2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿زندگینامه و خصوصیات اخلاقی..
#شهیدسیداحمدپلارک..
@bashohadaaa1
✨
وقتی میشد من سر مسأله ای ناراحت و
گرفته میشدم و به ایشان شکایت میکردم؛
به من میگفت: ببین هزاران کهکشان در آسمان وجود دارد یکی اش راهِ شیری است،سیاره های زیادی در آن هست که یکی اش زمین است، کره زمین قاره های متفاوتی دارد؛ که یکی اش آسیاست..
قاره آسیا کشورهای زیادی دارد که یکی همین ایرانِ ماست..
ایران شهرهای ..
از کل به جزء میامد
بعد میگفت: ما ذره ای در این مجموعه هستیم حالا ببین این حرفی که شما
میگویید، جایش در این مجموعه باشکوه کجاست؟!
آدم در آن کلیّت میدید که چقدر آن اتفاق ناچیز و بی اهمیت بوده است..🍃
[راوی:همسر شهید]
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_سیدمرتضی_آوینی #باشهدا
@bashohadaaa1
جمعی از شیعیان آمده بودند مدینه
تا امام کاظم را ببیند
و سئوالات خود را بپرسند
ولی امام خارج از شهر بود
پس سئوالات خود را نوشتند
و به حضرت معصومه دادند
چند روزی گذشت و امام مراجعت نکردند
ناچار به رفتند شدند
حضرت معصومه که مطلع شد
خودشان جواب سئوالات را نوشتند
و به آنان تسلیم کردند
کاروان وقتی از مدینه خارج شد
امام کاظم را دید و آنچه بود را
به امام عرض کردند
امام وقتی جواب پرسش ها را دید
سه بار فرمود:
پدرش فدایش شود
پدرش فدایش شود
پدرش فدایش شود..🍃
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها❤️
@bashohadaaa1
شما به دنیا آمدید،
تا بدانیم و بفهمیم
دخترها هم میتوانند
سرباز امامشان باشند..🌸
میلاد مظهر عصمت و نجابت
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
مبــــااارک..❤️
#ولادت_حضرت_معصومه
@bashohadaaa1
هدایت شده از 🕊با شهدا
3.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊با شهدا
🌿اگر میخواهی محبوبِ خدا شوی... ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ #سردار_شهید_علی_تجلایی #باشهدا @bash
🍃
پیکر این شهید بزرگوار هنوز هم بعد از این همه سال برنگشته..
خودشون دوست داشتن که گمنام باشن،
بارها محلی که شهید شدن رو تفحص کردن ولی
علی آقای تجلایی پیدا نشده..
شهید تجلایی شجاعت های بی نظیری داشتن و به فاتح سوسنگرد ملقب هستن..
همسرشون بعد از سالها چشم انتظاری ،سه سال پیش از دنیا رفتن و اولین همسر شهیدی هستن که در مزار یادبود شهید به خاک سپرده شدن..
خیلی دوست دارم بیشتر ازشون بگم بهتون قول میدم در آینده ان شاءالله ..
البته دوتا کتاب هم دارن که اگه دوست داشتین میتونید بخونید..
و ..🍃
محسن یکبار در عملیات بازیدراز در اردیبهشت سال ۶۰ در روز اول عملیات دو تیر به گلویش میخورد که یکی از گلولهها تا شهادتش در گلو مانده بود. بار دیگر به شدت در عملیات بعدی بازیدراز مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و آنقدر مجروحیتش شدید بود که همه فکر میکردند شهید شده است.
یکی از بستگان ما خیلی مخالف انقلاب بود، ولی محسن را دوست داشت، از نخبگان علمی بود که در یکی از کشورهای اروپایی سمت بالای پزشکی داشت، ایشان هر وقت محسن را میدید، میگفت محسن هوش و علم تو حیف است. تا اینکه محسن مجروح شد و وقتی این فامیل ما خبر را شنید سریع خودش را به ایران رساند..
زمانی که کمی محسن حال بهتری پیدا کرده بود در بیمارستان سجاد به دیدنش رفت. آن روزها محسن فقط میتوانست برخی حرفهایش را بنویسد و امکان صحبت نداشت..
این فامیل ما اصلا انتظار نداشت محسن را با این وضعیت ببیند. با آن علاقهای که به محسن و نفرتی که از انقلاب داشت یکباره بهم ریخت و گفت: «محسن ببین چه کردی، کجاست کسی که بخواهد تو را درست کند، گفتم دنبال این انقلاب نرو.» چند دقیقهای صحبت کرد و در تمام مدت محسن فقط نگاه میکرد و چشمش تکان میخورد..
محسن به من اشاره کرد تا کاغذی برای او ببرم، با سختی روی کاغذ نوشت: «چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم، چون در هر دو حال تکلیف خود را انجام دادیم» و اشاره کرد این را بالای سرش بچسبانم، به فامیلمان اشاره کرد این نوشته را بخواند،
نوشته را کهخواند منقلب شد، گفت محسن
تو چه روحی پیدا کردی از عظمت روح تو من ماندهام..🍃
[راوی:عبدالرضا وزوایی]
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_محسن_وزوایی #باشهدا
@bashohadaaa1