هدف .... یک ساعت بعدازنیمه شب بود که دوست پدرم که قراربود اخرشب ازشهر ببرتمان بیرون زنگ زد وگفت امشب اصلا امکان رفتن نیست چون داعشیا همه جا راگرفتند توهرخیابان کلی سرباز گذاشتند وهرکس راکه ببینند بدون سوال وپرسش به رگبار میبندن,توصیه کردکه به هیچ وجه ازخانه خارج نشیم ,حتی به پدرم هم گفت که مردها هم در امان نیستند دیگه زنان که جای خود دارد... چه شب نحسی بود ,به جز عماد هیچ کس چشم روی هم نگذاشت وهیچ خبری هم از طارق وعلی نشد که نشد. نزدیک اذان صبح بود ,میخواستم به بهانه ی هوا خوری به زیرزمین برم ونمازصبحم رابخونم ودعا کنم مشکلاتمان حل بشود که ناگاه صدای اذان مسجدی که خیلی دورتر از ما بود درهواپیچید,انگار مرض داشتند تاجایی راه داشت صدا رازیاد کرده بودند ویک نفرباصدای نکره اش اذان به سبک سنی ها میگفت وبعداز اذان اعلام نمود وقت نمازاست وچون به مدد خداوند حکومت سراسر نور اسلامی داعش برپاشده ,تمام مردها موظفند به محض شنیدن اذان به مسجد بیایند ونماز جماعت بخوانند واگر شخصی هنگام نماز بیرون از مسجد درمغازه,خیابان,کوچه و...دیده شود بدون سوال تیرباران خواهد شد.. پیش خودم گفتم:عجب ادمهای بی منطق ووحشی هستند ,بااین کارا که ملت رااز دین اسلام گریزان میکنند وباعث میشن مردم از دین زده بشوند... خورشید طلوع کرده بودبااینکه مادرم بساط صبحانه راه انداخته بود اما هیچ کداممان میلی به خوردن نداشتیم ,هرکدام از ما گوشه ای کز کرده بودیم. عماد هنوز خواب بود ودرهمین حین در خانه رابه شدت زدند واز پشت در سروصداهای زیادی میامد انگار به خانه ی ماحمله شده بود پدر:بچه ها سریع چادر وروبنده بپوشین وخودش با ترس وهراس رفت طرف در تا بازش کند... ...🌷 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ 💠💠💠💠💠💠 https://eitaa.com/bamehonar313