#عیسایی_که_در_روز_تولد_مسیح_به_شهادت_رسید
🌷شهید عیسی کره ایی
شهادت: چهار دیماه ۶۵
مصادف با میلاد پیامبر عظیم الشان حضرت عیسی مسیح(ع)
عیسی کره ای, در سال ۴۴ در محله نازی آباد تهران به دنیا آمد.
مادر این شهید عزیز تعریف میکرد که: من عیسی رو بار دار بودم که حادثه تصادفی برای ما رخ داد و من صدمه دیدم . همه میگفتند از محالاته که این بچه زنده به دنیا بیاید. اما لطف خدا شامل حال من شد و عیسی سالم به دنیا آمد. تا اینکه فدایی راه اسلام و امام شود. عیسی تیرماه و در ایام ربیع الاول و تاج گذاری امام عصر(ع) به دنیا اومد. پدرش رفت برای او شناسنامه بگیره.
به من گفت: خانوم اسمش رو چی بگذاریم. گفتم: من میگم اسمش رو #امیر بگذاریم. او رفت و از ثبت احوال زنگ زد که خانم با این اسم شناسنامه نمیدند. میگن #امیر_یعنی_شاه و سلطان، این توهین به اعلی حضرته.
من تعجب کردم و به پدرش گفتم: آقا.. اسم من #مریمِ... اسمش رو فرزند مریم بگذار ... و اسم نوزاد من در شناسنامه ثبت شد: عیسیذذ
#خدا_همین_یک_پسر_رو_بیشتر_به_من_نداد.
بزرگ که شد بارها تنها که میشدیم بهش میگفتم: پسرم، عیسی بی پدر به دنیا اومد و او من رو میبوسید و میخندید...
عیسی برای من خیلی عزیز بود. سنش خیلی کم بود که به جبهه رفت. هر وقت میگفتم مادرجون کجایی؟ میگفت: اون عقب عقب ها هستم.
بهش میگفتم: مادر، من فقط یه پسر کاکل به سر دارم. مواظب خودت باش و عیسی فقط میخندید.
بعدها فهمیدم که این شازده پسر در واحد #اطلاعات_عملیات_لشکر_سیدالشهداء(ع) برای خودش بیا و برو داره. هر بار اومدم برای عیسی، زن بگیرم با یک بهونه از زیر کار فرار کرد. عیسی در همه عملیاتهای لشکر ۱۰ خط شکن بود. عملیات والفجر۸ جزو #غواص_هایی بود که از اروند رود گذشت. و نمیدانم خدای مهربان چی مقدر کرده بود که عیسیای مریم در روز ولادت حضرت عیسی شهید بشه
. اینطور که همسنگرانش تعریف میکردند. لشکرسیدالشهداء(ع) قرار بود به عنوان پشتیبان لشکر خط شکن مازندران وارد عملیات شود. عیسی هم از سرگروه های اطلاعات عملیات بود و وظیفه هدایت چند گردان را برای حمله به مواضع دشمن به عهده داشت. اما عملیات با مشکل مواجه شد و قرار شد رزمندگان لشکرسیدالشهداء(ع) که در اطراف مسجد جامع خرمشهر برای عملیات مستقر بودند سریعا منطقه رو ترک کنند. رزمندگان لشکر از شهر بیرون رفته بودند ولی بچه های تخریب و اطلاعات عملیات در شهر حضور داشتند .صبح عملیات کربلای چهار که روز 4 دیماه 65 بود دشمن بعثی خرمشهر رو زیر آتش و گلوله قرار میده و عیسی هم که با جمعی از دوستانش در چند قدمی مسجد جامع خرمشهر بودند با اصابت گلوله کاتیوشا به شهادت میرسند.
و این گونه بود ماجرای عیسایی که در روز ولادت حضرت عیسی ابن مریم(ع) در عملیات کربلای چهار به شهادت رسید🕊
📌حماسه ساز اروند شهید حسن پام
🔸غواص ۱۸ ساله از نیروهای غواصی گردان ولیعصر (عج) لشکر۳۱ عاشورا و از شهدای «عملیات کربلای۴» است. که در آبهای اروند به شدت مجروح شد. او برای اینکه صدایش دَرنیاید و بعثیها متوجه حضور ایرانیها در اروند رود نشوند، درحالیکه حضرت زهرا سلاماللهعلیها را صدا میزد سرش را زیر آب کرد ...!
#یادشهداباصلوات
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🌷شهید دفاع مقدس حسن فاتحی🌷 نام: حسن فاتحی نام پدر: محمد ولادت: 1348/6/20 (نجف اشرف) شهادت: 1365
📌حماسه ساز اروند شهید حسن فاتحی
🔸معروف به حسن سَر طلا یا همان حسن آمریکایی بیسیمچی گردان غواصی لشکر۱۴ امامحسین(ع) در عملیات کربلای چهار در منطقهی نهر خَیّن راه و رسم دلبری را به همه نشان داد و رفت...
"این عکس آخرین عکس حسن است"
#یادشهداباصلوات
شهادت مبارک سردار💔
محضر حضرت زهرا (س) برا ما جامونده ها هم دعا کن ....
#سیدرضی
بسم الله الرحمن الرحیم
ما تو را به حاجی میشناختیم.
تو برای ما آن چهرهٔ ناشناس، آن صدای گرم بودی که در #مستند_۷۲_ساعت از آخرین پرواز حاجی میگفت، از آخرین ساعات مردی که داغش در فرودگاه بغداد، تا ابد روی پیشانی دل ما مهر شد.
ما حتی چهرهات را درستوحسابی ندیده بودیم. عکست کنار عکس سیدمحمد حجازی بود و ما نمیشناختیمت. ما از تو فقط یک اسم بلد بودیم: #سیدرضی
راستش ما آدممعمولیها حتی این را هم نمیدانستیم که این «سیدرضی» نام توست یا نام خانوادگیات؟ گفتم که! ما تو را به حاجی میشناختیم. تو برای ما، همرزم او بودی. تو میخندیدی و میگفتی: «حاجی اومد گفت سید تو هم دیگه پیر شدی! دیگه به درد نمیخوری! باید شهـید شی!» و میگفتی خدا از دهنت بشنود! میگفتی کاش بشود.
شد. امروز، شد.
امروز، در هشتادمین روز از نسلکـشی غـزه، در هشتادمین روز از سیاهترین روزگار معاصر ما، خدا حاجت تو را داد. امروز بالاخره اسم و فامیلت را درست فهمیدیم: #سید_رضی_موسوی
فقط وقتی فهمیدیم که یک «شـهید» هم قبل اسمت نشسته. سیدجان! سلام ما را به حاجی برسان.
🌷 شهیدی که خواب شهادتش را دید🌷
نام: مصطفی سلطانی
نام پدر: زمان
ولادت: 1374/6/20 (بردسیر/مهمانشهر)
شهادت: 1395/4/1 (سوریه)
وضعیت تاهل: متاهل
نام جهادی: ابوذر
اخرین مقام: سرباز بی بی زینب(س)
نحوه شهادت: جراحات جنگی
سن شهادت: ۲۱ ساله و فرزند دوم خانواده
علاقه: مداحی و انجام کار فرهنگی
قسمتی از وصیتنامه شهید:
ندارند.
#یادش_باصلوات
#پلاک_نمیخوام
✍ خاطره ای زیبا و شنیدنی از بسیجی غواص #شهید_مسعود_حسنی :
🖌... نزدیکی های عملیات کربلای چهار بود. مسعود حسنی لباس تمام بچه های غواص را جمع میکرد و با آبی که گرم می کرد ، تمام لباسها را می شست و پهن می کرد. آن شب او به شدت سرما خورده بود.
من هم به کمک او رفتم.
با اعتراض گفت: فتح اله!؟
گفتم : حالا یه بار اجازه بده منم با تو شریک بشم!
با کمک هم تمام لباس ها را شستیم ، بدون اینکه بچه ها متوجه شوند همه شون را اطراف چادرها پهن کردیم.
هر کاری که می کرد ، دوست داشت گمنام بماند.
آن شب در چادر ما ماند. داروهایش را به او دادم. غذا را هم با هم خوردیم. وقتی پلاک های شناسایی را به ما می دادند ، مسعود گفت : من پلاک نمیخوام...!
اصرار و التماس بچه ها هم فایده نکرد و زیر بار نرفت که نرفت ؟ فقط یکسره گفت : من پلاک نمیخوام … نمیخوام …
حقیقت آن بود که می خواست هنگام شهادت هم گمنام و بی نشان باشد....
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_مسعود_حسنی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در عملیات عاشورایی #کربلای_چهار ، منطقه عملیاتی #اروندرود ، #امالرصاص_عراق در کسوت غواص خط شکن گردان حضرت ولیعصر(عج) #لشگر_۳۱_عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر به محضر دوست پرواز کرد.
📌 وعده دیدار حضرت سیدالشهداء به محمدباقر
🔷️ قبل اذان صبح با حالت عجیبی از خواب پرید؛ گفت: خـواب دیدم! قـاصد امـام حسـین (ع) بـود.
◇ به من گفت: آقـا سـلام رساندند و فـرمودند: بــزودی بـه دیدارت خواهــم آمـد.
◇ یه نـامه هم از طـرف آقــا داد که نوشته بود: چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟
◇ همینـطور کـه داشت حـرف می زد
گریه میکرد؛ دیگه تو حال خودش نبود.
🔻 چند شب بعد هم شهید شد
آقـا بـه عهـدش وفــا کــرد ..
📚 برگرفته ازکتاب خط عاشقی
#شهید_محمد_باقر_مومنی_راد
مزار مطهـر گلـزار شهدای همدان
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🔷 ارادت شهید سید مرتضی آوینی به مادرش حضرت زهرا (س) 🔹احتمالاً زمستان سال ۶۸ بود که در تالار اندیشه
🌷 ازش پرسیدم: چیکار میکنی که این متن ها رو مینویسی؟! گفت: خودمم نمیدونم. اما اگه میخواۍ که اینجوری شی وضو بگیر دو رکعت نماز بخون آب وضو خشک نشده و هنوز سرت رو برنگردوندی همونجا با همین نیت شروع کن بنویس، بهت میدهند.
پن: رفقاشون میگن میز کار آقاسید
همیشه رو به قبله بوده..
📚 شهید سید مرتضی آوینی
شهید چشمانش را باز کرد.
در اولین روزهای پس از فتح خرمشهر پیکر ٢٥ تن از شهدای عملیات آزادسازی خرمشهر را به شیراز آورده بودند پس از اینکه جمعیت حزب الله بر اجساد مطهر این شهیدان نماز خواندند علمای شهر،مسئولیت تلقین شهدا را بر عهده گرفتند. هنگامی که من به درون قبر یکی از این عزیزان رفتم و شروع به خواندن تلقین نمودم با صحنه ای بس عجیب و تکان دهنده مواجه شدم،
تا جائیکه تلقین را نیمه کاره رها کردم و از قبر بیرون آمدم، ماجرا از این قرار بود که هنگام قرائت نام مبارکه ائمه (ع) در تلقین، به محض اینکه به نام مبارک حضرت صاحب الزمان (عج) رسیدم، دیدم که شهید انگار زنده است،
چشمانش باز شد و لبخندی زد.
راوی: آیت الله حائری شیرازی
منبع:کتاب حدیث عشق
🌹 شیفتـه علـمدار دشـت نینـوا بـود.
آرزوی شهادتی همچو عباس بن علی (ع) داشت.
شب تاسـوعا، به یکی از دوستانش گفتـه بود:
«من فـردا شهیـد میشوم؛ بعد از شهـادتم انگشتـرم را به پسـرم برسـان.»
دوستش تعریف میکرد:
«وقتی پیکرش را آوردند، یاد وصیتش افتادم؛ امـا دستی ندیدم کـه انگشـتر ببـینـم.
🎙 راوی: مـادر شهـید مدافع حــرم
#شهید_سید_محمد_حسین_میردوستی
صلـواتی هدیـه کنـیم به ارواح مطهـر شـهدا
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
📌 فوتبالیست شهیدی که فرمانده سپاه شد. 🔷️ شهید ناصر کاظمی در سال ۱۳۵۶ وقتی ورزشکاران آمریکایی برای
اولین سال بعد از شهادت شهید زمستان سرد شده بود
و خلاصہ اولین برف زمستان بر زمین نشست.
یڪ شب پدرشوهرم آمد خیلی ناآرام گفت: عروس گلم ناصر بہ تو قول داده ڪہ چیزی بخره و نخریده؟
گفتم: نہ هیچی
خیلی اصرار ڪرد آخرش دید ڪہ من ڪوتاه نمیآیم
گفت: بهت قول داده زمستون ڪہ میاد اولین برف ڪہ رو زمین میشینہ چی برات بخره؟
چشمهایم پر از اشڪ شد گریہام گرفت
گفت: دیدی یڪ چیــزی هست..بگو ببینم چی بهت قول داده؟
گفتم: شوخی میڪرد و میگفت بذار زمستون بشہ برات یڪ پالتو و یڪ نیم چڪمہ میخرم
این دفعہ آقاجون گریہاش گرفت
نشستہ بود جلویِ من بلند بلند گریہ میڪرد
گفت:دیشب ناصر اومد تویِ خوابم بهم پول داد گفت: بہ منيژه قول دادم زمستون ڪہ بشہ براش یڪ چڪمہ و یك پالتو بخرم
حالا ڪہ نیستم شما زحمتش رو بڪش🥺💔
#شهیدناصرڪاظمی