eitaa logo
بانوان نمونه
40.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
58 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/zB7W.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ: اسْتَأْذَنَ أَعْمَى عَلَى فَاطِمَةَ فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَهَا لِمَ حَجَبْتِيهِ وَ هُوَ لَا يَرَاكِ فَقَالَتْ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرَانِي فَإِنِّي أَرَاهُ وَ هُوَ يَشَمُّ الرِّيحَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّي. موسی‌بن‌جعفر از علی علیهم‌السلام نقل می‌کند که فرمود: شخصی که نابینا بود از حضرت فاطمه اجازه خواست تا به حضور او برود، حضرت فاطمه اجازه داد، ولی در طول ملاقات حجاب بر سر داشت. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به او فرمود: چرا حجاب در بر نمودی درحالی‌که او تو را نمی‏‌دید؟ حضرت فاطمه گفت: اگر او مرا نمی‏‌بیند، من او را می‏‌بینم، و او بوی تن مرا نیز حس می‏‌کند. پیامبر فرمود: شهادت می‏‌دهم که تو پاره‏‌ای از وجود من هستی 📗ریاض‌الابرار، ج١، ص۴٣ ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
1_1385022463.mp3
12.37M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ 🔹مادری از عرش (۷) 🎤استاد 🎤استاد ✖️ اینکه چقـــدر دلبستگی داری به جایی که از آنجا آمده‌ای، ✖️ اینکه چقــدر در طول روز دلتنگ خانه‌ای می‌شوی که بدان تعلق داری، ✖️ اینکه چقــــدر از اینجا رهایی و به در و دیوارش آویزان نمی‌شوی برای ماندن، ✖️اینکه چقدر در عینِ شلوغیِ دور و برت، از اهالی دنیا بی‌نیاز باشی و فقط نیازت را در آغوش آسمان جستجو کنی ؛ نشان‌می‌دهد‌چقدر‌برای‌این‌مادر‌عزیزی و چقدر‌‌ تا‌ آغوشش‌فاصله‌داری! ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بن‌بست های قطعیِ دنیا 🔸قسمت اول 🎤حجه الاسلام شیخ اسماعیل رمضانی ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بن‌بست های قطعیِ دنیا 🔸قسمت دوم 🎤حجه الاسلام شیخ اسماعیل رمضانی ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بن‌بست های قطعیِ دنیا 🔸قسمت سوم 🎤حجه الاسلام شیخ اسماعیل رمضانی ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : تجسم زندگی آرمانی یک زن شخیص ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب 📍قسمت دهم 📚 عنوان: ضرورت مواظبت از جامعه مومن 📖 تفسیر سوره جمعه ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
📌 رحلت آیت‌الله العظمی میرزا حبیب‌الله رشتی 🔹آیت‌الله میرزا حبیب‌الله رشتی، مرجع تقلید بزرگ شیعه، در سال ۱۱۹۸ شمسی در شهر اَملَش، در گیلان به دنیا آمد. او سپس به قزوین مهاجرت کرد و در محضر آیت‌الله شیخ عبدالکریم ایروانی به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سن ۲۵ سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد. 🔸او سپس برای تکمیل دروس حوزوی به نجف اشرف مشرف شد و از محضر آیات عظام شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) و شیخ مرتضی انصاری بهره‌مند شد. پس از رحلت شیخ انصاری، گرچه از مراجع تقلید بزرگ شیعه به حساب می‌آمد اما هرگز به دنبال مرجعیت نبود و وجوهات شرعی را قبول نمی‌کرد. 🔹حلقه درس ایشان مملو از شاگردان برجسته‌ای بود که از جمله آن‌ها می‌توان به آیات عظام سیدمحمدکاظم یزدی، آقا ضیاءالدین عراقی، میرزا حسین نائینی، شیخ عبداللّه مازندرانی، شیخ فضل‌الله نوری و سیدابوالحسن اصفهانی اشاره کرد. 🔸آثار متعددی از ایشان به یادگار مانده است که از جمله آن‌ها می‌توان به «بدایع الافکار»، «الالتقاط»، «الامامه و الاجتماع الامر و النهی» اشاره کرد. 🔹آیت‌الله العظمی رشتی در ۲۲ آذر ۱۲۷۳ (۱۴ جمادی‌الثانی ۱۳۱۲) در سن ۷۵ سالگی در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت و در یکی از حجره‌های صحن مطهر علوی به خاک سپرده شد. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
""امّ رَعله قُشیری"" در ارتباط با شغل و حرفه خود به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: شغل من آرایشگری است و زنان را برای شوهرانشان آرایش می کنم، آیا برای ادامه این کار مجاز هستم؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: مانعی ندارد، به کار خود ادامه بده و بانوانی را که احتیاج به آرایش و زینت دارند، فقط برای شوهرانشان زینت کن. 📚الاصابه/ج4/ص450" ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🍃 رجزخوانی حضرت زینب (س) در شام؛ به خدا سوگند یاد ما محو شدنی نیست 🔉 | فَواللهِ لا تَمْحُو ذِکرَنا 🎙 با نوای مشاهده و دریافت با کیفیت‌های مختلف 🎵 فایل صوتی قطعه 🖌 متن شعر 📆 سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ 🕌 آستان مقدس حضرت فاطمه اُخریٰ (س) 🏴 هیأت ثاراللّٰه (ع) رشت ✨ 🇮🇷 کانال‌رسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir
🌹 🌹 متأهل با دیدن برادرهایی از جبهه برای بردن غذا آمدند سراسیمه و مضطرب حال همسرانشان را جویا میشدند و بعضی وقت ها به جای خبر سلامتی خبر شهادت همسرانشان به آنها میرسید. صحنه ها بسیار غم انگیز و ناراحت کننده بود اما بردباری خواهران در برابر حوادث و اخباری که از جبهه می آمد ستودنی بود باورم نمیشد ظرفیت آدمی تا به این حد باشد که خبر مرگ عزیزش را بشنود و دم نزند و ضجه نکند. جنگ، تلخ و طاقت فرسا بود. در مسجد با خواهر دشتی مشغول گفت و گو بودم. به او گفتم: از وقتی به اردوی منظریه ی تهران رفتم خیلی وزن کم کردم فکر کنم وزنم به زیر چهل کیلو رسیده شلوارم توی دست و پام گیر می کنه، دنبال یه سنجاق قفلی به این در و اون در می زنم. زندگی خصوصی تعطیل شده و همه چیز از روال طبیعی اش خارج شده بود. به ندرت می توانستم به خانه بروم و خبر بگیرم. منتظر فرصتی بودم که به خانه بروم و سر و گوشی آب بدهم و احوال آقا و بچه ها را بگیرم و یک سنجاق قفلی هم بردارم و به قولی که به سلمان و آقا داده بودم عمل کنم. روی یک تکه کاغذ نوشتم من زنده ام و راهی خانه شدم. آقا هر چند وقت یک بار به خانه سر میزد چند تا مرغ داشتیم که تخم دو زرده می گذاشتند. تخم مرغ ها را جمع میکرد و به بیمارستان O.P.D که محل کارش بود میبرد و به مجروحان شیر و تخم مرغ دو زرده می داد که تقویت شوند و زودتر بهبود پیدا کنند. بین راه بودم که از رادیوی جیبی که همیشه به گوشم چسبیده بود آژیر وضعیت قرمز اعلام شد و به دنبال آن صدایی نزدیک تر و مهیب تر از همیشه زمین را شکافت همه در حالی که فرش زمین شده بودیم گوشها را گرفته و سرها را توی سینه جمع کرده بودیم. بعد از قطع صدای ضدهوایی و فرار میگها دودی سفیدرنگ در مسیر کوچه ی ما به هوا برخاست شتابان و سراسیمه به سمت خانه دویدم. هر چه می دویدم خانه دورتر میشد. پاهایم کرخت شده بود چشم هایم را فشار میدادم تا خانه را ببینم اما دیگر خانه ای در کار نبود خانه نه در داشت و نه دیوار حیات خانه به گودالی بزرگ تبدیل شده بود. بوی مرگ تمام کوچه را پر کرده بود. دهنم گس شده بود. حتی آب دهانم را به زور قورت میدادم. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹امام صادق عليه السلام فرمود: مردم سه دسته‌اند: دانشمند و دانشجو و خاشاك روى آب (كه هر لحظه آبش به جانبى برد مانند مردمى كه چون تعمق دينى ندارند هر روز به كيشى گروند و دنبال صدائى برآيند). 📗الکافي ج ۱، ص ۳۴ ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : محبوب های حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 حجاب، فرصت یا محدودیت 🔹امام جمعه زرند ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب 📍قسمت یازدهم 📚 عنوان: اعمال انسان، علت ترس از مرگ 📖 تفسیر سوره جمعه ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : جهاد زن خوب همسرداری است یعنی چی؟ ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
📌درگذشت بدیع الزمان همدانی 🔹 ابوالفضل احمد بن حسین همدانی ملقب به «بدیع الزمان» یا «بدیع» از نامدارترین ادیبان عربی‌نویس ایرانی قرن چهارم می‌باشد. او مبتکر مقاله نویسی بود و در این فن به زبان‌های عربی، فارسی، ترکی و عبری مقلدان بسیار داشت. 🔸بدیع الزمان سال ۳۰۸ق پس از تکمیل تحصیلات به درگاه صاحب ابن عباد در ری رفت . بعدها به نیشابور رفت و در آنجا در مناظرات مفصلی با ابوبکر خوارزمی مشهورترین مترسل آن روزگار بر او پیشی گرفت و در شرق و غرب عالم اسلامی معروف شد. 🔹از اساتید برجسته بدیع الزمان در ادبیات، می‌توان به ابن فارس اشاره کرد. «المقامه المضیریه» از مشهورترین آثار اوست. از ویژگی‌های این اثر به کارگیری لطایف و نکات، توجه به واقعیات، حفظ تنوع و تازگی مناظر و حوادث، استفاده از ادب و کلام و امثال می‌باشد. 🔹برخی معتقد بودند بدیع‌الزمان شیعه است اما او شافعی مذهب و دوستدار اهل بیت علیهم‌السلام بوده است. او در روز جمعه ۱۱ جمادی الثانی سال ۳۷۸ یا ۳۹۸ق دار فانی را وداع گفت. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
📌تهاجم مزدوران رژیم پهلوی به بیمارستان امام رضا علیه‌السلام در مشهد 🔹 با فرا رسیدن محرم سال ۱۳۵۷ش و اوج‌گیری نهضت اسلامی، در زمانی که راهپیمایی‌های میلیونی و سراسری مردم تمام کشور را فراگرفته بود، طرفداران رژیم شاه با حمایت چماقداران و عوامل مزدور ساواک در بسیاری از شهرها به مقابله با مردم پرداختند. این حرکات به ویژه بعد از تظاهرات میلیونی تاسوعا و عاشورای حسینی آن سال نمودِ بیشتری پیدا کرد. 🔸در ۲۳ آذر ۱۳۵۷، عوامل ساواک با حمایت نیروهای نظامی، وارد بیمارستان امام رضا علیه‌السلام در شهر مشهد مقدس شدند. آنان در ابتدا با سرنیزه و چماق، به اتومبیل‌های پزشکان بیمارستان آسیب وارد کردند، سپس با تیراندازی وارد بخش اصلی بیمارستان شدند. 🔹️ آنها بدون توجه به بیماران بستری، هرچه را در سر راه خود دیدند شکستند که در جریان این حمله تعدادی از بیماران نیز از ترس دچار حمله قلبی شدند. همچنین در این حمله دو کودک از شدت جراحات جان سپردند و هجده نوزاد نیز زخمی شدند. 🔸️با انتشار این خبر، مردم مشهد خود را به بیمارستان رساندند و زد و خورد بین مردم و نیروهای ساواکی آغاز شد. پس از این حمله، اعضای نظام پزشکی در محکومیت این تهاجم، ضمن انتشار اعلامیه‌ای، تعطیلی کلیه بیمارستان‌های شخصی و مطب را اعلام نموده و در محل بیمارستان تحصّن کردند. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
در خبری از سهل بن سعد آمده است: زنی از تیره ما در مزرعه خود یک نوع گیاه خوردنی شبیه کدو می کاشت و ما روزهای جمعه به مزرعه او می رفتیم و او از ریشه آن گیاه غذایی تهیه می کرد و ما از آن می خوردیم؛ به این دلیل روز جمعه برای ما خاطره خوشی بود. گویند: مدینه از کار زنان سرسبز و خرم شده بود. 📚الطبقات الکبری/ج8/ص296" ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادمانه بچه‌های دهه شصت از زبان دکتر عزیزی در برنامه داستان شد شبکه سه ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
خانه ی زری هم کاملاً ویران شده بود. صدای آقا مرا از آن وضع نجات داد آقا در گوشه ای از آشپزخانه سنگر گرفته بود. باور نمی کردم او را بغل کردم و گفتم: آقا تو سالمی، جاییت ترکش نخورده؟ خودش هم باورش نمیشد. فکر میکرد حتماً ترکش خورده اما بدنش داغ است و متوجه نیست تمام در و دیوار و کمد و یخچال سوراخ سوراخ شده بود. دیوار حیاط ریخته بود به سرش دست زدم. خیس بود. با نگرانی به دست هایم نگاه کردم؛ خوشبختانه کف صابون بود. سر و صورتش را که پر از گرد و خاک و کف صابون بود می بوسیدم و خدا را شکر می کردم. با عصبانیت گفت: - خدا خیر داده ها هواپیماها می آن و بمباران میکنن و بر می گردن، تازه صدای آژیر قرمزشون بلند میشه حمام بودم شامپو به سرم زدم و رفتم زیر دوش که دیدم آب تانکر تموم شد لباس پوشیدم و یه قابلمه برداشتم که از باغ آب بگیرم و سرم رو بشورم که صدای هواپیماها رو شنیدم. قابلمه رو گذاشتم رو سرم گوشه ای نشستم. دو ترکش جانانه به ته قابلمه اصابت کرده و مانع از این شده بود که ترکش ها به سر آقا بخورند ترکش از یک طرف قابلمه وارد و از طرف دیگر آن خارج شده بود. ضربه به حدی بود که قابلمه را به گوشه ای پرتاب کرده بود آقا قابلمه را برداشت و نگاهی به دور و برش کرد و گفت: جل الخالق! راست میگن که مرگ دست خداس نگاه کن! فلک در آسمان سنگ می تراشد ندانم شیشه ی عمر که باشد حمام كاملاً تخریب شده بود داخل باغ کنار فلکه ی آب هم که محل اصلی بمباران بود ویران شده بود هراسان دست مرا گرفت و گفت باید فوراً از اینجا دور بشیم چون همیشه به هوای اینکه مردم در اینجا جمع میشن عراقی ها دوباره اینجا رو میزنن. آسمان شهر از میگهای عراقی خالی نمیشد آنها تأسیسات صنعتی و مخازن نفتی و مراکز نظامی را همزمان زیر آتش گرفته بودند. با میگ جنگی مردم بی دفاع را دنبال میکردند آقا دستم را توی دستش گرفت و با سرعت از این کوچه به آن کوچه میدویدیم اما نمی دانستیم به کدام کوچه و خیابان پناه ببریم و سنگر بگیریم حتی سنگر ملکه ی بابا هم نا امن شده بود. یک دستم در دست آقا و یک دستم به شلوارم بود و می دویدم. یادم آمد که اصلا آمده بودم سنجاق قفلی بردارم هر چه التماس کردم که به خانه برگردیم، من یک کار مهم دارم آقا قبول نمی کرد و می گفت: تا نفس داری بدو. گفتم: آقا کارم واجبه. آقا گفت ولی الان احتیاط واجب تره خونه و این محل زیر آتیش عراقياس. گوشه ای دست در دست هم چمباتمه زده بودیم و دور و برمون را می پاییدیم. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا