🔺مثل یک افسر!
درست در همان روزی که نواب وعده ملاقات با محمدرضا شاه را داشت، در یکی از روزنامهها از قول کسی نوشته بود: «من مسلمانم؛ ولی در اسلام چیزی به نام حجاب نیست.»؛ نواب با دیدن مطلب آتشگرفته بود.
وقتی ایشان به دربار رفت، محمود جم سعی کرده بود آداب ملاقات با شاه را به او یاد دهد که ایشان قاطعانه گفته بود: «خودم بلدم چطوری رفتار کنم».
🔷️وقتی نواب رفت داخل، صدای کوبیده شدن به میز به گوش میرسید. ایشان روی میز میکوبید و خطاب به شاه میگفت: «مگه مسلمون نیستین؟ چرا اجازه می دین این گونه مطالب چاپ بشه؟» و خیلی انتقادهای دیگر.
🔶️وقتی نواب بیرون آمد، شاه مضطرب بود و میگفت: «این سید مثل به افسری که با سرباز زیر دستش صحبت می کنه با من برخورد کرد!
شهید سید مجتبی نواب صفوی🌹🌹
#سیره_فرهنگی_شهدا
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
@bashohada_313
🔺سرباز ...
▫️راوی: حجة الاسلام و المسلمین اکبر اسدی
آیة الله بهاء الدینی، خیلی به جلال عنایت داشت. یک بار که جلال بعد از نماز مغرب و عشاء دعا کردند، آقا فرمودند: بابا! دعای تو مستجاب است.
🔶️بعد از شهادتش هم فرمودند: او دائم الذکر بود. نه اینکه همیشه ذکر بگویند، بلکه قلبا ذاکر بودند.
🔷️پس از شهادت، وقتی عکس جلال را به آیت الله بهاء الدینی دادند، گریه کردند و اشک شان روی عکس ریخت. سپس فرمودند: امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست.
من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است.
شهید جلال افشار⚘️⚘️⚘️
#شهدا_و_امام_زمان عج
@bashohada_313
🔺کارگری...
آن روزها در روستا گروهی داشتیم به نام «جوانان مومن طیردَبّا». نوجوانان ۱۰ تا ۱۵ ساله بودیم.
یک روز تصمیم گرفتیم مسجد روستا را نقاشی کنیم اما نه پولی داشتیم و اعتباری.
🔷️چهار روز بعد، عماد با رنگ و وسایل نقاشی آمد پیشمان و گفت: این هم وسایل نقاشی دیگر منتظر چه هستید؟
🔶️بعدا فهمیدیم چهار روز را در یکی از باغ های پرتقال کارگری کرده و پول رنگ و وسایل نقاشی را خریده است. کار پرتقال چینی برای بچههای آن سن و سال، یک روزش هم کار طاقت فرسایی بود.
شهید عماد مغنیه
#روحیه_جهادی
@bashohada_313
🔺️منتظر...
🔶️در زمان غیبت کبری به کسی #منتظر گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور #امام_زمان (عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد.
شهید مهدی زین الدین🌹🌹🌹
#شهادت_طلبی
@bashohada_313
🔴 فرازی از وصیتنامه شهید عمر ملازهی، شهید اهل سنت مدافعان حرم: خدایا! مرا به ولایت مولایم علی بمیران
🔻خدایا! من نه بهشت میخواهم نه شهادت، من ولایت میخواهم؛ ولایت مولایم علی. مرا به ولایت مولایم علی بمیران و آن جناب را در شب اول قبر به فریادم برسان.
🏷 پوستر سه زبانه
@bashohada_313
🌷پُرکار بود و به پُرکاری اعتقاد داشت. میگفت: «من یکبار در حضور حاجقاسم برای عدهای حرف میزدم. گفتم: من اینطور فهمیدهام که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پُرکار هستند و شهدای ما در جنگ اینطور بودهاند. حاج قاسم حرفم را تایید کرد و گفت بله همینطور بود.»
🌷روی کمدش این جمله از امام خامنهای را با فونت درشت تایپ کرده و چسبانده بود: «در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است».
بخشی از نامه شهید به همسرش: «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا(عج) باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقق نمی شود حقیقتاً.»
🥀برگرفته از: کتاب «تو شهید نمیشوی» ، خاطرات و زندگینامه شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی
#سالروزشهادت
#یادشهداباصلوات
@bashohada_313
هیچ مذاکره ای با ترامپ نداریم
با قاتل او حرفی اگر هست،قصاص است
@bashohada_313
◉🌸🍃◉
"فقطدمزدناز شهدا افتخارنیست!
بایدزندگیمان؛حرفمان؛نگاهمان؛لقمههایمان؛رفاقتمانهمبویشـــــ🌸ـــــهدا رابدهد."
#شهید_رسول_خلیلی
#شهیدانه
┈──• ⸼࣪ ⊹🪴⊹ ⸼࣪ •──┈
@bashohada_313
🔺️ارادت به والدین...
🔶️عادت داشت
هر شب به پدر و ماردش زنگ بزند.
فرمانده نیروی قدس بود و باید مسائل امنیتی را رعایت می کرد.
هر بار که زنگ می زد باید سیم کارتش را عوض می کرد، یا از سیمکارت من استفاده می کرد،
در دل پایگاه های عراق و سوریه هم که بود تماس هر شبش ترک نمی شد.
🔷️با یک تماس دل خوش شان می کرد و چشمه دعای شان را جاری می کرد.
#سردار_دلها🌹
#والدین_در_نگاه_شهدا
@bashohada_313
🔺️قرآن...
علی عباس خیلی با قرآن انس داشت.
🔶️همیشه یک قرآن جیبی کوچک داشت و هر فرصتی که گیر می آورد به ذکر گفتن و قرآن خواندن مشغول می شد.
درست در همان زمانی که حکومت فاسد پهلوی کلاس های آواز و رقص را ترویج می کرد،
🔷️علی عباس با دوستانش در مدرسه راهنمایی علی محمد ساکی جلسه تلاوت قرآن داشتند .
شهید علی عباس حسین پور⚘️⚘️
#انس_با_قرآن
@bashohada_313
🔺راهکار شهادت...
حسن می گفت: «با جمعی از فرماندهان سپاه رسیدیم خدمت حضرت آیت الله بهاء الدینی و از مشکلات اداره امور جنگ گفتیم. ایشان فرمودند:«ما در ایران یک طبیب داریم که شفا دهنده همه دردهاست. چرا حاجت های خود را از امام رضا (ع) نمی خواهید؟!».
بعد از زیارت ایشان رفتیم، خدمت امام رضا (ع). یاد جمله آیت الله بهاء الدینی افتادم.
🔶️ فکر کردم که بهتر از شهادت چیزی نیست که از حضرتش بخواهم و خواستمش».
🔷️هنوز یک هفته از این زیارت نورانی نگذشته بود که امام رضا (ع) همه دردهای حسن را با شهادت التیام بخشید.
شهید حسن باقری⚘️⚘️
#راهکار_شهادت
#شهدا_و_امام_رضا (ع)
@bashohada_313
🔺️نگاه بزرگ...
▫️حسن نوری(برادر شهید)
گرمای تابستان بود. داشتیم با حسین علی می رفتیم مسجد. توی لباس هایم نازک ترین اش را پیدا کردم و پوشیدم. وقتی نگاهش کرد خیلی تعجب کردم. یک اورکت زمستانی پوشیده بود و یک کلاهی هم کشیده بود سرش.
گفتم: برادر! زمستان را با با خودت آورده ای؟! این چه تیپی است؟
🔷️هر چه پرسیدم طفره رفت.
توی راه مسجد بهش گفتم: تا به عقلت شک نکردم، بگو این چه تیپی است؟
🔶️گفت: این طوری لباس پوشیدم تا برای خانم های نامحرم جلوه نداشته باشم. همان طوری که ممکن است ما از دیدن خانم های نامحرم تحریک بشویم، آنها هم ممکن است چنین شوند. ما نباید با پوشیدن لباس های نازک و بدن نما باعث تحریک نامحرم شویم.
در حالی که به سختی حرف هایش را در ذهنم جا می دادم، داغ کرده بودم. پیراهنم را تکان دادم تا هوا زیرش جریان پیدا کند.
شهید حسینعلی نوری🌹
#مبارزه_با_نفس
#نگاه_شهدایی
@bashohada_313