#گونی
#روحانیت
نمیدانم نخستین بار، این واژه یعنی «گونی»، چه زمانی و چگونه وارد ادبیات ایرانی ها شد، اما بسیار ناراحت می شوم کسی فکر کند که روحانیان و طلاب با گونی ارتباط دارند
برای مثال همین جمعه مورخ ۶ اسفند، حدودا ساعت ۲۱ بود که مشغول خدمت در مدرسه پریزاد بودم و استاد وقت نیز مشغول پاسخگویی به سوالات مردم بود.
مردی حدود ۴۵ ساله به بنده گفت سوالی دارم، ولی میترسم مرا تحویل دهید و با گونی ببرند. کاملا جدی، اما مضطرب بود.
گفتم مثل دیگران بنشینید و سوالتان را بپرسید.
گفت: سوال من درباره آقای رییس جمهور و اقدامات چند ماهه است ...(جزییات آن چون تخریب است، نمی گویم)
گفتم مثل بقیه بنشینید و بپرسید.
بنده خدا دو سه دقیقه ای نشست، ولی در نهایت با اضطراب به دور و ور نگاه کرد و جمعیت را ترک گفت
حدود دو ساعتی گذشت، جوانی با دوستش، بابت رفع شبهات اعتقادی به دفتر پاسخگویی آمد.
صاف و ساده شبهات خود را درباره خدا و قرآن و نماز و... مطرح کرد و الحمدلله در پایان با رضایت قلبی قول داد که دوباره شروع کند به نماز خواندن.
نکته اصلی اواسط صحبت ما بود.
به بنده گفت حاجی جان، خیالم راحت باشد که موقع خروج مرا تحویل نمیدهید تا با گونی مرا ببرند؟!
گفتم عزیز دلم، برادرم، این چه حرفیه؟
امثال بنده، کارمان خدمت به شماهاست. چرا چنین فکر کردید؟!
واقعا اضطراب داشت و ترس در چشمانش مشخص بود .
البته در خیابان و فضاهای باز افراد راحت تر هستند.بااین حال باید بررسی کرد که چرا بعضی فکر میکنند به خاطر شبهات عقیدتی ممکن است .....
خاطرات نوکری در حرم
سراجی
@bashirseraj