🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: یاد خدا
🌸پیامبر عزیز ما
🌱بندهی آرام خدا
🌸روی لبش همیشه بود
🌱در همهجا نام خدا
🌸وقت ناهار و شام که بود
🌱کنار سفره مینشست
🌸از نانی که تو سفره بود
🌱تکهای میگرفت به دست
🌸با گفتن نام خدا
🌱یواش یواش میخورد غذا
🌸آخر هر غذا میکرد
🌱شکر خدای خوب را
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: کنار سفره
🌸پیامبر عزیز ما
🌱تو خانهاش یا هر کجا
🌸هول نمیشد؛ شتاب نداشت
🌱موقع خوردن غذا
🌸وقتی میان سفرهاش
🌱غذای خیلی داغی داشت
🌸حتی از آن لقمهای هم
🌱توی دهان نمیگذاشت
🌸غذا کمی که سرد میشد
🌱شروع میکرد به خوردنش
🌸یواش یواش غذا میخورد
🌱تا نریزد رو پیرهنش
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: عطر و گلاب
🌸پیامبر عزیز ما
🌱موقع نوشیدن آب
🌸رعایت ادب میکرد
🌱هول نمیشد، نداشت شتاب
🌸کاسه را با دست خودش
🌱میبرد به سوی دیگران
🌸به هر کدامشان میگفت:
🌱میل میکنی از آب آن؟
🌸عکس قشنگ صورتش
🌱دیده میشد میان آب
🌸از گل روی او میشد
🌱کاسه پر از عطر و گلاب
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: کاسهی شیر
🌸هرکه به پیغمبر ما
🌱هدیهی کوچکی میداد
🌸پیامبر عزیز ما
🌱قبول میکرد با روی شاد
🌸روزی کسی برای او
🌱یک کاسه شیر تازه برد
🌸پیامبر عزیز ما
🌱با خوشحالی گرفت و خورد
🌸مردی که شیر آورده بود
🌱میگفت: ببخشید که کم است
🌸اما قبول کردنتان
🌱برای من یه عالم است
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: انگور و هندوانه
🌸پیامبر عزیز ما
🌱بین تمام میوهها
🌸از همه بیشتر میخرید
🌱انگور و هندوانه را
🌸وقتی که با خودش میبرد
🌱هندوانه، توی خانه
🌸بچهها فریاد میزدند
🌱جانمی جان، هندوانه!
🌸با بچهها چه باصفا
🌱گوشهی خانه مینشست
🌸قاچهای سرخ و خوشمزه
🌱هر یکی میگرفت به دست
🌸قاچهای هندوانه، گل
🌱بچهها مثل شاپرک
🌸خندهکنان گاز میزدند
🌱چه باصفا، چه بانمک
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: قول
🌸روزی پیامبر خدا
🌱قرار گذاشت با یک کسی
🌸گفت پیش آن سنگ بزرگ
🌱صبر میکنم تا برسی
🌸خورشید خانم یواش یواش
🌱میان آسمان رسید
🌸سنگهای کوه داغ شده بود
🌱از نور و گرمای شدید
🌸پیامبر عزیز ما
🌱از آنجا به جایی نرفت
🌸از کنار سنگهای داغ
🌱به سایه، تنهایی نرفت
🌸مردی به او رسید و گفت:
🌱سایه نمیروی چرا؟
🌸گفت: به رفیقی گفتهام
🌱کنار این صخره بیا
🌸از پیش او رد میشدند
🌱چرندهها، پرندهها
🌸شاید میگفتند چرا او
🌱کار ندارد به کار ما؟
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: عیادت
🌸کودکی بیمار شده بود
🌱از همه بیزار شده بود
🌸داغ شده بود دست و پاهاش
🌱حسابی تبدار شده بود
🌸سرفه میکرد سهتا سهتا
🌱عطسه میکرد یکی یکی
🌸صورت سرخش شده بود
🌱زرد و گرفته طفلکی
🌸نه شیر میخورد نه گوشت میخورد
🌱نه نان میخورد نه آب میخورد
🌸افتاده بود تو رختخواب
🌱یکسره پیچ و تاب میخورد
🌸پیامبر عزیز ما
🌱یک روزی رفت به خانهاش
🌸کنار بسترش نشست
🌱دست را گذاشت رو شانهاش
🌸خندید و گفت: گل پسرم
🌱الهی بهتر بشوی
🌸دوباره مثل برهها
🌱بالا و پایین بدوی
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: بوی بهشت
🌸پیامبر عزیز ما
🌱وقتی که داشت نماز میخواند
🌸اگر برای دیدنش
🌱یک کسی منتظر میماند
🌸خیلی سریع و تند و تند
🌱ادامه میداد به نماز
🌸بعد نماز نگاه میکرد
🌱به دوست خود با روی باز
🌸میگفت: رفیق خوب من
🌱خوش آمدی به دیدنم
🌸به من بگو چه کار داری
🌱منتظر شنیدنم
🌸عطر نماز و عطر او
🌱توی اتاقش میپیچید
🌸هر کس از آنجا میگذشت
🌱بوی بهشتی میشنید
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: چشم به راه
🌸یک روزی یک مرد جوان
🌱گفت به پیامبر خدا
🌸فردا غروب کنار کوه
🌱من کاری دارم با شما
🌸فردا، پیامبر خدا
🌱رفت و کنار کوه رسید
🌸هر چه که منتظر نشست
🌱هیچ کسی را آنجا ندید
🌸مرد جوان، مدتی بعد
🌱یادش آمد که قول داده
🌸به سوی کوه دوید و دید
🌱پیامبر آنجا ایستاده
🌸گنجشکها فریاد میزدند
🌱جیک و جیک و جیک بهار شده
🌸شکر خدا، صحرای ما
🌱مثل بنفشهزار شده
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: هم سفرها
🌸پیامبر عزیز ما
🌱هر جایی که سفر میکرد
🌸همسفران را یکبهیک
🌱وقت غذا خبر میکرد
🌸در سفری، مسافری
🌱پیامبر خدا را دید
🌸غذایی داد به او و گفت:
🌱مال شماست، بفرمایید
🌸با خوشحالی گرفت و گفت:
🌱درد نکند دست شما
🌸اما توی دهان نبرد
🌱حتی کمی از آن غذا
🌸مرد غریبه گفت به او
🌱چرا نمیخوری از آن؟
🌸گفت که کمی صبر میکنم
🌱تا برسند همسفران
🌸همسفران که آمدند
🌱غذا را در وسط گذاشت
🌸خوردن در کنار او
🌱برایشان چه کیفی داشت
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: همراه
🌸پیامبر عزیز ما
🌱هر زمانی سواره بود
🌸اگر که در مسیر خود
🌱میدید کسی پیاده بود
🌸با لطف و مهربانیاش
🌱صدا میزد پیاده را
🌸میگفت: رفیق خوب من
🌱تو هم بیا کنار ما
🌸آن که پیاده داشت میرفت
🌱با خوشحالی سوار میشد
🌸هر که کنارش مینشست
🌱دشت دلش بهار میشد
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: چهار سکه
🌸پیامبر عزیز ما
🌱وقتی توی کوچه رسید
🌸دختری را گریهکنان
🌱کنار یک خانهای دید
🌸دختر خوب من، سلام
🌱گریه چرا؟ بگو به من
🌸چه اتفاقی افتاده؟
🌱گریه نکن، حرفی بزن
🌸پیامبر عزیز، سلام!
🌱من پولی داشتم توی دست
🌸رفته بودم خرید کنم
🌱دیدم پولم گم شده است
🌸چقدر بوده پول شما؟
🌱چهار تا سکه بود، آقا
🌸غصه نخور، گریه نکن
🌱بیا بگیر این پولها را
🌸پول را گرفت و صورتش
🌱پر از نشاط و خنده بود
🌸به سوی دکان که میرفت
🌱انگار که یک پرنده بود
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737