✨
🌿 چوبِ حق الناس..
یادم است یک بار برای چیدن سیب به روستای خودمان در دماوند رفتیم. مادر ما یک چوب از باغ دایی آورد و مشغول چیدن سیب شد. ساعتی بعد دایی از راه رسید؛
احمد جلو رفت و سلام کرد، بعد گفت:
«دایی راضی باش ما یک چوب از داخل باغ شما برداشتیم!»
دایی هم برای اینکه سر به سر احمد بگذارد گفت: «من راضی نیستم!»
احمد اصرار میکرد: «دایی تو رو خدا، دایی ببخشید و...» اما دایی خیلی جدی میگفت: «نه من راضی نیستم.» آن روز اصرارهای احمد و برخورد دایی نشان داد که احمد در این سن کم، چقدر به حق الناس اهمیت می دهد..🍃
منبع: کتابِ عارفانه
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_احمدعلی_نیّری #باشهدا
@bashohadaaa1