🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#قسمت_هفتاد اعزام
راوی:دکتر محسن نوری
ستون نفرات رزمندگان از کنار یک باتلاق و در مسیر یک دشت در حرکت بود.شب بود و هوا تاریک .در جلوی ستون ،احمدآقا قرار داشت.
همینطور که به آن ها نگاه می کردم،یک باره یک گلوله خمپاره در کنار ستون منفجر شد !!
ترکش خمپاره فقط به یک نفر اصابت کرد .قلب احمدآقا مورد هدف قرار گرفت!بعد ایشان به سمت راست چرخید و کلماتی از زبانش خارج شد که من نفهمیدم چه می گوید.
✨در آن لحظات احمدآقا جلوی چشمان من به شهادت رسید!!
و من همان موقع حیرت زده از خواب پریدم!
تا چند دقیقه بدنم میلرزید..
روز بعد درمسجد احمدآقا را دیدم.خوابم را برای ایشان تعریف کردم .او هم لبخندی زد و گفت:
به شما خبر میدهم که خوابت رؤیای صادقه بوده
یا نه!
🔸ادامه دارد...
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_احمدعلی_نیّری
@bashohadaaa1
🕊با شهدا
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 #قسمت_اول ❣ ✨تویی که نمی شناختمت... این گل پرپر از کجا آمده... از سفر کرب و بلا
✨✨
همراهان خوب باشهدا
اگر به خوندن زندگینامه شهید نیّری علاقه مندید این قسمت اولشه ☝️
🪴حتی اگر کتابشونُ خوندید ، خالی از لطف نیست دوباره بخونید😊
و دوستانتون هم با این شهید آشنا کنید..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین علیه السلام
تنها غمی که
به قلبم
جلا میده..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#سیدالشهدا_جان❤️
@bashohadaaa1
🌿برخی سكوتها و
حرفهای نابهجا،
گناهان كوچكی هستند
كه تكرار می كنيم و
برايمان عادت می شود،
گناهان بزرگ را
اگر انسان خیلی آلوده
نشده باشد متوجه می شود،
اين گناهان كوچك هستند كه
متوجه نمی شويم..
[شهیده مریم فراهانی]
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#باشهدا
@bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#قسمت_هفتاد_و_یکم
پاییز ۱۳۶۴بود..
تغییر در رفتار و اعمال احمدآقا بیشتر حس می شد.
✨نماز های ایشان همگی معراج شده بود.یادم هست یک باربعد از نماز به ایشان گفتم:
علت اینهمه لرزش شما در نماز چیست ؟
میخواهید برویم دکتر؟ گفت:نه چیزی نیست.
اما من می دانستم چرا اینگونه است.در روایات خواندیم که ائمه اطهار در موقع نماز خواندن اینگونه بر خود میلرزیدند..
این حالت برای کسی که درک کند وجود بی مقدارش،
اجازه یافته با خالق صحبت کند طبیعی است ،این ما هستیم که در نماز و عبادات معرفت لازم را نداریم..
خلاصه روال برنامه های ما ادامه داشت تا اینکه یک شب به مسجد آمد و بعد از نماز همه ی ما را جمع کرد.
بعد از بچه ها خداحافظی کرد و گفت:ان شاءالله فردا راهی جبهه هستم.احمدآقا از ما حلالیت طلبید و از اهل مسجد خداحافظی کرد.
بعد هم به ما چند نفری که بیشتر از بقیه با ایشان بودیم گفت:این آخرین دیدار ماو شماست.من دیگر از جبهه برنمیگردم!
دست آخر هم به من نگاهی کرد و گفت:خواب شما عین واقعیت بود.
نمی دانم چرا ،اما من وآن بچه ها خیلی عادی بودیم.فکر میکردیم حتما به مرخصی خواهد آمد.
فکر می کردیم اگر احمدآقا هم برود یکی مثل ایشان پیدا میشود.
روز بعد احمدآقا با سپاه تسویه کرد و به صورت بسیجی راهی جبهه شد .همه ی کارهای مسجد را تحویل داد.دیگر هیچ کاری در تهران نداشت ..
🔸ادامـــــه دارد...
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_احمدعلی_نیّری
@bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿امشب برای آزادی جانباز مدافع حرم
محمدرضا نوری، بخاطر دو فرزند چشم به راهشون دعای الهی عظم البلاء بخونیم..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#ابوعباس
#لطفا_نشر_بدید
@bashohadaaa1
دائم الوضو بود
موقع اذان خیلی ها میرفتند
وضو بگیرند
ولی حسن اذان و اقامه را میگفت
و نمازش را شروع میکرد
میگفت :
زمین جای جمع کردن ثوابه
حیف زمینِ خدا نیست
که آدم بدون وضو روش راه بره ؟
[شهیدحسنتهرانیمقدم]
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#وضو #باشهدا
@bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاش بگویم هیچ کس جز آن که
دل به خدا سپرده است
رسمِ دوست داشتن نمی داند..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_آوینی
@bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#قسمت_هفتاد_و_دوم دوکوهه
پاییز سال 1364 بود.به همراه دوستان به منطقه اعزام شدیم.وقتی وارد پادگان دوکوهه شدیم ما را تقسیم بندی کرده و به گردان سلمان فارسی فرستادند.
گردان سلمان از گردان های دائمی نبود.بلکه هر زمان نیروی اعزامی زیاد بود تشکیل میشد و زمانی که نیرو کم بود این گردان منحل میشد.
فرمانده گردان ما برادر میر کیانی و جانشین ایشان شهید مظفری بود.من به همراه سی نفر دیگر به دسته دوم از گروهان سوم این گردان رفتیم.
مسئول دسته ما شهید طباطبایی بود.چند جوان خیلی خوب از منطقه شمال تهران نظیر برادران میرزایی و طلایی با ما بودند.
جمع خوبی داشتیم.ما همگی در دو اتاق از طبقه اول ساختمان گردان سلمان در دوکوهه مستقر شدیم.
در همان روزهای اول متوجه شدم که یکی از جوانان دسته ما حالت خاصی دارد!به او برادر نیّری میگفتند.
آن روزها همه رفقا اهل معنویت بودند اما حالات او فرق میکرد!وقتی فهمیدیم که از شاگردان آیت الله حق شناس بوده از او خواستیم که امام جماعت دسته ما شود..
🔸ادامه دارد..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_احمدعلی_نیّری
@bashohadaaa1
✨🦋
أسالک عَملاً
تُحب به مَن عمِلَ به..
منو ببر سمتِ اون کاریکه
محبوبِ تو بشم!
صحیفهسجادیه
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
@bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگر ما به غیر از
روضه و اشک بر سیدالشهدا
و نماز اول وقت،
چیز دیگری هم داریم؟!
اگر این سه را از ما بگیرند
دیگر هیچ نداریم!
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_سیدعلی_زنجانی
@bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تو
از دور سلام..💔
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
@bashohadaaa1
حاج آقا مجتهدیتهرانی فرمودند:
شخصی رسید خدمت
آیتاللهمیرزاعبدالعلیتهرانی
عرض کرد:
مرا موعظهای کنید،
ایشان فرمودند:
روزی سه دقیقه به یاد امام زمان باش..
هنگامی که این شخص در حال خروج بود،
ایشان فرمودند:
اگر یک دقیقه هم به یاد امام زمان باشید
برای عاقبت به خیری کافی است..🌿
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#امام_زمان💚
@bashohadaaa1
هدایت شده از 🕊با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿ظهور رخ خواهد داد
اما مهم این است که ما
کجای این ظهور ایستاده ایم؟!
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#ظهور
@bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#قسمت_هفتاد_و_سوم ادامه قسمت قبل
هر چند زیر بار این مسئولیت نمیرفت،اما با فرمان مسئول دسته مجبور شد جلو بایستد.اطاعت از فرمانده واجب بود.
برادر نیّری انسان ساکت و آرامی بود.لذا به راحتی نمیشد به شخصیت او پی برد.بیشتر اوقاتی که ما مشغول صحبت و خنده و استراحت و...بودیم او مشغول قرائت قرآن و یا مطالعه میشد..
در میان دسته ما یک نفر بود که بیش از بقیه با برادر نیّری خلوت میکرد.آن ها با یکدیگر مشغول سیر و سلوک بودند.علی طلایی هیچ گاه از احمد آقا جدا نمیشد..
طلایی تنها پسر یک خانواده از شمال تهران بود،در یک خانواده مرفه بزرگ شده بود.خانواده ای که بعدها متوجه شدیم زیاد در قید و بند مسائل دینی نیستند!
او اینگونه آمده بود و خدا احمد آقا را برایش قرار داد تا باهم مسیر کمال را طی کنند..
هر چند که او چند سال بزرگ تر از احمد آقا بود،اما مثل مراد و مرید به دنبال برادر نیّری بود،او بهتر از بقیه احمد آقا را شناخته بود برای همین هیچگاه از او جدا نمیشد.
🔸ادامه دارد ..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_احمدعلی_نیّری
@bashohadaaa1
امام رو اباعبدالله صدا میکنیم ؛
یعنی پدر بنده های خدا ..
تا حواسمون باشه که مشغول
زیارت کردنِ یه بندهی خیلی
عزیز و نزدیکِ خداییم✨
که بندگی او را به این
مقام رسونده..
و بخاطر شدت مظلومیتش
در راهِ خدا
سرپرست بنده های خدا شده ..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#کتیبه_نیمه_تموم
@bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#قسمت_هفتاد_و_چهارم
به یک امامزاده رفتیم از انجا پیاده برگشتیم.توی راه بودیم که بچه ها با برادر نیّری مشغول صحبت شدند.آنجا حرف از شهادت شد.مسئول دسته ما زمان و نحوه شهادت خودش را بیان کرد!
من با تعجب گوش میکردم.
احمد آقا هم گفت:من خواب برادرم را دیدم.آمد دنبالم و من رو برد به آسمان..
البته مدتی مانده تا زمانش برسد.!
علی طلایی هم گفت من منتظر یک خمپاره شصت هستم....!
طلایی اطلاعات خوبی از حالات درونی احمد آقا داشت.چیزهایی میدانست که کسی از آنها خبر نداشت. برای همین هیچ گاه از احمد آقا جدا نمیشد...
🔸ادامه دارد..
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#شهید_احمدعلی_نیّری
@bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿این روزها حجابم را
محکم تر می گیرم
تا یادم باشد!
آخرین نگاهِ امام حسین(ع)
به خیمه ها بود..💔
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#نگاهِ امام زمان به حجاب ماست
@bashohadaaa1
آخرشب
قبل خواب
حرف بزنیم با آقا امام زمان ..
براشون از کارایی که در طول روز
انجام دادیم بگیم..
بگیم چقدرررر دوسش داریم
بگیم تموم عمرمونو اگر به پای کسی
غیر از ایشون ریختیم
هدر دادیم... :)
❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀
#ایهالعزیزم💚
@bashohadaaa1