eitaa logo
🕊با شهدا
127 دنبال‌کننده
189 عکس
351 ویدیو
11 فایل
•♥•.¸¸.•♥• بــــا شُـــهـــــدا •♥•.¸¸.•♥•.¸ با شُــــهدا راهِـمون، راهِـ خُـــدا میشهـــ https://daigo.ir/secret/6524937166 پیام ناشناس
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿هرچه دل از دلواپسی های دنیا رها گردد دریچه قلب به سوی آسمان ها باز و باز تر می شود... یادمان باشد که قلب کجاست ! حرم الله...✨ ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 راوی: خانواده و دوستان شهید اواخر سال ۱۳۶۱بود.احمد در مدرسه مروی مشغول به تحصیل در رشته ی ریاضی بود.یک روز از مدرسه تماس گرفتند و گفتند :احمد چند روز است به مدرسه نیامده!؟آن شب ،بعد از نماز که به خانه آمد با سؤالات متعدد ما مواجه شد:احمد،چرا مدرسه نمیروی؟احمد این چند روز کجا بودی؟ او هم خیلی قاطع و با صراحت پاسخ داد:من دنبال علم هستم،اما مدرسه دیگر نمی تواند نیاز من را برطرف کند.تا حالا مدرسه برای من خوب بود اما الان آنجا برای من چیزی ندارد.. ✨من چند روز است که در کنارطلبه ها از جلسات و کلاس های حاج آقا حق شناس استفاده میکنم.. ✨بدین ترتیب احمد دوران تحصیل را در دبیرستان رها کرد و به جمیع شاگردان امام صادق (ع) و طلاب علوم دینی پیوست.. احمد آقا طی دورانی که رشته ی ریاضی را در دبیرستان می خواند نیز در کنار درس مشغول مطالعه ی کتب حوزوی بود،اما حالا تمام وقت مطالعه خود را به این امر اختصاص داده. ✨او طلبه ی رسمی،به طوری که همه ی کتاب های رسمی حوزه را بخواند ،نبود،بلکه در محضر استاد بزرگوارش شاگردی می کرد برای همین آیت الله حق شناس و دیگر بزرگان حوزه ی علمیه ی امین الدوله کتاب های مختلفی را به او معرفی می کرد تا بخواند. 🔸ادامه دارد.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
هدایت شده از 🕊با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿من خیلی کمتر عطر خریده ام. زیرا هر وقت بوی عطر میخواستم،از ته دل میگفتم حسین جان .. آن وقت فضا پر عطر میشد.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین خانه آباد شدم خانه ات آباد حسین 💔 ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ادامه قسمت قبل ✨او سیر مطالعاتی خاصی داشت.در کنار آن بارها دیده بودم که کتاب‌های علمی می‌خواند. ✨هیچ‌وقت او را بیکار نمی دیدیم، برای وقت خودش برنامه داشت. ✨مقدار معینی استراحت می کرد، بعداز آن مطالعه و کارهای مسجد و رسیدگی به کارهای فرهنگی و پذیرش بسیج و... چند بار در همان سنین شانزده سالگی تصمیم به حضور در جبهه گرفت، اما به دلیل اینکه یکی از برادرانش شهید شده بود و.... موافقت نشد. تا اینکه سال ۱۳۶۲تصمیم خود را گرفت، برای کمک به اهداف انقلاب و اینکه بتواند حداقل کاری انجام داده باشد وارد سپاه پاسداران شد. احمدآقا بلافاصله جذب واحد سیاسی وابسته به دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه شد. به یاد دارم که می گفت: ما در مجموعه‌ای قرار داریم که زیر نظر آیت‌الله محلاتی است و از ایشان هم تعریف می کرد.احمد آقا در دفتر آقای محمدی عراقی مشغول فعالیت شد.. 🔸ادامه دارد... ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌قلبم اگه مبتلات نباشه نمیخوامش... ‌‌💔 ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند، وگرنه در هنگامِ راحت و فراغت و صلح و سلم ، چه بسیارند اهل دین!🌱 [شهیدمرتضی آوینی] ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
هدایت شده از نشر شهید هادی
گفتم آقای رئیسی چرا تیم رسانه ای شما اینقدر ضعیفه؟ اینقدر کارهای بزرگ انجام می دهید و مردم متوجه نمی شوند. اینطور باشه دور بعد رای نمی آورید. نگاهی به من انداخت و گفتند: بخوام رسانه رو قوی کنم باید مرتب از خودم تعریف کنم و کار خوبی نیست. اما برای دور بعد نام من رو توی نامزدها نخواهی دید. باتعجب گفتم چرا؟ گفت: وقتی آمدیم اوضاع کشور واقعا بحرانی بود و خدا لطف کرد شرایط بهتر شد و کشور از لبه پرتگاه دور شد، الان دیگه هرکی رئیس جمهور بشه مشکلات کمتری خواهد داشت. 📙رئیسی روحانی بود. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا رحمت الله الواسعة❤️ صحبت های گرانقدر شهید جمهور آیت الله رئیسی ... ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ادامه قسمت قبل شنیده بودم در واحد سیاسی سپاه مشغول فعالیت است. شماره تلفن محل کار ایشان را داشتم، تماس گرفتم و شروع کردم سر به سر احمدآقا گذاشتن.. وقتی فهمید که من هستم خندید و گفت: اینجا وقت من در اختیار سپاه است. اگر کاری داشتی شب توی مسجد صحبت می کنیم. شب هم توی مسجد به سراغ احمدآقا رفتم، می دانستم نیروهای واحد سیاسی اطلاعات مهمی در اختیار دارند. ✨گفتم: احمداقا چند تا از خبرهای دست اول را به من بگو! نگاهی به من کرد و برای اینکه دل من را نرنجاند چند خبر مهم همان روز که همه‌ی مردم از اخبار شنیده بودند بیان کرد! احمدآقا دوسال در واحد سیاسی سپاه حضور داشت، در این مدت به او اجازه‌ی حضور در جبهه را نمی دادند. تا اینکه توانست موافقت مسئولان را برای حضور در جبهه بگیرد و به صورت بسیجی راهی شد. 🔸ادامـــــه دارد... ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
ایثار، یعنی‌ندیدن‌ و به‌حساب‌نیاوردن‌خود این،اولین‌موضع‌گیری‌شھیداست. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ادامه قسمت قبل موتور احمد آقا کاملا در اختیار کارهای مسجد بود. از عدسی گرفتن برای دعای ندبه مسجد تا... یک روز به همراه احمدآقا به دنبال یکی از کارهای مسجد رفتیم‌.باید سریع بر میگشتیم.برای همین سرعت موتور را کمی زیاد کرد. خب خیابان هم خلوت بود.موتور تریل ۲۵۰هم کمی شتاب بگیرد دیگر کنترلش سخت است با سرعت از خیابان در حال عبور بودیم‌.یک دفعه خودرویی که در سمت چپ ما قرار داشت بدون توجه به ما به سمت راست چرخید! درسمت راست ما هم یک خودروی دیگر در حال حرکت بود .زاویه ی عبور ما کاملا بسته شد من یک لحظه گفتم تمام شد .الان تصادف میکنیم. از ترس چشمم را بستم و منتظر حادثه بودم ! لحظاتی بعد چشمم را باز کردم دیدم احمد آقا به حرکت خود ادامه میدهد!!! من حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم که سالم از صحنه عبور کرده باشیم. با رنگ پریده و بدن لرزان گفتم چی شد ما زنده ایم!!؟؟ احمدآقا گفت :خدا را شکر بعد ها وقتی درباره ی آن لحظه صحبت کردم به من گفت : خدا ما را عبور داد. ما باید آنجا تصادف میکردیم اما فقط خدا بود که ما را نجات داد.من در آخرین لحظه کنترل موتور را از دست دادم و فقط گفتم :«خدا» بعد دیدم که از میان دو خودرو به راحتی عبور کردیم! 🔸ادامـــــه دارد... ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
خدایا! همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد .. و آن گوهر اشک بر حسینِ فاطمه(س) است.. گوهر اشک بر اهل‌بیت(؏) است.. گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم ..💔 [سردارشهید حاج قاسم سلیمانی ] ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 تابستان 64 راوی:استاد محمد شاهی و برادر شهید تهدیدش کرده بودند گفته بودند تورا ترور می کنیم.حتی به محل کار احمد آقا زنگ زده بودند و گفته بودند تورا می کشیم! آمده بود مسجد و برای بچه ها صحبت کرد. تقریبا اوایل تابستان 64 بود ان زمان احمد آقا در اوج مسائل معنوی بود. بعد از جلسه برای من و یکی از بچه‌ها گفت: ظاهرا تقدیر بر شهادت من است.توی همین چند روز آینده! خیلی تعجب کردیم .آن موقع ما چهارده ساله بودیم. گفتیم احمد آقا یعنی چی؟شما ک جبهه نیستی؟ گفت:بله،اما من در تهران شهید می شوم.به دست منافقین.. 🔸ادامه دارد .. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿نکنه شهیـد بشم! ●ماجرای رزمندگانی که نمی‌خواستند شهید شوند ولی جبهه را ترک نمی‌کردند .. ● خاطره‌‌ی شهید مفقودالاثر مدافع حرم💔 ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ادامه قسمت قبل ما به حرف های احمد آقا کاملا اعتماد داشتیم.برای همین خیلی ناراحت شدیم. هر روز منتظر یک خبر ناگوار در محل بودیم. شب ها وقتی در مسجد چشم ما به احمد آقا می افتاد نفسی راحت می کشیدیم و می گفتیم خدا را شکر... تا اینکه یک شب بعد از نماز ،وقتی پریشانی در چهره ام دید به من گفت: ناراحت نباش،قضا و قدر الهی تغییر کرده.من فعلا شهید نمیشوم... بعد ادامه داد:من چند ماه دیگر کنار شما خواهم بود. نمی دانید چقدر این خبر برای من خوشحال کننده بود.بعد ها از برادر احمد آقا شنیدم که این قضیه خیلی جدی بوده وبرای همین آن چند روز احمد آقا به صورت مسلح در محل حضور داشته.. 🔸ادامه دارد.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
شهدا .. شما را نه تنها روی سر بلکه باید روی چشم گذاشت... که یادمان نرود، این حسین حسین گفتن‌ها در آرامشِ این روزها و شب‌هایمان ثمره‌ی خون شماست... 💔 ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
تعمیر دل فقط اونجاهه که دستت رو میذاری رو قلبت ❤️ و میگی: صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین✨ ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🦋 ای دل غمگین مباش؛ که عهده دارِ تو حسین(ع) است. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 مسجد امین الدوله در ماه رمضان و در تابستان 1364 عجیب بود.نوای مناجات های مرحوم سید علی میر هادی، سخنرانی های انسان ساز حاج اقا حق شناس،زندگی در کنار احمد اقا و... این ها شرایطی پدید آورد که یکی از به یاد ماندنی ترین ایام عمر من شد. حاضرم هرچه خدا میخواهد بدهم و یک بار دیگر آن ایام نورانی تکرار شود. سحر ها بعد از خوردن سحری دوباره به مسجد می امدیم و بعد از نماز با احمد آقا قرآن میخواندیم. آن موقع من و ایشان تنها بودیم.بسیاری از نصیحت های انسان ساز ایشان مربوط به آن سحر های نورانی بود. ✨در ایام تابستان و اوایل پاییز 64 حال و روز احمد آقا بسیار تغییر کرده بود.نماز های او از قبل عجیب تر شده بود. در زمان اقامه نماز جماعت صورتش از اشک خیس می شد.بدنش به شدت میلرزید. مانند پرنده ای شده بود که دیگر توان ماندن در قفس دنیارا نداشت.من با خودم میگفتم:بعد از این احمد آقا چگونه میخواهد زندگی کند؟ 🔸️ادامه دارد.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1