مادران عاشورایی
🔹یک مادر، جوانی داشته باشد که تازه عروسی و زفاف کرده است و اتفاقاً باعروسش آمده است.
🖇 این مرد میآید خدمت اباعبدالله و از حضرت اجازه میخواهد. زن جوانی دامنش را میگیرد و میگوید: ای مرد! کجا میروی؟ مرا به چه کسی میسپاری؟ فوراً مادرش پیش میآید و میگوید: پسرم! مبادا با این حرفها دست از یاری فرزند پیغمبر برداری که این یک امتحان الهی است.
🔹این است که به کار ارزش میدهد و این حادثه را درس آموزندهای قرار میدهد که اگر هزارها سال هم مردم بنشینند باز ارزش دارد که حرفش را بزنند و درس بیاموزند و تعلیم و تربیت بگیرند.
🔹 این جوان میرود تا بالاخره شهید میشود؛ افرادی را میکشد و کشته میشود.
🔹مادرش بعد از اینکه اطلاع پیدا میکند پسرش کشته شد، چوبی را برمیدارد، میخواهد به جنگ برود
که ابا عبدالله فرمود:
«🌱ای زن! برگرد، جهاد از شما زنان برداشته شده است.🌱»
دلیل بر اینکه او تحت تأثیر احساسات نیست اینکه تا امر آقا میرسد میگوید چَشم.
🔹دشمن وقتی میبیند که او مادر است، سر این جوان را از بدنش جدا میکند و به طرف او میاندازد. این مادر سر جوانش را به سوی آنها پرتاب میکند و میگوید ما چیزی را که در راه خدا دادیم پس نمیگیریم.
🖇چهار پنج نفر هستند که همراه همسرشان در کربلا بودهاند. مرحوم شیخ محمد سماوی در کتاب ابصار العین اینها را با نام و نشان ذکر کرده است. یکی از اینها مادرش هم هست.
#استاد_مطهری
پانزده گفتار، ص 285📖🖊
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti