eitaa logo
برادر شهیدم♡
438 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
40 فایل
ولی من با هر عکسی که ازش تو شهر میبینم دلم براش پر میکشه برای غریبیش برا تنهاییش برا مظلومیتش :) #شهید_حسین_اوجاقی #شهید_علی_خلیلی #شهید_مالک_رحمتی ارسال سوژه : @kosarraheli ادمین تبادل : @m_haydarii 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
✍دنیا محل امتحان و آزمایش است و کاروانسرایی است موّقت، قافله مرگ فرا خواهید رسید و همه در نوبت قرار دارند و در مهلت مقرر باید بسوی او بازگشت، آنچه را خداوند تقدیر می‌نماید ڪسی قادر به آن نخواهد بود خداوند دقیقه و ثانیه‌ای مرگ ڪسی را به تأخیر نمی‌اندازد پس چه بهتر ڪه انسان زندگی‌اش را در مسیر طاعت الهی و در جهت ڪسب رضایت خداوند قرار دهد و همواره به یاد او باشد. ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 آقای ترامپ قمار باز، مردِ این میدان ما هستیم... ‎‎🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
✳️ آن لقمه‌های پاک... 🔻 گاهی در حد وسواس برای پاکی لقمه‌ای که در دهان فرزندانش می‌گذاشت دقت می‌کرد. یکی از اهالی، گوسفندی سر بریده و مقداری گوشت برای فاطمه آورده بود. مش حسن که دیده بود آن گوسفند روزی رفته در باغ یکی از همسایه‌ها و از درختان او خورده، با قاطعیت گفت: «فاطمه! از این گوشت نخور، به بچه‌ها هم نده!» ‎‎🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
«بِسمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِّدّیقین» یک تکاور سپاه به شهادت رسید. پاسدار محمدرضا رستمی نژاد از تیپ ۳۳ نیروهای ویژه المهدی(عج) سپاه استان فارس که امروز در جریان درگیری با تیم تروریستی در منطقه راسک استان سیستان و بلوچستان به شهادت رسید. ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
وقتی محل کار بود، گاهی دو دقیقه از وقـت اداری‌ اش را بـه کار شـخـصـی اختصاص می‌داد. همه این دو دقیقه‌‌هـا و یا بیشتر و کمتر را یـادداشت می‌کرد و برای خودش مرخصی ساعتی رد می‌کرد. این در حالی بود که چون فرمـانده دسـته بـود، می‌تـوانـسـت از اخـتـیارات فرماندهی‌ اش استفاده کند؛ اما نمی‌کرد. 📜 فرازی از ✍ ای مردم بدانید رفتن من از روی هوا و هوس نبوده بلکه به خاطر حفظ حرم آل الله و همچنین نگه‌داشتن جبهه و مقاومت در آن سوی مرزها بوده تا این‌که جبهه دشمن به مرزهای ما کشیده نشود. به تأسی از گفته رهبر فقیدم حضرت امام خمینی (ره): پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا به مملکت ما آسیبی نرسد. حال که زعامت این کشتی پرتلاطم به دست باکفایت رهبر عزیزتر از جانم افتاده و ایشان نیز به‌حق آن را سکان‌داری نموده، ایشان را در این امر یاری کنید تا بار دیگر علی تنها نماند. امیدوارم این قطره خون ناقابلم در درگاه ایزدمنان قیمت داشته باشد و درخت مقاومت اسلامی با آنان تنومند گشته و باعث بیداری مردم مسلمان جهان گردد ❤️ ❤️ ‎🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 • از خدا می خواهم که این عبد حقیر سر تا پا تقصیر را در روز حَشر،از متصلان به رشته‌ی چادر حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) قرار دهد... ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | آره برم سرم بره، نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره _ 🔹 شهید علی دقماق از شهدای حزب الله لبنان اینگونه می خواند و خود را در راه قدس جان فدای اسلام نمود 🔹 او نیز وصیت کرده که مقام معظم رهبری فقط یکبار بین نمازشون از او یاد کنند. _ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
❤️خــاطــرات طــنــز شُــــهَـــدا 😂میــرم حـلیـم بــخـرم😂 🍂آن قدر كوچك بودم كه حتى كسى به حرفم نمى خندید. هر چى به بابا نه نه ام مى گفتم مى خواهم به جبهه بروم محل آدم بهم نمى گذاشتند. حتى توی بسیج روستا هم وقتى گفتم قصد رفتن به جبهه را دارم همه به ریش نداشتنم هرهر خندیدند. مثل سریش چسبیدم به پدرم كه الا و بالله باید بروم جبهه. آخر سر كفرى شد و فریاد زد : «به بچه كه رو بدهى سوارت می شود». آخر تو نیم وجبى مى خواهى بروى جبهه چه كلى به سرت بگیرى. دست آخر كه دید من مثل كنه به اوچسبیده ام رو كرد به طویله مان و فریاد زد : «آهاى نورعلى ، ییا این را ببر صحرا و تا مى خورد کتكش بزن و بعد آن قدر ازش كار بكش تا جانش درییاید!» قربان خدا بروم كه یك برادر غول پیكر بهم داده بود كه فقط جان مى داد براى کتك زدن. یك بار الاغ مانرا چنان زد كه بدبخت سه روز صدایش گرفت! نورعلى حاضر به یراق ، دوید طرفم و مرا بست به پالان الاغ و رفتیم صحرا. آن قدر محكم زد كه مثل نرم تنان مجبور شدم مدتى روى زمین بخزم و حركت كنم. به خاطر این كه تو ده ، مدرسه راهنماى نبود ، بابام من و برادركوچكم را كه كلاس اول راهنماى بود ، آورد شهر و یك اتاق در خانه فامیل اجاره كرد و برگشت. چند مدتى درس خواندم و دوباره به فكر رفتن به جبهه افتادم. رفتم ستاد اعزام و آن قدر فیلم بازى كردم و سِر تق بازى در آوردم تا این كه مسئول اعزام جان به لب شد و اسمم را نوشت. روزى كه قرار بود اعزام شویم ، صبح زود به برادر كوچکم گفتم : «من میروم حلیم بخرم و زودى بر می گردم». قابلمه را برداشتم و دم در خانه قابلمه را زمین گذاشتم و یاعلى مدد. رفتم كه رفتم. درست سه ماه بعد ، از جبهه برگشتم. درحالى كه این مدت از ترس حتى یك نامه براى خانواده نفرستاده بودم. سر راه از حلیم فروشى یك كاسه حلیم خریدم و رفتم طرف خانه. در زدم ، برادركوچكم در را باز كرد و وقتى حلیم دید با طعنه گفت : «چه زود حلیم خریدى و برگشتى!» خنده ام گرفت. داداشم سر برگرداند و فریاد زد : «نورعلى بیا كه احمد آمده !» با شنیدن اسم نورعلى چنان فراركردم كه كفشم دم درخانه جاماند!🍂 منـبع:کتـاب رفاقـت به سـبک تانـک.📚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
💌 اسلام میگه هر جای دنیا که آه مظلومی رو شنیدید که داره در حقش ظلم و جفا میشه، وظیفه مسلموناست که برن اونجا و از حق مظلوم و حق اهل بیت دفاع کنن. _شهید مهدی ذاکر حسینی🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•『🕊️』• ↫ •احمد نمازش رو همیشه اول وقت میخوند.می گفت:«همه گرفتاریهای ما با نماز صبحمون حل می شه. یعنی هر گرفتاری ای داشته باشی با نماز صبح میتونی حلش کنی چون نماز صبح نشونه مردونگیه. سختی داره». ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
4_6005797772387683724.mp3
29.65M
🎧 خوش اومدی شهیدمن شهید رو سفید من ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
مجبور شدیم برای حل قضیه‌ای سراغ حاج‌احمد برویم تا بلکه ایشان مساعدتی کنند، وقتی به مقر فرماندهی رسیدیم، یکی از برادران مسئول گفت: چرا اومدین اینجا؟ حاج‌احمد گرفتاره، وقت نداره شما رو ببینه، هرچه به او اصرار می کردیم، اجازه ملاقات نمی‌داد، ناگهان دیدیم حاج‌احمد از سنگر بیرون آمد، هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم، او یک عصا در دست داشت و پایش را گچ گرفته بودند، با دیدن حاجی، با آن رنگ و روی پریده، جا خورده و تعجب کردم، به همان برادر مسئول گفتم: این هم حاج‌احمد! پس چرا نمی‌ذاشتی بریم پیش ایشون؟ گفت: شما که میدونین، ترکش بزرگی به پای حاجی اصابت کرده و تازه اونو بیرون آوردن، چندین آمپول آنتی‌بیوتیک بهش تزریق کردن و حالا هم که میبینین، پاشو گچ گرفتن، گفتم: خب، با این حال خراب، چرا اونو به عقب نفرستادین؟ گفت: کجای کاری برادر! قبول نمی‌کنه می‌گه امدادگرها اگه میتونن همین جا این پا رو مداوا کنن وگرنه من آدمی نیستم که بچه ها رو اینجا زیر آتیش دشمن ول کنم و برگردم عقب! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
17.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• «اخلاص در عمل میتواند به اعمال قدسیت ببخشد شهیدان ما قبل از اینکه شهید بشوند ، کریم شدند.″ شهدای ما کریمانند، که به مقام کرامت رسیده اند...» صحبت‌های شنیدنی شهید جمهور آیت‌الله رئیسی درمورد رسیدن به جایگاه شهادت [یادواره ۲۶۶ شهید محله ستارخان پنجشنبه ۱۳۹۳/۰۷/۰۳ مسجد حضرت مهدی(عج) ستارخان] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
شرطِ‌ورود‌،درجمع‌شھدا‌،اِخلاص‌است! و‌اگر‌این‌شرط‌را‌دارۍ‌چه‌تفـٰاوتی‌میڪند ڪه‌نامَت‌چیست‌و‌شغلت..🖤🌿!' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«قلب حرم خداست، پس در حرم خدا جز او را ساکن مکن» اگر یقین داشته باشیم قلب‌مان محضر خداست، مسلما در محضر خدا گناه نمی‌کنیم. 🌷شهید 🌷 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
◇کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟! گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم. چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم اما میگن تو دیگه شورشو در آوردی...! ◇یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟! میگوید:گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمی شنود و چشمی که حرام ببیند توفیق دیدن امام زمان خود را پیدا نمیکند...!!☝️🙂 💔 🕊 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
16.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو هیچ نگفتی زهراجان... 💔🥀 👤 احساسیِ "صورت مثل گلت" با نوای حاج‌عبدالرضا تقدیم نگاهتان 🏴 ایام شهادت ؛ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
‍🥀 شهادت در سال ۹۵ در یکی از روزهای اردیبهشت ۹۵ در قرارگاه تاکتیکی ، گفت: حاج آقاحاج، میخواهم کمی باهم صحبت و درد و دل کنیم. گفتم : سیدجان بفرما (آخه بنده سیدها رو بنام صدا نمی‌کردم). ، از وضعیت منطقه و نیروها و پیگیری‌هایش گزارش داد. بنده هم گوش میکردم. از وجود نیروهای جاسوس در بین نیروها گفت (غیر ایرانی بودند). ادامه داد... از برخوردهایش با تعدادی از متخلفین (فاطمیون) گزارش داد. بنده هم چند تذکر را جهت رعایت موضوعات گفتم. متوجه برخورد و رفتارهای خشن با غیرایرانی‌ها شده بود. درد و دل و صحبت‌های اصلی اش شروع شد. فهمیدم که همه آن گزارشات مقدمه مطالب اصلی سید هست. او می‌خواست کمی از دلش بگوید و سفره دلش را باز کند. بنده و ، علاوه بر همکار و همرزم، یه طوری بچه محل سببی می‌شدیم. بعصی اوقات لفظ بچه محل را بهش می‌گفتم. از حماسه سازی رزمندگان تعریف کرد. بعد گفت، ما باید هوای همه این رزمندگان را در عقبه داشته باشیم. از مسؤل وقت رده خودش تعریف می‌کرد که خیلی هوای نفرات را داره.. بنده گوش می‌کردم و گهگداری اشاراتی داشتم و تصدیق یا رد می‌کردم. سید ادامه داد که هوای خانواده‌ام را داشته باشید. از و پسرش و زحمات اونها میگفت. سفره دل سید باز شده بود. یکطرفه صحبت می‌کرد. از مادرش گفت و خوابی که مادرش دیده بود گفت و گفت و گفت. بنده هم با آرامش گوش می‌کردم، با هم لبخند هم می‌زدیم. ادامه داد که حاج آقا، خواب خودم را دیدم. و بحث اصلی این بود که می‌خواست به بنده بگوید. گفتم سیدجان، خواب چگونه بود؟ ‌خندید و بانشاط و شادابی گفت: حاج آقا، چند شب قبل خواب دیدم که در اثر جراحت به شهادت رسیدم. اول یاد خواب مادرم افتادم که برای شهادت یکی دیگر از پسرهایش به فرزندانش گفته بود. ( همیشه می‌گفت که شهید دوم خانواده بنده هستم.) دوم اینکه بعد از شهادت، روحم به سمت آسمان بالا آمد، از بالای جنازه ام به پیکر بی جانم نگاه می‌کنم و میخندم و لذت می‌برم. ادامه داد که حتما توی این منطقه شهید خواهم شد و راضی هستم. کمی به او سفارش کردم که سیدجان برای شما که برادر شهید هستی شهادت ممنوع است. مواظب خودت باش. هم لبخندی زد. از هم خدا حافظی کردیم. چند روزی گذشت و در روز ۱۶ اردیبهشت ۹۵ در درگیری شدید با جبهه کفر، و در کنار یکدیگر در به شهادت رسیدند. 🌹 روحشان شاد و راهشان پررهرو باد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🔸در محضـــر شهیــد.... وقتے به نماز مےایستاد واقعا تماشایی بود فقط دلم میخواست صوت حزینش را ضبط ڪنم خلـوص نیت خاصے داشت و همیشہ هم توصیہ مےڪرد ڪہ نمازتان را اول وقت بخوانید... : ۶۵/۱۲/۰۷ ؛ همسر شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو هیچ نگفتی زهراجان... 💔🥀 👤 احساسیِ "صورت مثل گلت" با نوای حاج‌عبدالرضا تقدیم نگاهتان 🏴 ایام شهادت ؛ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🔸در محضـــر شهیــد.... وقتے به نماز مےایستاد واقعا تماشایی بود فقط دلم میخواست صوت حزینش را ضبط ڪنم خلـوص نیت خاصے داشت و همیشہ هم توصیہ مےڪرد ڪہ نمازتان را اول وقت بخوانید... : ۶۵/۱۲/۰۷ ؛ همسر شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️شهید برونسی: هر وقت کارتون گیر میکنه امام زمان رو به فقط مادرش قسم بدید! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯