🔰گفتگوی ویژه معارفی
🎙برنامه آرمان
⭕️با موضوع : (ام المقاومة)
تحلیل قرآنی از مقاومت حضرت فاطمه سلام الله علیها و تطبیق بر مقاومت
مردم غزه
🖥شبکه قرآن زنده
⏱ساعت ۲۲/۳۰
🆔@Khezri_ir
#فاطمیه
۱۸ آذر ۱۴۰۲
هدایت شده از راویا
بسمالله
مرتبتر از همیشه
مامان پشت خط بود و آمدنش تا یکربع دیگر را خبر میداد.
خانه را یک نگاه سرتاسری انداختم.
فاطمه را صدا کردم: "بدو متکا و پتوت رو از جلو تلویزیون بردار. مامان جون داره میاد"
موتور امیرحسین جلوی در آشپزخانه چپه شده
و توپهای بازی پذیرایی را پر کرده بود.
صاف کردن موتور را به پسرک سپردم و توپها را چندتایی با دو دست برداشتم و توی اتاق بچهها بردم.
دمکردن چای را به دختر بزرگترم سفارش دادم:"مامان جان، چند تا گل محمدی هم بنداز توش"
فاطمه گوشهی رومتکایی را توی دستش گرفته بود و پتو را روی زمین آرام آرام میکشاند: "مامان، مادرت داره میادا چقدر رودربایستی داری ازش."
باقی توپها را انداختم توی اتاق و در را بستم:"باشه مادرم باشه. آدم باید جلوی مادرش مرتبتر از بقیه باشه که مامانش کیف کنه بگه چه دختری دارم"
جملههایم را با خنده و به شوخی گفتم. شاید میخواستم بعدتر که به خانهشان رفتم صحنههای شورانگیز و بهم ریخته نبینم.
فاطمه پتو را سرجایش گذاشت و برگشت:"مگه فردا روضهی فاطمیه نداریم. خب همون موقع تمیز میکردیم دیگه."
چند ساعت بعد، تا سر توی کابینت فرو رفته بودم و انتهایش را دستمال میکشیدم. صدای خندهدار فاطمه را از نزدیک شنیدم و سرم را بیرون آوردم.
_مامان آخه کی ته کابینتو میبینه. خانما میان روضه و میرن دیگه. به خدا هیچکس نمیاد تو کابینتا رو ببینه
جملههایی که ظهر گفته بودم، دوباره توی ذهنم آمد و چشمهایم گرم اشک شد:
آدم باید برای روضهی مادرش مرتبتر از همیشه باشه.
✍مهدیه مقدم
*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.
#روایت_من #راویا #فاطمیه
🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
۱۴ آذر ۱۴۰۳