eitaa logo
بانک شعر کودک
15.2هزار دنبال‌کننده
87 عکس
18 ویدیو
0 فایل
🌷بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری گردآوری و تنظیم اشعار توسط سرکار خانم نرگس سادات نوری کارشناس کودک انجام میشه لینک مهد قرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763 ارتباط با مدیر ⬅️ @noorii56 👈تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️شعر صبر و حوصله توی تموم لحظه‌ها صبور و پر حوصله باش آروم باش تو کارها عجله بده؛ یواش یواش وقتی می‌خوای جایی بری یا رد بشی از خیابون یا یک چیزی تو دستته حوصله‌ کن آی بچه‌جون کودک پُرتلاش بدون هر کسی خیلی عاقله کار می‌کنه تو زندگی با فکر و صبر و حوصله 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر بچه‌ی خوش اخلاق بچه‌ی خوب خوش اخلاقه با همه‌ی همبازیاش همیشه لبخند می‌زنه دوسش دارن مامان و باباش 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر نشونه‌ی دین تمیزی و پاکیزگی نشونه‌ی دینمونه پاکیزگی رو دوست داره هر کسی که مسلمونه 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر کوهنوردی حسنی کجاست؟ رفته به کوهنوردی برای خودش مردی شده چه مردی ایستاده روی قله بلندی مثل یه زنبور روی کله قندی داره نگاه می‌کنه و می‌خنده فکر می‌کنه خیلی قدش بلنده 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر مراقب گلا باش کجایی تو؟ تو صحرا نشستی لای گل‌ها هی گلا رو بو می‌کنی؛ می‌چینی زنبورا دارن می‌رسن خدمتت ای کاش می‌شد زنبورا رو ببینی زنبورای ناقلا؛ جلو میان با ویزویز یه نیش دارند خیلی تیز اونا تو رو دنبال می‌کنن گل‌ها رو خوشحال می‌کنن تا این‌که یادت بمونه هیچی وقت تو گل نچینی مراقب گلا باشی و فقط اونا رو ببینی 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: شتر خسته یک شتری با بار خود روی زمین نشسته بود صورت او نشان می‌داد حسابی خُرد و خسته بود دور و برش نه آبی بود نه خار و سبزه و علف در زیر آن بار زیاد حیوانی داشت می‌شد تلف پیامبر خدا ص که دید شتر گرفتار بلاست همان جا فریاد زد و گفت: صاحب این شتر کجاست؟ صاحب او دوان دوان آمد و گفت: مال من است پیامبر عزیز ما گفت: شترت خسته تن است بارها را بردار و به او آب بده و غذا بده فرصت استراحتی به بنده‌ی خدا بده دو لپ دو لپ علف می‌خورد شتر با روی خندانش با خوشحالی بازی می‌کرد شاپرکی رو کوهانش 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا