eitaa logo
با نهج البلاغه
2.5هزار دنبال‌کننده
186 عکس
45 ویدیو
18 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
، شماره 7 از حقوق بشر علی ع تا حقوق بشر جان لاک برشی از :👇 وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه ترجمه: به خدا سوگند اگر همه هفت اقلیم را با همه آنچه در آن است به من بدهند تا با گرفتن پوست جو از مورچهای خدای را نافرمانی کنم، چنین نخواهم کرد. 🌻🌴☘☘🌾🌺 برشی از :👇 فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلَ الَّذِي لِي عَلَيْكُم ترجمه: خداوند سبحان از طریق ولایت بر شما حق مرا بر گردن شما نهاده و برای شما نیز چنین حقی را بر گردن من نهاده است. ☘🌾🌴🌻🍃 نکته:👇 جان لاک با طرح نظریه حقوق طبیعی(natrural rights) جهان سیاست را وارد دوره جدیدی کرد. بر اساس دیدگاه جان لاک، انسانها از آن روی که انسان هستند، به خاطر طبیعت انسانی خودشان و بدون در نظر گرفتن هیچ عامل دیگر، دارای حقوقی هستند که حاکمان و شهروندان باید آن حقوق را رعایت کنند. دیدگاه جان لاک مبنای قانون (natrural law) و سیاست شد. طبیعی انگاشتن حق انسان استلزامات فراوانی دارد که در جای خود از آن بحث می‌شود. در نهج البلاغه نیز امام ع تاکید عجبیی بر رعایت حق حاکم و مردم، رعایت حق دشمن، رعایت حقوق مخالفان و ... دارد. د رکشور ما نیز برخی کنشگران سیاسی به تَبَع برخی عالمان سیاست و حقوق می‌خواهند در تایید نگاه جان لاک از همین کلمات نهج البلاغه استفاده کنند! 😯😦😥 دقت در زبان امیرالمؤمنین ع نشان میدهد که ایشان منشأ این حقوق را طبیعت انسانی انسانها نمیدانند بلکه "جعل الاهی" را منشأ حقوق انسانها میدانند. مثلا در حق مورچه، خط قرمز امام ع این است که عصیان پروردگار شکل بگیرد و در حقوق حاکم و مردم، تصریح کرده‌اند که این حق را خداوند جعل کرده است. این تفاوت، تفاوت بسیار بزرگی است که موجب می‌شود استلزاماتی که نظریه حقوق طبیعی جان لاک دارد با استلزامات نظریه حقوق بشر در نزد علی ع تفاوت زیادی داشته باشد. @Banahjolbalaghe
جناب حجه الاسلام آقای حسن زنده دل درباره «معصیت الله با ستاندن پوست جو از دهان مورچه» برایم نوشته اند: 👇 سلام .خوب بود توضیح میدادید که عصیان خدا با گرفتن پوست جو چطور ممکن خواهد شد؟ وقتی کشتن مورچه ها بلکه هر حیوان موذی جایز است؟ مگر اینکه مثال باشه برای شدت کار! بنده براشو ن نوشتم: 👇 البته حضرتعالی بهتر از بنده میدانید موضوع جواز قتل، عنوان موذی است و لذا اگر مورچه ای اصلا موذی گری نداشته باشد، یا در بیابانی باشد که ما در حال گذر از آنجا هستیم یا در حال اقامت موقت در آنجا هستیم و ... به هر حال بودنش در آنجا مصداق موذیگری محسوب نمیشود، قتلش جایز نیست و بریدن نان این مورچه خروج از چارچوب عدالت است شکرا جزیلا این مباحثه با اجازه خود ایشون در کانال به صورت همگانی منتشر شد.
، شماره 1 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 برشی از حکمت 456: «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا ». (آیا آزادمردی نیست که این غذای باقیمانده در دهان را به اهلش وانهد؟). نکات:👇👇 👈عنصر زیباشناختی: تشبیه دنیا به لُماظه (غذای باقی مانده در دهان) 👈معناداری تشبیه (بیان وجه شبه): الف) غذای باقیمانده در دهان آنقدر کم است که کسی را سیر نمی‌کند دنیا نیز.... ب) غذای باقی مانده در دهان دیگری، تنفرآمیز است. در دیگر سخنان حضرت نیز دنیا به پدیده های تنفرآمیز دیگری چون استخوان خوک در دست جزامی، آب بینی بز، آب باقیمانده در ته آفتابه و... تشبیه شده است. حقیقت دنیا اگر به درستی فهم شود، مورد رغبت نخواهد بود بلکه تنفرآمیز نیز خواهد بود (فهم درست حقیقت دنیا، یکی از رازهای عصمت معصومین علیهم السلام نیز است) دونکته دیگر: 👈👈 تعبیر به «أ لا حُرٌّ» نشان می‌دهد که آزادی حقیقی در ترک دنیا (بندگی خدا) است. کسانی که با دستورات الهی مخالفت می‌کنند و می گویند: می خواهیم آزاد باشیم، غافلند که برای فرار از بندگی خدا در بند بندگی دنیا گرفتار شده اند یعنی دقیقا به همان به سویی (بنده بودن) شتافته اند که گمان می‌کنند از آن گریخته‌اند. 👈👈 تعبیر «لأهلها» و قرار دادن آن در برابر تعبیر «حُرٌّ» نشان میدهد که برخی افراد شایسته بردگی همین لماظه هستند نه شایسته بندگی خدا که مقام احرار است. باید دید اینها بر سر گوهر نفسشان چه بلایی آورده اند که شایسته آن لماظه شده اند!؟!!! @Banahjolbalaghe
باسم الله ،‌ شماره 5 معرفه شدن خبر (از اسالیب حصر) 🌾☘🍃🌴🌻🌾🌻 : نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً. 🌻🌾🍃☘ 👈نکته اول: شعار به پیراهن زیرین گفته میشود. پیراهن زیرین دو خصوصیت دارد: یکی اینکه دیرتر از دیگر پیراهنها از بدن کنده میشود (یعنی ملازمه شدیدی دارد) دیگری آنکه پیراهن زیر هر کس، اسرار مخفی بدن او را میشناسد و میپوشاند. این تعبیر کنایه از کسی است که هم دوستی بسیار شدیدی با یک شخص داشته باشد و هم رازشناس او باشد. در زبان فارسی شاید تعیبر "یار گرمابه و گلستان" بتواند تا حدودی این معنا را برساند. 👈نکته دوم: "معرفه شدن خبر"، از اسلوبهای حصر است. در اینجا نیز کلمه های "الشعار و الاصحاب و الخزنه و الابواب" همگی معرفه به کار رفته اند. لذا متن فوق👆 باید به صورت زیر 👇ترجمه شود: 👈فقط ما هستیم که شعار (یاران همیشگی و رازدار) پیامبر (ص)، اصحاب ایشان، خزانه داران دانش ایشان و درهای ورود به حریم ایشان هستیم. هر کس که از در [و از طریق ما] وارد [حریم نبوی] نشود دزد نامیده می شود. تعبیرِ «فقط»، با اینکه در مناقشات کلامی مربوط به جانشینی امام علی ع هم اثر ویژه‌ای دارد، در اکثر ترجمه ها برگردانده نشده است!!😧😦😯😯 @banahjolbalaghe
باسم الله ، شماره 1 🌻🌾🍃🌴💐🌷🌸🌾🌛🌝 سجده بر کلام علی ع؟!😯 ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می نویسد: «اگر تمام فصحاء عرب در انجمنى گرد آيند و اين بخش از خطبه برایشان خوانده شود، سزاوار است همگان به سجده درآیند همانگونه كه شعرا براى شعر عُدىّ بن رقاع ـكه در وصف آهويى سروده بودـ سجده كردند و چون به آنان اعتراض شد كه چرا سجده كرديد، گفتند: ما مواضع سجده براى شعر را آنگونه مي‌شناسيم كه شما مواضع سجده برای آيات قرآن را!😯 (توضیح: منظور ابن ابی الحدی شاید این بوده که کلام حضرت امیر(ع) آنقدر دلربا است که بر هر فصیحی واجب است در برابر عظمت آن سر تعظیم فرود آورد و این سجده، سجده خضوع و احترام است نه سجده عبودیت و بندگی. احتمال دیگر آن است که سجده در برابر خالقی باشد که چنین بنده‌ای بدین پایه از فصاجت آفریده است. وقتی بنده اینچنین اعجاب آور سخن گوید پس خالق او چه عظمتی خواهد داشت؟!). وی در ادامه می‌نویسد: «انس با کلام علی ع شگفتی دیرینی در من ایجاد کرده است؛ شگفتی از بزرگمردى كه چنان بر فنون سخن مسلط است که وقتی خطبه حماسی ايراد مى‌كند چنان خطبه میخواند كه گویا سرشتش، سرشت شيران و پلنگان است و در همان حال وقتی موعظه میکند چنان موعظه می‌نماید كه گویا لطافت طبعش همچون راهبان پشمینهپوشی است که هرگز گوشت نمىخورند و حتی قطره خون حیوانی را نیز نریخته اند!» @banahjolbalaghe
باسم الله ، شماره 8 🌾🌴🍃🌻☘🌛 از حقوق بشر علی ع تا حقوق بشر جان لاک(شماره 2) در پست پیشین (، شماره 7) گذشت که جان لاک منشأ حقوق انسان را طبیعت او میدانست و معتقد بود که طبیعت انسانی انسان بدون نیاز به هیچ عامل خارجی، منشأ پاره ای از حقوق است که به نام حقوق طبیعی (natrural rights) نامیده میشود. طبیعی انگاشتن حق انسان استلزامات فراوانی دارد که در جای خود از آن بحث می‌شود. در نهج البلاغه نیز از حقوق انسان سخنان زیادی به میان آمده است. برخی کنشگران سیاسی میکوشند بین سخنان امام علی ع و دیدگاه جان لاک که مبنای حقوق بشر غربی قرار گرفته، سنخیتی ایجاد کنند! 😧با این حال شواهد فراوانی در نهج البلاغه وجود دارد که نشان میدهد منشأ حقوق بشر، طبیعت بشری بشر نیست بلکه اراده الاهی است. برخی از این شواهد عبارت است از:👇 1) حقوقی که مردم بر یکدیگر دارند توسط خداوند جعل شده است: ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْض‏ () 2) درباره [حقوق] بندگان خدا و سرزمینهای خداوند، از خدا بترسید! چون شما [از سوی خداوند] حتی درباره زمین و حیوانات [نیز] مورد سوال قرار خواهید گرفت: اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم‏ () 3) خداوند حرمت انسان مسلمان را بر همه حرمتها برتری داد (إِنَّ اللَّه... فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِ عَلَى الْحُرَمِ كُلِّه () @Banahjolbalaghe
باسم الله از هفته گذشته تعدادی از دوستان، میخواستند بدانند مگر طبیعی انگاشتن حقوق انسان چه استلزاماتی دارد که "بانهج البلاغه" این قدر به آن حساس شده است؟👇 طبیعی انگاشتن حق، لوازم زیادی دارد. از جمله: 👈الف) مثلا اگر حق حیات (Right to life) یک حق طبیعی باشد معنایش این است که طبیعت این حق را به انسان داده و لازمه اش این است که هیچ کس هم نتواند این حق را از او سلب بکند (مخالفت با قانون اعدام) در حالی که حق حیات را قرآن یک حق خداداد میداند (ولاتقتلوا النفس التی حرّم الله إلاّ بالحقّ) در این آیه اولا حرمت نفس به خداوند نسبت داده شده (حرّم الله) ثانیا گرفتن این حق از انسانی که لیاقت این حق را نداشته، محال نیست بلکه جایز است (لا تقتلوا الا ...بالحق) 👈ب) اینکه در برخی مکاتب کلامی جدید(که آقای دکتر سروش هم به همان مکاتب تعلق دارد)، انسان را دارای حق (نه تکلیف) میدانند به خاطر این است که حقوق را مجعول یک عامل خارجی نمیدانند بلکه مجعول طبیعتش میدانند یعنی طبیعت انسانی انسان او را مُحقّ کرده است و این محق بودن چون به طبیعتش بازمیگردد، در هیچ جا از او جدا نمیشود حتی در برابر دین یا در برابر خداوند😯 مواردی مانند چانه زنی غریبها برای آزادی سقط جنین، آزادی زنا و ... را نیز با توجه به همین مبنای خودشان باید فهم کرد. نکته مهم: در دهه 50 (که عصر سیطره مارکسیسم بر ایران بود) کنشگران سیاسی و اجتماعی، امام علی ع و نهج البلاغه را با قرائت مارکسیستی میفهمیدند (خسرو گلسرخی میگفت: اولین مارکسیست تاریخ علی است😦، ساواک جلوی ترجمه کتاب جرج جرداق را میگرفت چون معتقد بود برداشتهای مارکسیستی از نهج البلاغه را ترویج میکند و ...) امروز برخی امام علی ع را با قرائت لیبرالیستی میفهمند😦 اما "بانهج البلاغه" دوست دارد علی ع را آنگونه که هست بفهمد و بفهماند. مرزهای حساسی وجود دارد که باید آن را یافت و جدی انگاشت. @Banahjolbalaghe
ایام سوگواری حضرت ابی عبدالله ع تسلیت باد
باسم الله ، شماره 2 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 بُرِشی از : «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا». (همانا جان شما را بهائی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت مفروشید). عنصر زیبایی: تشبیه صریح «جان» به متاع و تشبّه ضمنی و دیریاب امام ع به "کارشناس قیمت جان" توضیح: کسی که کالایی برای فروش دارد باید به سراغ کارشناس رفته و قیمت بازاری آن را به دست ‌آورد. دنیا به تعبیر روایات، بازاری است که انسان در آن متاعی جز جانش ندارد. قیمتگذاری جان در این بازار نیاز به کارشناس (مقوّم) دارد. بی شک کارشناسی که از علی ع انسان‌شناس‌تر باشد، وجود ندارد. ایشان قیمت جان را بهشت می‌دانند. اتفاقا مشتری هم پای معامله است که «إنّ الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنة». تأمل: بالاترین قیمت ممکن برای جان در این بازار، بهشت است اما شایسته‌ترین چیزی که می‌شود جان را فدای آن کرد، بهشت نیست! چرا که کسانی هم هستند که خدای را برای بهشتش نمی‌پرستند بلکه برای آن می‌پرستند که او را شایسته پرستیدن یافته‌‌‌‌اند. اینان تاجرانه به بازار نیامده‌اند تا متاعشان را قیمت‌گذاری کنند بلکه رندانی هستند که عاشقانه آمده‌اند و به جای تجارت شیفته چیز دیگری هستند، برای همین است که این کارشناس خود نیز می‌فرماید: «الهی، ما عَبَدتُك خَوفاً مِن نَارِك و لا طَمَعاً في جَنّتك و لكن وَجَدتُكَ أهلاً للعبادة فَعَبَدتُك» @Banahjolbalaghe
باسم الله ،‌ شماره 6 🌾🌺💐🌺🍃 العفاف زینه الفقر 👈 (شماره 1) در زبان فارسی عفت به معنای «خودداری از گناهان جنسی (پاکدامنی)» به کار می‌رود اما در زبان عربی این کلمه به معنای «خودداری از هر گونه عمل قبیح» است. در قرآن کریم آمده است: «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف» تعفف در اینجا به معنای خودداری از گناهان جنسی نیست بلکه به قرینه مقام به معنای خودداری از "اظهار فقر و ذلیل کردن خود" است. مراد آیه هم این است که «فقیران مومن فقر و نداری خود را می‌پوشانند و اظهار ذلت نمی‌کنند تاجایی که کسی که نداند گمان می‌کند آنها غنی هستند» در نهج البلاغه هم در جمله «الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْر» () کلمه عفاف به همین معنا به کار رفته و بدین معنا است که«خودداری از اظهار ذلت، زینت فقر است» ولی بسیاری از مترجمان کلمه عفاف را به پاکدامنی برگردانده و ترجمه‌ای به دست داده‌اند که اجزای جمله‌اش ربطی به هم ندارد. جمله «پاکدامنی زینت فقر است» معنای روشنی ندارد. پاکدامنی و تردامنی به فقر ربط روشنی ندارند چون پاکدامنی چنانکه میتواند فقر فقیران را بیاراید میتواند غنای اغنیا را هم بیاراید. 👈نکته: کلمه "زینت" به زیورهای عَرَضی اطلاق میشود. امام ع میخواهند بفرمایند فقر هر چند در ذات خودش عنصر مطلوبی نیست، ولی بالعرض میتوان آن را چنان آراست که موجب زیبایی بشود. بنابراین فقر همیشه هم موجب ذلت انسان نیست. این خود انسان فقیر است که با اظهار ذلت و نداری، فقر خودش را مایه زشتی خودش میکند در حالی که اگر بردبار باشد و اظهار حاجتمندی‌‌اش را فقط به نزد خدای خود ببرد و حاجاتش را نزد بندگان عیان نکند، فقرش هم به "فقری زیبا" تبدیل می‌شود. @Banahjolbalaghe
باسم الله ، شماره 2 🌸🌷🌻🌾🍃🌴🌛 ابن ابی الحدید و پندپذیری عجیب از کلام علی ع ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می نویسد: «سوگند به آن کسی که همه امتها به او سوگند یاد می‌کنند، از پنجاه سال پيش تا كنون بيش از هزار بار اين خطبه را خواندهام و هر بار که آن را خوانده‌ام، در جانم بيم و خوف و موعظه عمیقی پديد آمده، در دلم هراسی شگرف پدیدار شده و بر تمام پیکرم لرزه افتاده است! چه بسيار گويندگان، واعظان و فصيحان بزرگی كه در اين موضوع (مرگ) سخن گفتهاند و من بر گفتههاى آنان دست یافته و آن را خواندهام! اما هيچ كدام از آنها نظير اين تأثير را بر من ننهاده است! شاید اين تأثیرگذاری ریشه در عقيده‌ی راسخی که من به گوينده اين سخن دارم، داشته باشد! شاید هم بدان سبب باشد كه علی ع به عنوان گوينده این سخن نیتی خالص، يقينی استوار و اخلاصی پاک داشته و همین امر موجب شده که تأثير گفتارش در نفوس بيشتر و نفوذ موعظهاش در دلها رساتر شود! @banahjolbalaghe