eitaa logo
بانک شعر کودک
14.8هزار دنبال‌کننده
85 عکس
16 ویدیو
0 فایل
🌷بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری گردآوری و تنظیم اشعار توسط سرکار خانم نرگس سادات نوری کارشناس کودک انجام میشه لینک مهد قرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763 ارتباط با مدیر ⬅️ @noorii56 👈تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: گربه‌ی تشنه 🌸پیامبر عزیز ما 🌱روزی به هنگام وضو 🌸گربه‌ی زیبایی را دید 🌱که ایستاده کنار او 🌸گربه حسابی تشنه‌بود 🌱شبیه ماهی تاب می‌خورد 🌸اگر کسی آنجا نبود 🌱می‌رفت و خیلی آب می‌خورد 🌸پیامبر عزیز ما 🌱نرفت جلو کنار کشید 🌸گربه‌ی تشنه مثل شیر 🌱کنار ظرف آب پرید 🌸گربه‌ی تشنه سیر شد 🌱چرخی زد و آمد عقب 🌸پیامبر عزیز ما 🌱آمد جلو خنده به لب 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: زنگ کاروان پیامبر عزیز ما عموی باخدایی داشت بچه که بود تو خانه‌اش روزهای باصفایی داشت گاهی به سوی شهر شام بار سفر می‌بست عمو پیامبر عزیز ما سفر می‌کرد همراه او چه در خرید، چه در فروش هر جا عمو کاری می‌کرد پیامبر عزیز ما کمک می‌کرد یاری می‌کرد دلنگ دلنگ، دلنگ دلنگ صدای زنگ کاروان نشسته بود روی شتر کودک ناز و شادمان پیچیده بود میان دشت شعر قشنگ ساربان شکر خدا همراه ماست ماه قشنگ آسمان 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: بنّای کوچک پیامبر عزیز ما یک روزی رفت به بنایی بنا با سنگ دیوار می‌چید او سنگ می‌برد به تنهایی سنگ‌های صاف، سنگ‌های تیز سنگ درشت، سنگ‌های ریز یکی‌یکی دست می‌گرفت کودک پر کار و تمیز بنای مهربان می‌گفت محمد عزیز من با دست‌های قشنگ خود گِل را حسابی هم بزن گنجشک‌ها وقتی می‌دیدند سنگ‌ها را توی مشت او با هم می‌گفتند خدایا زخم نشود انگشت او 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: گل‌های رنگارنگ پیامبر عزیز ما به خیاطی علاقه داشت با دست تو باغ پارچه‌ها گل‌های رنگارنگ می‌کاشت گوشه‌ی خانه می‌نشست دست می گرفت سوزن تیز پارچه‌ها را به هم می‌دوخت با کوک‌های قشنگ و ریز خوشا به حال سوزنی که دست او رسیده بود خوشا به حال پارچه‌ای که قیچی‌اش بریده بود 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: نخلستان پیامبر عزیز ما تنها میان صحرا بود کنار او روی زمین پر از نهال خرما بود می‌خواست که آن نهال‌ها را بکارد آن‌جا در زمین تا هر کدام نخلی شود با خرماهای دلنشین نهال‌ها را از رو زمین با شادمانی برمی‌داشت یکی یکی، ردیف ردیف داخل آن زمین می‌کاشت چند سال بعد همان زمین جایی که خشک و خالی بود با نخل‌های قشنگ خود خرم و سبز و عالی بود پَر می‌زدند میان باغ پروانه‌ها پرنده‌ها سرود می‌خواندند همگی خیلی قشنگ و یک صدا کی این زمین را کرد آباد؟ یک باغبان مهربان کی قلب ما را کرده شاد؟ دوست خوب پرندگان 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: گل مهربانی پیامبر عزیز ما تا به مدینه پا گذاشت تو باغچه‌ی قلب همه گل‌های مهربانی کاشت به مردم مدینه گفت با شاخه‌ی درخت و سنگ همین‌جا باهم بسازیم مسجدی جادار و قشنگ به زودی گرم کار شدند هر کسی یک کاری می‌کرد پیامبر عزیز ما با همه همکاری می‌کرد شاخه رو شانه می‌گذاشت آب می‌آورد، گل می‌آورد یا این که دیواری می‌چید تاقچه‌ای را درست می‌کرد خسته می‌شد عرق می‌ریخت وقتی که گرم کار می‌شد از آن همه گلاب ناب زمین پر از بهار می‌شد 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737