#روایت_۳۳
#روایت_امحیدر_در_صف_الهی
سال ۹۳ بود به گمانم که در عمود ۲۸۵ با آقای ابوحیدر آشنا شدم.
من دنبال جا برای بعد از برگشت از پیاده روی #اربعین در نجف بودم که یکی از همکاران او را معرفی کرد و گفت بنده خدا چند روزی است التماس همه میکند بابت زایر...
و من قرار شد زایر خانه شان باشم منتها دو سه روز بعد یعنی درست فردای #اربعین...
منزلشان نزدیک فرودگاه نجف بود.
در تمامی این سالها گاهی رفتهام دیدنشان و گاهی نه ولی هرسال قبل ایام #اربعین دختر ابوحیدر پیام میدهد که میآیی یا نه و چند نفر با خودت مهمان میآوری و ....
ابوحیدر ادویه فروشی دارد و همسرش فرهنگی است و دستشان به دهانشان میرسد و در تمام این سالها گمانم این بود اینقدر ما را تحویل میگیرند برای این است که خیلی اهل کرم هستند و البته که هستند ولی امسال تازه متوجه شدم قصه چیز دیگریاست.
از امحیدر بابت زحمتهایش تشکر کردم که گفت: تو نمیدانی چه لطفی به من کردهای.
همسرم پیر شده و مرا به زیارت سیدالشهدا نمیتواند ببرد و من حسرت به دل ماندهام.
#اربعین تمام دلتنگیهای مرا از بین میبرد چون فرصت میکنم به زوار سیدالشهدا خدمت کنم، به جای زیارت.
تو اولین مهمان این خانه ای و بعد از حضورِ تو، به عنوان اولین مهمان، برکت به خانه ما سرازیر شد. تازه بعد از آمدنت خانه را نوسازی کردیم و پذیرایی را بزرگ کردیم و مهمانهای بیشتری را میتوانیم بپذیریم.
امسال با همسایه هماهنگ کرده بود که زائران بیشتری را برای خواب به منزل آنها بفرستد و غذایشان با ام حیدر باشد.
خیالش هم برایم سخت است که ۲۰ روز بین ۵۰ تا ۸۰ نفر را صبحانه و ناهار و شام بدهی.
به قول حضرت آقا در کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی" کل دنیا دو صف دارد. صف خدا و صف غیر خدا و اگر کسی به صف خدا بپیوندد، به صف حیات و قدرت و .... الهی پیوسته.
و در صف الهی، تمام قدرت با توست و عشق خدمت را با تمام قدرت میتوانی تقدیم خلق الله کنی.
و ام حیدر نمونه ایست از پیوستن به صف الهی برای خدمت به زائران #اربعین حسینی....
امروز ظرفها را که نمیگذاشت بشورم و من گفتم تو خدمت زایر امام حسین میکنی، پس به من هم اجازه بده خدمتِ خادم امام حسین را بکنم.
🖊زینب شریعتمدار
#برای_زینب
#روایت_اربعین
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab