#عاشقانه_مذهبی پارت۳۲۸ 🔰
دیگه درد نداشتم وفقط صدای قلبم بود. بوی #عطرتلخش دیوونم کرد.
به این #مـــردقـوی که من روتوی #آغوشش❤️بگیره، ازخودش دورنکنه نیازداشتم ،آروم گفتم:
–آرش میترسم بلایی سرت بیاد😢
بانگاه رضایتمندی سرمو رو #سینه اش فشارداد:
– #بادیگارد سربه هواباید بلاسرش بیاد دیگه،حقشه.این مدت داشتن تعقیبمون می کردن،من نفهمیدم.
زیرگوشم باهمون #شیطنت_مردونش
زمزمه کرد:تقصیرخودته که سربه هوام کردی😉
سرش روتکیه دادبه سرم وگفت:
–دیگه نمیزارم اذیتت کنن #حورالعین_من🙈😅
http://eitaa.com/joinchat/2048065560Ccaa224f9a0
#ادامه #رمان_عاشقانه وپر #رمزوراز😍
باید اون بچه رو سقط کنی
چی داری میگی ناصر؟ میخوای بچمونو بکشی!
گوش کن نرگس تو فقط دوازده سالته، حیف نباشه از الان دنبال بچه داری باشی؟
. باید کاری میکردم . هیچ کسی از من حمایت نمی کرد . مامانمم که حامیم بود کاری ازش برنمیومد.
خدایا کمکم کن.
صبر کردم تا بره. یه ساک برداشتم یه خورده خوراکی ، یه پتو مسافرتی برداشتم . از اضطراب تا صبح نخوابیدم . بعد نماز صبح که هوا گرگ و میش شد از خونه فرار کردم . اومدم پشت ...
https://eitaa.com/joinchat/1335361580Cc57190d80f
#رمان_آنلاین
#عاشقانه_مذهبی
از دور دیدمش که سوار ماشینش میشد
دویدم و قبل از اینکه در ماشین رو ببنده صداش کردم:
آقا... آقا
نفسم بیش از این کفاف نداد
چندبار عمیق و پشت هم نفس کشیدم بلکه بتونم حرف بزنم
سر برگردوند و با دیدن وضعیت عجیبم از ماشین پیاده شد:
چیزی شده خانوم؟
_بله...
یه ماشین دنبالمه
سه... سه تا کوچه رو یه نفس... دویدم...
هیچ کس نبود
شما...
فقط شما رو دیدم
اینجا خیلی خلوته
میشه خواهش کنم منو تا یه مسیر شلوغ برسونید؟!
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
رمان "شُعله"🔥 رسید😍
#معمایی #پلیسی_جاسوسی #عاشقانه_مذهبی
🔴ماجرایدختریبنامشعله
از دور دیدمش که سوار ماشینش میشد
دویدم و قبل از اینکه در ماشین رو ببنده صداش کردم: آقا... #آقااا
نفس نفس زنان ایستادم. سر برگردوند و با دیدن وضعیت عجیبم از ماشین پیاده شد: چیزی شده خانوم؟
_بله... یه ماشین #دنبالمه
سه تا کوچه رو یه نفس... دویدم... هیچ کس نبود... شما... فقط شما رو دیدم
اینجا خیلی خلوته.... میشه خواهش کنم منو تا یه مسیر شلوغ برسونید؟!
https://eitaa.com/joinchat/1611202753C21e1e81e4a
#معمایی #پلیسی_جنایی #عاشقانه_مذهبی