eitaa logo
با نهج البلاغه
2.6هزار دنبال‌کننده
186 عکس
46 ویدیو
18 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله 🟣کلمه «فلان» در خطبه شقشقیه از کجا پیدا شده؟ دراغلبِ نسخه‌های متقدم شیعی، فقره اولِ خطبه شقشقیه به این شکل ثبت شده است: «اما والله لقد تقمصها ابن ابی‌قحافه و ...». (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص: 240، شیخ مفید، الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، ص: 26، مفید، ارشاد، ج 1 ص 287، امالی شیخ طوسی، ص: 372، احتجاج طبرسی، ج 1 ص: 191) در آثار صدوق ره به جای «ابن ابی‌قحافه»، کلمه «اخوتیم» به کار رفته است (معانی الاخبار، ص: 361 و علل الشرائع ج 1 ص: 150). تعبیر «ابن ابی‌قحافه» یا تعبیر «اخوتیم» هر دو به روشنی بر خلیفه اول، دلالت می‌کند. 📖یکی از رسم‌های کاتبان و نسخه‌نگاران قرون متقدم اسلامی، این بود که وقتی از کسی بدشان می‌آمد و می‌دیدند اسم او در متون آمده، اگر قرینه کافی در متن وجود داشت، از باب مذمت، اسمش را حذف می‌کردند و به جای اسمش کلمه «فلان» را می‌نوشتند. ظاهرا کاتبان اموی که دل خوشی از مالک اشتر نداشتند، وقتی می‌خواستند نامه امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر را کتابت کنند به قصد مذمت مالک، کلمه «فلاناً» را به جای نام او که در صدر نامه به کار رفته، قرار می‌دادند. (ابن ابی الحدید شرح نامه 62). 📚ابن ابی الحدید معتقد است که در اصلِ خطبه شقشقیه، همین کلمه «ابن ابی قحافه» به کار رفته بوده ولی در قرون متقدم، برای مذمت خلیفه اول کلمه «فلانا» به جای اسم او قرار گرفته است! .(شرح ابن ابی الحدید ج 17 ص: 152) در سالهای اخیر، شیخ محمد عبده و صبحی صالح که گرایش سنی دارند، به همان نسخه‌ی «فلان» علاقه نشان می‌دهند اما نه از باب مذمت بلکه از باب اخفاء و کتمان حتی الامکان! البلاغه 265 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🟣رفق و مدارا در امر به معروف و نهی از منکر فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُكُوبِ الْمَعَاصِي وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْكِ التَّنَاهِي‏. خطبه 192 از کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه قاصعه به دست می‌آید که ارتکاب منکر، کار سفیهان است و نهی از منکر، تکلیف حلیمان (عاقلان بردبار) است. حلم (عقل و بردباری) معنایی دارد که «رفق و مدارا» نیز از لوازمش می‌باشد. 🔰ابن اخوه، فقیه بزرگ شافعی در کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة، این حکایت را آورده است که مردی بر مأمون وارد شده و او را با قولی غلیظ امر به معروف و نهی از منکر کرد. مأمون در پاسخ او گفت: خداوند کسی را که برتر از تو بود به ارشاد کسی که بدتر از من بود گماشت اما شرط کرد که با او با قولی لیّن سخن کند تا شاید بر او اثر نهد (فَقُولٰا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشىٰ)! ✅ درباره رفق و مدارا در امر به معروف و نهی از منکر، در مرفوعه ابن ابی‌عمیر، آمده است که آمر به معروف و ناهی از منکر در امر کردنش باید اهل رفق باشد (إِنَّمَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ مَنْ كَانَتْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: عَامِلٌ بِمَا يَأْمُرُ بِهِ تَارِكٌ لِمَا يَنْهَى عَنْهُ، عَادِلٌ فِيمَا يَأْمُر عَادِلٌ فِيمَا يَنْهَى، رَفِيقٌ فِيمَا يَأْمُرُ رَفِيقٌ فِيمَا يَنْهَى). 🗞در منابع عامه نیز آمده است که پیامبر امر به معروف و نهی از منکر را فقط برای کسی می‌پسندید که در امر و نهی کردن اهل رفق و مدارا باشد، حکیم باشد و آگاه به حرام و حلال باشد (لا يأمر بالمعروف و لا ينهى عن المنكر إلّا رفيق فيما يأمر به، رفيق فيما ينهى عنه، حكيم فيما يأمر به، حكيم فيما ينهى عنه، فقيه فيما يأمر به، فقيه فيما ينهى عنه.‌) 📗 روایت معتبر دیگری نیز درباره رفق و مدارا در مقام امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که بزرگان آن را بر «امر به مندوبات» حمل کرده اند (وسائل ج 16 ص 159) 📎فقیهان بزرگوار امامیه هرچند رفق و مدارا را در همه‌ی امور مستحب می‌دانند (مهذب الأحكام سبزواري، ج‌4، ص: 97 و وسائل الشيعة، ج‌15، ص: 269‌ و ...) و درباره برخی امور مانند رفتار با اسیران و اجیران و کارگران نیز مؤکدا استحباب رفق را بررسی فرموده‌اند (مستدرک الوسائل ج 11 ص 78 و وسائل ج 19 ص 62) اما حکم شرعی رفق در مقام امر به معروف و نهی از منکر را از منظر فقهی بررسی نفرموده‌اند. البلاغه 266 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 23 1️⃣اهمیت خطبه مشخص کردن رابطه فقیر و غنی نسبت به یکدیگر. 2️⃣مضامین خطبه این خطبه در منابع دیگری مانند کافی و الغارات و ... به صورت کامل نقل شده است. در آن منابع، جملات آغازین این خطبه ترغیب به امر به معروف و نهی از منکر است و حضرت امیر علیه السلام توضیح میدهند که امر به معروف و نهی از منکر موجب کاهش رزق و روزی کسی نمیشود (وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْق...) در ادامه این فقره و برای اینکه مخاطبان خود را قانع کنند که امر به معروف و نهی از منکر تاثیری بر کاهش روزی ندارد، منشأ روزی را اراده الاهی معرفی کرده و فرموده اند که روزی مانند قطرات باران نازل میشود. سید در نهج البلاغه مقدمه‌ی مربوط به امر به معروف و نهی از منکر را حذف کرده و خطبه را از آسمانی بودن رزق و روزی شروع کرده است. در هر حال، بر اساس نسخه نهج البلاغه، این خطبه مشتمل بر ترغیب فقرا به زهد و تشویق اغنیاء به مهربانی نسبت به فقرا است. مضامین خطبه عبارت‌اند از: 1. مقدرات الهی همچون قطرات باران بر مردم نازل می شود. 2. بهره‌مندی دیگران از مواهب دنیوی نباید سبب گرفتاری ما در رذایلی چون حسادت، کینه و امثال آن گردد. 3. مسلمانی که از پَستی دوری کند همانند مسابقه دهنده‌ای است که در همان دور اول منتظر پیروزی است. 4. مسلمانی که از خیانت دوری کند منتظر یکی از دو نیکی است: پاداش اخروی یا رزق دنیوی. 5. مال و فرزند، کشت دنیاست و عمل صالح کشت آخرت است. 6. کسی که برای غیر خدا کار کند، خداوند وی را به او واگذار کند. 7. هیچ فرد متمکنی از قوم و عشیره خود بی نیاز نیست. 8. نباید از بستگان نیازمند خود رویگردان شد چرا که با این کار، کمک و حمایت آنان (در روزهای سختی) را از دست خواهد داد. 9. دعا برای رسیدن به مقامات و منازل شهیدان و انبیاء.(نَسْأَلُ اَللَّهَ مَنَازِلَ اَلشُّهَدَاءِ وَ مُعَايَشَةَ اَلسُّعَدَاءِ وَ مُرَافَقَةَ اَلْأَنْبِيَاءِ) 3️⃣لطایف خطبه تأکید بر نقش مقدرات الهی در تعیین مقدار روزی افراد از یک سو که توجه به این مطلب در ایجاد آرامش روحی روانی فرد فقیر موثر است (ُ فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ كَقَطَرَاتِ الْمَطَرِ إِلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُسِمَ لَهَا مِنْ زِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ). و تاکید بر نقش تلاش و کوشش در کسب روزی از سوی دیگر که توجه بدان مانع تنبلی و فقر ناشی از کم کاری می شود (إِنَّ الْمَالَ وَ الْبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ). 4⃣مصادر خطبه الکافی، ج2، ص294؛ الغارات، العقد الفرید، ج2، ص366؛ کتاب صفین، ص10؛ کنز العمال، ج8، ص225 و ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍️استاد علی رحیمی ؛ حوزه علمیه شیراز https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🟣 عدل علوی و رعایت احترام رعایای از پیش تحقیر شده أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ دَهَاقِينَ أَهْلِ بَلَدِكَ شَكَوْا مِنْكَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ اِحْتِقَاراً وَ جَفْوَةً...: آگاه باش که سران و رؤسای سرزمین تو از خشونت، سنگدلی، رفتار تحقیرآمیز و ستمکارانه تو شکایت کرده‌اند .... 1️⃣ایرانیان در عصر خلیفه دوم، به شدت تحقیر شده بودند. آنان با کلماتی مانند «مجوس»، «عجم» و ... که در فرهنگ عربها معنای تحقیرآمیزی داشت، یاد می‌شدند! اجازه ازدواج با دختران عرب را نداشتند و ...! در روزگار عثمان به این تحقیرهای فرهنگی و اجتماعی، ظلم اقتصادی مأموران مالیاتی عثمان نیز اضافه شد! (ابن ابی‌الحدید 20/245). ✅امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی به قدرت رسید، افزون بر دستوالعمل‌های عامّی که به مأموران جمع‌آوری مالیات داد (مانند نامه 26) در نامه‌ای ویژه به فرماندار فارس نوشت: «اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْف: عدالت را به كار بند و از ستم و بيداد حذر كن زيرا ستم رعيت را آواره مى كند و بيدادگرى، به شمشير می‌کشاندشان». 2️⃣وقتی خورشید عدالت علوی تابیدن گرفت، حتی کافران ذمی که امیدی که به اجرای عدالت یافته‌ بودند، از والی خود به امیرالمؤمنین علیه السلام شکایت کردند. امیرالمؤمنین به شکایت آنان رسیدگی فرمودند و نامه‌ی توبیخ‌آمیزی به آن والی خاطی نوشتند. در آن نامه، به جای آن‌که کافران ذمی شکایت کننده را با کلمات تحقیرآمیزی چون «اعاجم» یا ... (که در زمان خلفا رایج بود) یاد کند، از آنان با کلمه‌ی محترمانه‌ی «دهاقین اهل بلدک» یاد کردند تا به بدنه مدیریتی حاکمیت بفهمانند که رعایای حکومت علی را، حتی اگر اهل ذمه باشند، نباید با تعابیر گزنده‌ یاد کرد! البلاغه 267 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🟣چرا بنی‌امیه با آن همه حدیثی که جعل کرد، نتوانست فضائل علی را محو کند؟ وَلَوْ لاَ مَا نَهَى اللهُ عَنْهُ مِنْ تَزْكِيَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ، لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً، تَعْرِفُهَا قُلُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَلاَ تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِينَ اگر خداوند خودستایی را نهى نمى‌‏فرمود، فضائل فراوانى را برمى‏شمردم، که دل‏هاى آگاه مؤمنان آن را میشناسد و گوش‏هاى شنوندگان با آن آشناست. ابن‌ابی الحدید پس از ارائه گزارشی درباره حجم گسترده احادیث جعلی در مذمت علی بن ابی‌طالب و تلاش همه‌جانبه بنی‌امیه برای فراموش شدن فضائل علی علیه السلام، این سخن را از ابوجعفر نقیب نقل کرده است: 🖌«سرّی از اسرار خداوند در وجود علی به ودیعت نهاده شده بود. سرّی که خداوند خودش آن را به هر کسی که می‌خواست فهماند. اگر چنین نبود، هیچ کس فضیلتی از فضائل علی را نمی‌دانست و تا کنون هیچ کدام از مناقب علی شناخته نشده بود. چون وقتی رئیس قبیله‌ای بر یکی از اهالی قبیله‌اش خشم بگیرد و همه اهل قبیله را از ذکر نیکی‌های او بازدارد به تدریج شعله یاد او خاموش و اسم او فراموش خواهد شد.» پ ن: 📗متن عربی ابن ابی الحدید: و لو لا أن لله تعالى فی هذا الرجل سرا یعلّمه من یعلّمه لم یرو فی فضله حدیث و لا عُرِفَت له منقبة أ لا ترى أن رئیس قریة لو سخط على واحد من أهلها و منع الناس أن یذکروه بخیر و صلاح لخمل ذکره و نسی اسمه و صار و هو موجود معدوما و هو حی میتا هذه خلاصة ما ذکره شیخنا أبو جعفر رحمه الله تعالى فی هذا المعنى فی کتاب التفضیل. البلاغه 268 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵خطبه زینب کبری یا خطبه علی علیه السلام؟ 🔹بشیر بن خُزَیم اَسَدی که در بازار کوفه، خودش شاهد سخنرانی کوتاه و کوبنده حضرت زینب سلام الله علیها بوده، می‌گوید📢: 🌺 به خدا قسم زنی که در عین حیا شیواتر از او سخن بگوید ندیده‌ام، اصلا گویا از زبان علی علیه السلام سخن می‌گفت. (كَأنَّها تَفَرَّعُ مِنْ لِسانِ أميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ أبِي طالِبٍ علیه ­السّلام) 💥 وقتی به مردم کوفه فرمود: ساکت شوید (اُسکُتوا)، بیانش چنان اثرگذار بود که همه‌ی جَرَسها از صدا افتاد! حتی صدای نفسهای مردم هم دیگر شنیده نمی‌شد! سپس فرمود: ای اهل کوفه، ای اهل نیرنگ، ای اهل بی‌وفایی ... 📎 بشیر بن خزیم پس از نقل خطبه حضرت علیها السلام می‌گوید: به خدا مردم حیرت‌زده دست به دهان گرفته و می‌گریستند! پیرمردی که در کنار من ایستاده بود، آن قدر گریسته بود که ریشهایش خیس شده بود و زیر لب می‌گفت: والدینم به فدای شما باد که پیرانتان سرآمد پیران، جوانانتان سرآمد جوانان، زنانتان سرآمد زنان و نسلتان سرآمد نسلها است نه به ذلت می‌افتید و نه شکست می‌خورید (لا يُخْزَى وَ لا يُبْزَى)! (لهوف ص 146 تا 148) ↩️این بانو حتی وقتی در دست دشمن به ظاهر اسیر بود، چنان کوبنده سخن گفت که شاهدان عینی هم اقرار کردند نه به ذلت افتاده و نه شکست خورده است! 🌹ما به این بانو افتخار می کنیم🌹 ، شماره 40 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
نظریه حکمرانی خوب (mp3cut.net) (1).mp3
1.64M
آیا میتوان نظریاتی مانند «نظریه حکمرانی خوب» را که در پارادایم دانشی غرب شکل گرفته‌اند، بر نهج البلاغه تطبیق/تحمیل کرد؟ استاد محسن مهاجرنیا در بخشی از نشست علمی اخیرشان به این سوال پاسخ میدهند. https://eitaa.com/banahjolbalaghe
20.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰دوگانه «مصلحت - عدالت» در حکمرانی امیرالمؤمنین علیه السلام دوگانه نادرستی است. 🟪پس حقیقت چیست؟ https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🟣«معجزه رهبری علی ع» از دیدگاه متکلمان معتزلی 📖ابن ابی الحدید در شرح خطبه 96 نوشته است: علی ع یک صبر باشکوه، یک تأنّی و آرامش شگفت‌آور و یک توفیق چشمگیر و آشکار داشت. متکلمان ما به همین ویژگی‌های او استناد می‌کنند تا حسن سیاست و درستی تدابیر حکمرانی او را اثبات کنند؛ چه هر حاکمی که به چنین رعیت غیریکدست و آشفته‌ و چنین لشکر نافرمان و سرکشی گرفتار شود ولی بازهم بتواند با همین لشکر نافرمان و همین رعیت غیریکدست، کمر دشمنان خود را بشکند و دشمنان خود را شکست دهد، بی‌گمان هیچ کس نمی‌تواند در حسن سیاست و صحت تدبیر به گردپای او برسد و هیچ احدی توانایی او را ندارد. ✅ یکی از متکلمان بزرگ ما بر آن است که سیاست علی اگر منصفانه مورد تأمل قرار بگیرد و نسبت به شرایطی که آن حضرت در آن گرفتار بود سنجیده شود، یکی از معجزات علی علیه السلام شمرده خواهد شد چرا که یاران او دو گروه بودند: یک گروهشان عثمان را شهیدی مظلوم و بی‌گناه می‌دانستند و هنوز به او گرایش داشتند و از دشمنانش بیزار بودند و گروه دیگر، که اکثر نظامیان را تشکیل می‌دادند، بر آن بودند که عثمان به سبب خطاهای خودش کشته شد و برخی آنها صریحا عثمان را کافر می‌دانستند! اما عجیب این بود که هر یک از این دو گروه (چه طرفداران عثمان و چه تکفیرکنندگان او) علی علیه السلام را موافقِ عقیده‌ی خودش می‌پنداشت. 📎ابن‌ ابی‌الحدید در ادامه، برخی از جملات بلاغی امیرالمؤمنین علیه السلام را درباره ماجرای قتل عثمان ذکر می‌کند و توضیح می‌دهد که چینش و آرایش واژگانی این جمله‌ها به گونه‌ای بود که عثمانیها آن را موافق با دیدگاه خودشان تفسیر می‌کردند و مخالفان عثمان نیز آن را مطابق با دیدگاه خودشان می‌دانستند! او در نهایت می‌نویسد که حتی تا روز شهادت علی هر گروه گمان می‌کرد که علی با دیدگاه خودش همدل است! (ابن ابی الحدید۷/ ۷۲ و ۷۳) البلاغه69 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🟣شجاعت بی‌نظیر مالک اشتر از منظر ابن ابی‌الحدید «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اَللَّهِ لاَ يَنَامُ أَيَّامَ اَلْخَوْفِ وَ لاَ يَنْكُلُ عَنِ اَلْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ اَلرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى اَلْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ اَلنَّارِ وَ هُوَ مَالِكُ اِبْنُ اَلْحَارِثِ أَخُو مَذْحِج: به سوی شما فرستادم بنده‌ای از بندگان خدا را که در روزهای بیم و هراس نمی‌خوابد و در لحظات ترسناک، از رویارویی با دشمن شانه خالی نمی‌کند در حالیکه در برابر فاجران از آتش هم سوزانتر است. او مالک بن حارث است». (نامه به مردم مصر؛ نامه 39 نهج البلاغة) ✍️ابن ابی‌الحدید درباره مالک اشتر نوشته است: حبذا بر آن مادری که اشتر را به دنیا آورد! اگر انسانی قسم بخورد که "شجاعتر از مالک در میان عرب و عجم آفریده نشده به جز استادش علی بن ابی طالب علیه السلام"، به نظر من گناه نکرده است! چه خوش گفت گوینده‌ای که در وصف مالک گفت: "چه می‌شود گفت درباره مردی که زنده‌بودنش پشت شامیان را ‌شکست و کشته شدنش پشت عراقیان را. امیرالمؤمنین در وصف او به درستی فرمود: مالک برای من همان کسی بود که من برای پیامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم بودم. پ ن: ↩️« لله أمٌ قامت عن الأشتر؛ لو أن إنسانا يقسم أن الله تعالى لم يخلق في العرب ولا في العجم أشجع منه إلا أستاذه علي بن أبي طالب عليه السلام، لما خشيت عليه الإثم. ولله در القائل وقد سئل عن الأشتر: ما أقول في رجل هزمت حياته أهل الشام وقد هزم موته أهل العراق. وبحق ما قال فيه أمير المؤمنين عليه السلام: كان الأشتر لي كما كنت لرسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم. البلاغه 269 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🟣نحوه وفات انبیای الاهی در بیان امیرالمؤمنین علیهم السلام «ثُمَّ اِخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه وآله لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ اَلدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مُقَارَنَةِ اَلْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً صلى الله عليه وآله: سپس ديدار خود را براى محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم برگزيد، و آنچه نزد خود داشت براى او پسنديد و او را با جدا كردنش از دنيا گرامى داشت، و به جاى دمساز بودن با ناگوارى ها و سختى‌ها در بهشت برين جايش داد، پس جان او را با اكرام گرفت و نزد خود برد، درود خدا بر او و بر خاندانش باد» (ترجمه شیروانی). ⭕️برای وفات رسول الله صلی الله علیه و آله از کلمه‌ی «اکرمه عن دار الدنیا» بهره جسته است. در این جمله‌، کلمه‌ی «اکرم» با حرف جاره‌ی «عن» که به معنای مجاوزت است، متعدی شده است. با توجه به این‌که کلمه‌ی «اکرم» خودش با این حرف متعدی نمی‌شود، از این رو باید در این کلمه معنای کلمه‌ی دومی که بتواند با حرفِ «عن» ارتباط معنایی برقرار کند، اِشراب شده باشد(تضمین نحوی). بنابراین کلمه‌ی «اکرمه عن دار الدنیا» بدین معنا است: «اکرمه مجاوزا ایاه عن الدنیا: خداوند او را به چنان مرتبه‌ای از بزرگی رساند که از دنیا به آخرت عبور بکند». ⬅️در این عبارت، دو معنا وجود دارد: اکرام رسول الله و مجاوزت او از دنیا. وجود دو معنا در یک کلمه، دو احتمال معنایی پدید می‌آورد: احتمال اول آن‌که خداوند او را به درجه‌ای از بزرگی رسانده که این دنیا دیگر گنجایش چنین مرتبه‌ای از بزرگی را ندارد و بناچار باید از دنیا به سوی آخرت بگذرد و احتمال دوم آن‌که اجل مسمای رسول الله فرا رسیده و باید از این دنیا به سرای ابدی می‌رفت اما هنگام رفتن خداوند او را به بزرگی و کرامت نیز رسانده است. فرق این دو احتمال، در این است که طبق احتمال اول، آن‌چه موجب عبور رسول الله از این جهان شده، پر شدن پیمانه عمر (رسیدن به اجل مسمی) نیست بلکه رسیدن به یک کمال و کرامت خدادادی است که آن کرامت خدادادی با ماندن در تنگنای این جهان منافات داشته است اما طبق احتمال دوم آن‌چه موجب کوچ رسول الله از این جهان شده، سر رسیدن اجل مسما است. ❓اینک جای این پرسش است که جمله «اکرمه عن دار الدنیا» کدام یک از دو معنای فوق را می‌رساند؟ روشن است که معنای مرادْ احتمال اول است چرا که ذکر صریح کلمه‌ی «اکرم» در کنار عدم ذکر صریح کلمه‌ی «مجاوزاً»، نشانه‌ی این است که اکرامْ معنای مرکزی و اصلی و مجاوزتْ معنای پیرامونی و فرعی است. 🧷برای تشبیه معقول به محسوس، می‌توان مرگ (گذر انسان از دنیا به سوی آخرت) را به خروج کرم ابریشم از پیله تشبیه کرد. کرم‌های ابریشم وقتی به پایان ایام پیله‌نشینی می‌رسند اگر به کمال لازم برای پروانه شدن نرسیده باشند، تلف می‌شوند اما اگر به کمال لازم رسیده باشند، با تبدیل شدن به پروانه، رها می‌شوند. انسانها نیز در این‌ دنیا به دو دسته تقسیم می‌شوند: برخی از آنها به کرامت کافی دست می‌یابند و به سبب آن کرامت، دیگر نمی‌توانند در تُنگ تَنگ دنیا بمانند و باید عبور کنند و به جهان دیگری برسند که گنجایش این کرامت را داشته باشد؛ این گروه مانند همان کرم‌های ابریشم هستند که پروانه شده‌اند و باید به جهان پروانه‌ها بروند. برخی دیگر به کرامت لازم نمی‌رسند اما دیگر فرصتی برای ماندن در پیله هم ندارند. برای همین باید با تلف شدن از پیله خارج شوند. ↩️این بیان، نشانه درک والایی است که امیرالمؤمنین علیه السلام از نحوه وفات رسول الله صلی الله علیه و آله دارد. این درک والا درک بسیار عمیق و بیان‌ناپذیری است اماهنر امیرالمؤمنین علیه السلام آن است که با تسلط بر زبان و زوایای پیداو پنهان آن، همین معنای بیان‌ناپذیر را بیان‌پذیر می‌کند. انس با البلاغه نشان می‌دهد که این زیباییها بیش از آن‌که در گرو زبانی‌ نهج باشد، در گرو اندیشه بی‌نظیر و عمیقی است که با سهولت و انسجام در ساده‌ترین بیانها ارائه می‌شود. البلاغه270 ، شماره70 https://eitaa.com/banahjolbalaghe