#آن_چهارده_روز
#قسمت_هشتم
میخواستند تکههای بدنم را بر روی کوهها پراکنده کنند!
امیرمؤمنان(ع) فرمود: و اما امتحان هفتم!: رسول خدا(ص) قصد فتح نهایی مکه را کرد. نامهای به اهل مکه نوشت، که هم حاوی هشدار و هم بخشایش پروردگاربود. در پایانِ نامه هم «سورۀ برائت» را جای داد تا بر کفار مکه خوانده شود.
پیامبر مسئولیتِ بردن و قرائت نامه را بر همه عرضه کرد، کسی این مسئولیت سنگین را نپذیرفت. رسول خدا (ص) یکی از اصحاب را انتخاب کرد. جبرئیل نازل شد که این نامه را تنها خودت یا «کسی که از توست» میتواند ببرد.
رسول خدا(ص) مرا به سوی اهل مکه فرستاد. نفرت اهل مکه به گونه ای بود که اگر میتوانستند، با بذل جان و مال مرا تکهتکه کنند و تکههای بدنم را روی کوهها پراکنده کنند، این کار را میکردند.
اما من آنها را جمع کردم و درحالیکه به من ابراز خشم میکردند، پیام پیامبر(ص) را به آنها رساندم...
آنگاه رو به اصحاب پرسید: آیا چنین نیست؟
اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان.
امام فرمود: ای مرد یهودی! خداوند مرا در این مواضع امتحان کرد و در همۀ آنها به توفیق خودش مرا مطیع یافت. اگر میخواستم، عظمت آزمونها را بیشتر توصیف میکردم، اما خدای متعال از خودستایی نهی کرده است.
اصحاب گفتند: به خدا قسم، خداوند هم به شما امتیاز خویشاوندی با پیامبر(ص) و هم سعادت برادری با ایشان را داده؛ همۀ مواقفی که برشمردید، فضیلتی است که خدا ویژۀ شما قرار داده است...
این گواهیای است که همگان به آن اذعان دارند...
📚کتاب "آن چهارده روز"؛ زندگینامه خودگفته امیر المؤمنين علیه السلام✨
#بانوی_طلبه
💜━━⊱@banooye_talabe⊰━━💜