خدا نکند کسی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن...
دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده... بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد...
در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او... که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید...
میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی...
آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش...
کاش حداقل دعا میکردم... از آن دعاهایی که با #اضطرار است... از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده... از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست... دعایش کنید...
آه... که باید دق کرد از این غربت؛ از این تنهایی...
دعای ابوحمزه، وسعتِ اضطرار میآورد.
«اگر #اضطرارِ انسان به نان است، نان به او می دهند! دلیلش این است که اگر بیشتر از نان به او بدهند، هدر می شود. من که از خدا جز نان نمیخواهم، طبیعی است که اگر بیشتر بدهند، این نعمت من را خسته می کند و حوصلهام را سر میبرد و نمیدانم با آن چه کار کنم!
یکی از اساتید ما میگفت: دیدهاید اینهایی که از بالای ماشین هندوانه پرت میکنند؟ در لحظهای که طرف مقابل حواسش پرت است، اگر پرت کنند، هم هندوانه میشکند، هم طرف آلوده میشود! ما هم وقتی چیزی را نمیخواهیم، اگر به ما بدهند، هم خودمان آلوده میشویم و هم نعمت را ضایع میکنیم.
پس به اندازه #فقر و اضطرارمان به ما میدهند و طبیعی است که گسترش و #توسعه_اضطرار ، #توسعه_رحمت میآورد.
وسعت اضطرار به این است که سحرها بلند بشوید دعای ابوحمزه بخوانید! دعای ابوحمزه، کمکم فضای #جمال_الهی و فضای #افتقار_من، فضای بدیهای من و فضای محاسن او، و موانع و مشکلات من را برایم روشن میکند. آنوقت انسان، #زبان_دعا پیدا می کند، زبان دعا که پیدا شد همان میشود که فرمودند: «مَنْ أُعْطِيَ الدُّعَاءَ أُعْطِيَ الْإِجَابَة».
#استاد_میرباقری