eitaa logo
🕊با شهدا
137 دنبال‌کننده
549 عکس
594 ویدیو
16 فایل
•♥•.¸¸.•♥• بــــا شُـــهـــــدا •♥•.¸¸.•♥•.¸ با شُــــهدا راهِـمون، راهِـ خُـــدا میشهـــ به نیت قرب ..🍃 وقف صاحب الزمان(عج) ♦️ارتباط با ادمین : https://daigo.ir/secret/6524937166
مشاهده در ایتا
دانلود
محسن یکبار در عملیات بازی‌دراز در اردیبهشت سال ۶۰ در روز اول عملیات دو تیر به گلویش می‌خورد که یکی از گلوله‌ها تا شهادتش در گلو مانده بود. بار دیگر به شدت در عملیات بعدی بازی‌دراز مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و آنقدر مجروحیتش شدید بود که همه فکر می‌کردند شهید شده است. یکی از بستگان ما خیلی مخالف انقلاب بود، ولی محسن را دوست داشت، از نخبگان علمی بود که در یکی از کشور‌های اروپایی سمت بالای پزشکی داشت، ایشان هر وقت محسن را می‌دید، می‌گفت محسن هوش و علم تو حیف است. تا اینکه محسن مجروح شد و وقتی این فامیل ما خبر را شنید سریع خودش را به ایران رساند.. زمانی که کمی محسن حال بهتری پیدا کرده بود در بیمارستان سجاد به دیدنش رفت. آن روز‌ها محسن فقط می‌توانست برخی حرف‌هایش را بنویسد و امکان صحبت نداشت.. این فامیل ما اصلا انتظار نداشت محسن را با این وضعیت ببیند. با آن علاقه‌ای که به محسن و نفرتی که از انقلاب داشت یکباره بهم ریخت و گفت: «محسن ببین چه کردی، کجاست کسی که بخواهد تو را درست کند، گفتم دنبال این انقلاب نرو.» چند دقیقه‌ای صحبت کرد و در تمام مدت محسن فقط نگاه می‌کرد و چشمش تکان می‌خورد.. محسن به من اشاره کرد تا کاغذی برای او ببرم، با سختی روی کاغذ نوشت: «چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم، چون در هر دو حال تکلیف خود را انجام دادیم» و اشاره کرد این را بالای سرش بچسبانم، به فامیلمان اشاره کرد این نوشته را بخواند،‌‌ نوشته را که‌خواند منقلب شد، گفت محسن تو چه روحی پیدا کردی از عظمت روح تو من مانده‌ام..🍃 [راوی:عبدالرضا وزوایی] ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
امروز عجب روزی بود! (: مشغول کاری بودم و اصلا تو برنامه ام نبود برم بهشت ، همراهان همیشگیم یهو تماس گرفتن که تا ۲۰ دقیقه دیگه حاضر شو بریم بهشت.. و من اصلا نمیشد ۲۰ دقیقه ای آماده شم .. چون از قبل نمیدونستم و مشغله مهمی داشتم.. چند بار علی رغم میلم گفتم شما برید دیرتون میشه ! خلاصه اونا تو ماشین نشسته بودن و من با عجله داشتم حاضر میشدم (: رسیدیم بهشت ، اولین رزقم دیدار با مادر شهید حسین آقای معز غلامی بود ، باهاشون صحبت کردم و بهم هدیه دادن .. بعد هم تو قطعه ۲۶ عکس شهید آقا ابراهیم هادی.. به یادتون بودم؛ به شهدا اینطور میگم بچه های باشهدا رو دعا کنید باشد که رستگار شویم (: . خدایا این موهبت بودن رو از ما نگیر که برای من ،گلزار شهدا به معنای واقعی بهشته..🍃
هدایت شده از 🕊با شهدا
🌿استاد شهید مرتضی مطهری را دریابید.. شهید «مرتضی پالیزوانی» در وصیت‌نامه خود آورده است: «ای مردم از امام خمینی و استاد شهید مرتضی مطهری غافل نشوید و راه فلسفی استاد را بروید که اسلام از همه چیز مهم‌تر است.» ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
هدایت شده از 🕊با شهدا
34.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید مرتضی پالیزوانی رحمة‌الله‌علیه، از شهدای دوره دفاع مقدس و از نخبگان رشته فلسفه بود. این شهید بزرگوار علاقه بارزی به روش زندگی و روشنگری شهید مرتضی مطهری رحمة‌الله‌علیه داشت و تمام توان خود را برای ادامه راه استاد خود قرار داد. این علاقه به حدی بود که علاوه بر منش و روش زندگی، روز و ساعت شهادت هر دو بزرگوار هم به هم شبیه شد. 🌿گفتگو با همسر شهید پالیزوانی به مناسبت روز شهادت شهید مطهری و شهید پالیزوانی رحمة‌الله‌علیهما.. @bonyad_shahidpalizvani
هدایت شده از 🕊با شهدا
9.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿هر آنچه می بینیم یا می شنویم یا می خوانیم غذای روحِ ما می شود.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
✨ در خرج بیت‌المال تا جایی که میتوانست از کمترین امکانات به بهترین شکل استفاده میکرد؛به نیروهای تدارکات و لجستیکی هم در جلسات میگفت:این تجهیزات را طوری استفاده کنیم که اسراف نشود، چون باید پاسخگو باشیم.. یادم هست به خاطر اینکه ایشان بعضی وقت‌ها شب‌ها به منزل میرفت، منزل آنها در یک منطقه دور افتاده بود، یک پیکان قراضه به او تحویل داده بودند که اگر مأموریت فوری در شب پیش آمد، او بتواند به سرعت خودش را به محل مأموریت برساند.. سوئیچ ماشین همراه علی آقا بود؛ با اینکه بارها بچه‌های علی هاشمی بیمار شدند و شبانه احتیاج به دکتر داشتند، از این ماشین برای مراجعه به پزشک استفاده نکردند؛ حتی پدر شهید علی هاشمی برای پُر کردن کپسول گاز، از این ماشین استفاده نمیکرد، بلکه کپسول را روی شانه‌اش میگذاشت و میبرد پر میکرد و به خانه می‌آورد. او به قدری مقید بود که استفاده از بیت‌المال برای کار شخصی را حرام میدانست..🍃 [راوی: سید صباح موسوی] ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1