eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
966 دنبال‌کننده
16هزار عکس
6.4هزار ویدیو
10 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود! 📌 از مواردی که شهید صیاد رعایت می‌کرد حقوق بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس می‌گرفت و می‌گفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کرده‌ام. ما در طول این مدت تماس‌های شخصی او را یادداشت می‌کردیم سر ماه جمع‌بندی می‌کردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیت‌المال واریز می‌کردیم که رسید همه‌ی این پرداختی‌ها هم موجود است. شهید صیاد یک پیکان داشت در حالی که ده‌ها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز می‌کرد و می‌گفت کارهای شخصی را با ماشین شخصی‌ام پیگیری کنید. 👤 راوی: حسن کلانتری رئیس دفتر سابق 📚 از کتاب 📖 ص ۷۰ ❤ الشهدا @mahmoodreza_beizayi
❤️ 🌷شهید حسن طهرانی مقدم دائم الوضو بود! موقع اذان خیلی‌ها می‌رفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامه را می‌گفت و نمازش را شروع می‌کرد... می‌گفت:«زمین جای جمع کردن ثوابه... حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره؟» 📚کتاب یادگاران ۲۵
❤️ ♨️ غلبه بر خستگی به روش شهید مهدی حسین پور وقتی تو کار بهمون فشار می‌اومد یا خسته می‌شدیم، بهمون می‌گفت: ثواب کار رو هدیه کنید به یکی از «اهل بیت علیهم السلام»؛ اونوقت خستگی بهتون غلبه نمیکنه و شما بهش غلبه می‌کنید. ✍راوی: همرزم شهید ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓       
❤️ 🔹خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد. ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد. فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد. وقتی پاپیچش شدیم گفت: کار بابا تو مغازه زیاده، برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد. 🌹 جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ می‌گفت قبل از شوخی نیتِ تقرب کن و تو دلت بگو: دل یه مؤمنُ شاد می‌کنم،قربة‌الی‌الله این شوخیاتم میشه عبادت:)💚 شهیدحسین‌معزغلامی🌹
❤️ ابراهیم بعد از چند ماه به خانه آمد . سرتا پا خاکی و چشم هایش سرخ شده بود . به محض اینکه آمد ، وضو گرفت و رفت نماز بخواند . گفتم : حاجی لااقل کمی استراحت کن ، بعد نماز بخوان . گفت : با عجله آمدم که نماز اول وقتم از دست نرود . این قدر خسته بود که احساس می کردم ، هر لحظه ممکن است در حال نماز از حال برود . 🕊🌹 شادی روح شهیدان صلوات