فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️
📚 پایان بیقراری
حدود ده روز از شروع حمله رسمی عراق به کشور میگذشت. بیژن را داخل مسجد دیدم؛ نگران بود. شنیده بود جبهه با کمبود نیرو و امکانات مواجه است. میخواست برای کمک برود اما راهی پیدا نکرده بود. پرسید: «شما میدونی چطوری میشه به منطقه رفت؟ فقط نظامیها اعزام میشوند؟»
من که از قبل پرس و جو کرده بودم گفتم: «فقط یک راه داره؛ آقای چمران برای ستاد جنگهای نامنظم، ثبت نام داره و بعد از آموزش، به جبهه اعزام میکنند.» برق خوشحالی در چشمانش درخشید. همان شب موضوع را به دو نفر دیگر از دوستانمان گفتیم و فردایش باهم به شورای مرکزی مساجد تهران رفتیم. صف طولانی و شلوغ بود. بیژن آرام و قرار نداشت.
آنقدر رفت و آمد تا بالاخره توانست زودتر از بقیه وارد بشود و اسم هر چهار نفرمان را بنویسد. آموزشها در پادگان ۰۶ ارتش که شروع شد تمرینها طاقتفرسا شد. اما بیژن برای آمادگی بدنی کامل، حتی ساعتهای بیشتری نسبت به بقیه ورزش میکرد. مرحله آخر آموزش، عبور از موانع بود. خیلی از مدعیان کم آوردند. ولی او همه موانع را چابک و حرفهای گذراند.
اواخر آبان ۵۹ که برای اولین بار به منطقه اعزام شدیم پایان بیقراری او و آغاز حماسهاش بود.
✍🏻فاطمه رضاپور ۱۴۰۲/۱۲/۱۱
👩🏻💻طراح: مطهرهسادات میرکاظمی
🎙با صدای: کوثر راد
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🌻🍃
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_غلامرضا_افشار
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_مسجد_شریفیه
#شهدای_استان_تهران
#روز۲۴
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به کانال زیر مراجعه بفرمایید👇🏻
🆔https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid