eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
134 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
383 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈🍬🎊🎈🍬🎊🎈🍬🎊🎈 ✨💞خدا میدونه مو نمیزنه.....👌
🌧☔️ ✨🍃نحوه ی حاجت گرفتن افراد در امور مادی و دنیایی از امام جواد (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(نماز حضرت جواد(عليه السلام)) دو ركعت است در هر ركعت حمد يكمرتبه و توحيد هفتاد مرتبه و دُعاء آن حضرت اَللَّـهُمَّ رَبَّ الأَرْواحِ الْفانِيَةِ، وَ الأَجْسادِ الْبالِيَةِ، اَسْئَلُكَ بِطاعَةِ الأَرْواحِ الرّاجِعَةِ اِلي اَجْسادِها، وَ بِطاعَةِ الأَجْسادِ الْمُلْتَئِمَةِ بِعُرُوقِها، وَ بِكَلِمَتِكَ النّافِذَةِ بَيْنَهُمْ، وَ اَخْذِكَ الْحَقَّ مِنْهُمْ وَ الْخَلائقُ بَيْنَ يَدَيْكَ يَنْتَظِرُونَ فَصْلَ قَضآئِكَ، وَيَرْجُونَ رَحْمَتَكَ وَيَخافُونَ عِقابَكَ، صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَ اجْعَلِ النُّورَ في بَصَري، وَالْيَقينَ في قَلْبي، وَ ذِكْرَكَ باِللَّيْلِ وَالنَّهارِ علي لِساني، وَ عَمَلا صالِحاً فَارْزُقْني.
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴شعر زیبای "بیعت با سید امام خامنه‌ای" شاعر عرب در برنامه خندوانه
مامان کرسی گذاشته بود. من، بابا، مامان، دوتا خواهر و برادر کوچکم شب ها زیر کرسی می خوابیدیم. یکی دوتا نامه از علی آقا آمد. طبق معمول نگرانی اش را ابراز کرده بود. من هم جوابش را محبت آمیز داده بودم و حتی یاد آور شدم که وقت رفتن گفتی زود میام. شب زیر کرسی خوابیده بودیم که دردی پیچید دور دلم؛ نمی دانستم چه دردی است. از خواب بلند شدم و نشستم. دردم آرام شد. چند نفس عمیق کشیدم. کمرم تیر کشید و یک آن، چیزی شبیه قلنج تمام پشتم را گرفت و رها کرد. کمرم را صاف کردم. بعد از آن چیزی شبیه یک سوزن بزرگ گاهی خودش را روی پشتم می کشید و بعد فرار می کرد. از قبل زن ها سفارش کرده بودند که اگر دردت شروع شد، زود نرو بیمارستان، دوباره برت می گردانند. می دانستم همین روزها و شب هاست که بچه ام به دنیا بیاید. وقتی دراز کشیدم شک کردم که شاید این درد، درد زایمان باشد؛ اما به مادرم چیزی نگفتم. از پدرم خجالت می کشیدم و دوست نداشتم بیدارشان کنم. درد هنوز با من بود. چند دقیقه نگذشت که فهمیدم بچه ام دارد به دنیا می آید و این درد، درد زایمان است. پدرم سرما خوردگی مختصری داشت و گاهی زیر لحاف بزرگ کرسی جا به جا می شد و سرفه ای می کرد. با هر سرفه او سریع خودم را می کشیدم زیر کرسی و لحاف را تا بناگوش بالا می کشیدم تا بابا نفهمد، بیدارم و نشسته ام.