eitaa logo
کانون بسیج فرهنگیان شهید رجایی
988 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
167 فایل
کانال متعلق به کانون بسیج فرهنگیان شهید رجایی ناحیه یک آموزش و پرورش استان قم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹سبکباران ساحل‌ها🔹 «اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها» که درد عشق را هرگز نمی‌‌فهمند عاقل‌ها... به ذکر یا علی آغاز شد این عشق، پس غم نیست «اگر آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» همین که دل به لبخند کسی بستند فهمیدند «جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها» به یُمن ذکر یا زهرایشان شد باز معبرها «که سالک بی‌خبر نبوَد ز راه و رسم منزل‌ها» به گوش موج‌ها خواندند غواصان، شب حمله: «کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها»... و راز دست‌های بسته آخر فاش شد آری! «نهان کی مانَد آن رازی کز او سازند محفل‌ها؟» شهادت آرزوشان بود و از دنیا گذر کردند «مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَعِ الدُنیا و اَهمِلها»
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم حرارتی است قدیمی که در دلم دارم مرا به حُرمتِ موسی الرضاست بخشیدن خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم به لطف فاطمه ارباب محترم دارم حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد دلم خوش است میان دلم حرم دارم
بیا که تاگره انتظار باز کنی بیاکه از همه کس رفع این نیاز کنی به روی من همه درهای آرزو بسته است چه میشودکه به رویم دری تو باز کنی گره به کارفرو بسته ای نمی ماند اگرتودست دعاسوی حق دراز کنی اگرچه نازتورا می خرندعالمیان نشدکسی به تو رو آرد وتو ناز کنی دلم به وصل جمال تو غرق نور شود چوشمع گرکه مرااهل سوزوسازکنی نشان زتربت زهراکسی نمی داند مگرتوآئی وفاش این نهفته رازکنی درانتظارنشستند قدسیان که مگر کنارتربت پنهان او نمازکنی «وفائیم»که سرافکنده ام زشرم وگناه مگرمرا به نگاهی تو سرفراز کنی 🔹 🔹
پایان سال و وقت حساب و کتاب شد پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد هر روز با گناه دلت را شکسته ام بین من و تو این همه عصیان حجاب شد گفتند پای نامۀ ما گریه می کنی حال شما ز دیدن نامه خراب شد با این وجود تا که گره خورد کار من یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد امسال هم گدای شب جمعۀ حرم با یک دعای مادرتان بی حساب شد ما را بخر عزیز دل شاه کربلا جان کسی که صورتش از خون خضاب شد نازم به بانویی که به معراج قتلگاه در پاسخش نوای الیّ خطاب شد گودال فوق عرش و تجلی رب آن در پاره حنجر پسر بوتراب شد عمری ست روضه خواندم و باور نمی کنم زینب چگونه وارد بزم شراب شد ✍ 👉
🔹تو بیایی...🔹 بی‌تو این‌جا همه در حبس ابد تبعیدند سال‌ها، هجری و شمسی، همه بی‌خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشم‌های نگران آینۀ تردیدند نشد از سایۀ خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهی‌وار باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند تو بیایی، همۀ ثانیه‌ها، ساعت‌ها از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند 📝
صلوات‌الله‌علیه‌وآله علیه‌السلام 🔹رحمة للعالمین🔹 دست ابوسفیان کماکان در کمین است اما جواب دوستان در آستین است نسل سراب‌اند و نمی‌فهمند بی‌شک اینجا بیابان نیست، دریای یقین است این شهر «در» دارد نمی‌دانند آیا؟ آیا گمان کردند خاتم، بی‌نگین است؟ هر کس که از روی عناد اینجا بتازد قطعا جوابش با امیرالمؤمنین است... در پاسخ توهین محبت کرد عمری پیغمبر رحمت مرامش این‌چنین است امروز هم عالم اگر نامهربان شد او تا قیامت رحمة للعالمین است یا مصطفی! رفتی نبودی تا ببینی قوم نمک‌نشناس تو لبریز کینه‌ست تو بر گلو بوسه زدی، آن‌ها بریدند گفتند با خود، کشتن او حکم دین است او هم سرش مانند تو خاکستری شد آری تنور روضه‌هایش آتشین است ای کاش ما هم زائر شش‌گوشه بودیم امشب که زهرا زائر آن سرزمین است در چشم ما جاماندگان دنیا خرابه‌ست تا دختر جامانده ویرانه‌نشین است ما با رقیه عالمی داریم امسال در سینۀ ما آرزوی اربعین است
🔹آن روز بارانی🔹 آن روزها دیوار هم تعبیری از د‌َر بود در‌ آسمان چیزی که پ‍َر می‌زد، کبوتر بود... تقویم و درس و زندگی‌ رنگ حسینی داشت هر روزمان با روز عاشورا برابر بود نه حرص بود و نه تکاث‍ُر... عشق بود و عشق دست‌ِ دعا سرچشمۀ جوشان‌ِ کوثر بود از شهر، مرگی رد نمی‌شد... در عوض، تا بود، حرف‌ِ شهادت بود و آن هم شادی‌آور بود... آن روز‌ِ بارانی تو قرآن خواندی و رفتی لبخند بر لب داشتی و بار‌ِ آخر بود این، بار‌ِ آخر بود که می‌دیدمت... آری لبخندت انگار از همیشه آشناتر بود با عشق، بالا رفتی و با عشق، برگشتی برگشتی و اسم‌ِ تو روی سنگ‌ِ مرمر بود امروز هم اسم‌ِ تو روی کوچۀ ما هست اما زمانه کاش فردا طور‌ِ دیگر بود... تو گفته بودی راه‌ِ فردا راه‌ِ دشواری‌ست تو رفته بودی و صدا... در گوش‌ِ سنگر بود