#روایت_۲۴
آشنای همیم
خواهر، برادر،خانواده... دم و تشکیلات پوزتیویستی و انگاره های محض زیست شناسی نمیفهمد حساب و کتابش را.
حرف رک و ریشه و ژن و کروموزوم و دی ان ای نیست.
حرف هم خاکی و هم وطنی هم نیست.
هم خانه ی همیم.
بی آنکه هیچ از قصه های هم خبر داشته باشیم. هم قصهی همیم!
بی آنکه حتی نشان خانه های هم را بلد باشیم. هم مسیریم.
مقصدمان یکیست.
یک نفریم ، یک روح ، پخش و پلاشده در تن های متعدد...
سرشت و سرنوشتمان یکیست!
.
اربعین جایی است فراتر از زمان و مکان، که هزاران سال پیش شاید، قرارش در مقررات الهی گذاشته شد، تا این تن ها به هم برسند. یکی شوند. ذوب شوند.
و در خانهی اربابی شان آرام بگیرند.
یکی کنند باهم قول و قرارهایشان را...
از نو عهد ببندند. برای یک میعاد قدیمی مشترک.
.
ما... همه ی ما... آشنای همیم و آن روز در میهمانی صله ی ارحام مولای عصر مان، هم سفره ایم و سالهاست که هم را میشناسیم!
ان شاء الله
✍ فاطمه شاه ابراهیمی
#خط_روایت
#یادداشت_اربعین
#یادداشت_مردمی
@khatterevayat
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab