🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🔹امام علی(ع): بر با دشمنِ دوستت دوست مشو که با این کار با دوستت دشمنی میکنی.
#صبح_نو
⏳امروز دوشنبه
۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۱
۱۵ رجب ۱۴۴۴
۶ فوریه ۲۰۲۳
┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
السلام علیك بقدرِ شَوقِي،حنيني، وحُبي...
سلام بر تو به اندازه اشتیاق ، آرزو و علاقهام
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
_💚_
_پرسیدم لباس پاسداری چه رنگیه؟!...
🌱↝#برای_ایران
💚↝#ایران_قوی
🌱↝#من_یک_سپاهی_ام
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
🏴#وفات_حضرت_زینب
▪️بازهم روضه ی زینب همه جا ریخت بهم
▪️حال و روز همه ی اهل سما ریخت بهم...
▪️بازهم پیرهنی را به سر و روش کشید
▪️آسمان تیره شد و حال هوا ریخت بهم...
🥀آه،ای ام المصائب، تمام داغ ها و سوگ ها،
در حضور مصیبت های تو رنگ می بازد و از یاد می روند.🥀
🏴وفات شهادت گونهی #حضرت_زینب سلام الله علیها را به محضر مولایمان #امام_زمان عجل الله و شیعیان حضرتش تسلیت می گوییم.
🌱↝#لبیک_یا_خامنه_ای
💚↝#ماه_رجب
🌱↝#ام_المصائب
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
🌹زنی دیدم که در گودال می رفت
پریشان خاطر و احوال می رفت
🌹گلی گم کرده بود اما بمیرم
به هر گل می رسید از حال میرفت...
🌱↝#لبیک_یا_خامنه_ای
💚↝#ماه_رجب
🌱↝#ام_المصائب
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
▪️رجب که به نیمه میرسد انگار محتشم دوباره زبان میگیرد،
انگار کربلا دوباره جان میگیرد،
انگار زخمهای دل زینب دوباره سر باز میکند.
🚩 منتقم خون خدا!
قسم به تمام ثانیههایی که زینب شکست ولی برخاست...
و زمین خورد اما ایستاد؛
جهان ما آمدنت را کم دارد...
فقط به خاطر زینب ظهور کن!
بحقّ زینب سلام الله علیها...
اللهم عجّل لولیک الفرج 🏴🤲
🌱↝#لبیک_یا_خامنه_ای
💚↝#ماه_رجب
🌱↝#ام_المصائب
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
🏴 #زیارت_نامه_حضرت_زینب کبری(س)
⚫️اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدیجَةَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ وَلِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،
⚫️اَلسَّلامُ عَلَیْک ِعَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ،وَحَشَرَنا فی زُمْرَتِکُمْ،وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبیِّکُمْ، وَ سَقانابِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِن یَدِعَلِیِّ ابْن اَبیطالِب صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ،اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنافیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ،وَاَنْ یَجْمَعَنا وَاِیّاکُمْ فی زُمْرَةِ جَدِّکُم ْمُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،
⚫️وَاَنْ لا یَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ، اِنَّهُ وَلِیٌّ قَدیرٌ، اَتَقَرَّبُ اِلَی اللهِ بِحُبِّکُمْ،وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ، وَالتَّسْلیمِ اِلَی اللهِ راضِیاًبِهِ غَیْرَ مُنْکِروَلا مُسْتَکْبِروَعَلی یَقینِ ما اَتی بِهِ مُحَمَّدٌ،وَبِهِ راض نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یا سَیِّدی،اَللّهُمَّ وَرِضاکَ وَالدّارَ الآخِرَة َیا سَیِّدَتی یا زَیْنَبُ،
⚫️اِشْفَعی لی فِی الْجَنَّةِ،فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ،اَللّهمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لی بِالسَّعادَةِ،فَلا تَسْلُبْ مِنّی ما اَنَا فیهِ،وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ،اَللّهمَّ اسْتَجِبْ لَناوَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ،وَبِرَحْمَتِکَ وَعافِیَتِکَ،وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ،وَسَلَّمَ تَسْلیماً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
التماس دعای فرج💔
🌱↝#لبیک_یا_خامنه_ای
💚↝#ماه_رجب
🌱↝#ام_المصائب
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸
🌸
#من_میتࢪا_نیستمـ🌿
#زینب_کمایی
#قسمتبیستونهم
یک هفته در خانهی پسرعموی جعفر ماندیم. آنها مقید به حجاب و رعایت مسائل شرعی نبودند.
پسر بزرگ هم داشتند و دخترها خیلی معذب بودند. هرکدام که میخواستند دستشویی بروند
یا وضو بگیرند، من همراهشان میرفتم. آنها هر روز در خانه نوار میگذاشتند و بزن و برقص
میکردند. ما دیگر تحمل ماندن در آنجا را نداشتیم. سال ها قبل، ما از دختر آنها در آبادان،
ماه ها پذیرایی میکردیم تا او دورهی تربیت معلمش را تمام کرد. اما آنها در مدت اقامت ما در
خانهشان، رفتار خوبی نداشتند؛ طوری که من و مادرم احساس میکردیم روی خار نشستهایم.
آبان ماه بود و سرما از راه رسیده بود. دخترها لباس کافی نداشتند. به بازار رفتم و برای آنها
لباس خریدم. روزهای سختی بود؛ آدم یک عمر حتی یک روز هم خانهی کسی نرود و مزاحم
کسی نشود، ولی جنگ بلایی سرش بیاورد که با پنج تا بچه در خانهی فامیل آواره شود و
احترامش از بین برود.در یکی از همان روزهای سخت، من بعد از خرید لباس برای بچه ها،
مقداری گوشت و میوه و سبزی خریدم و به خانه برگشتم. زن پسرعموی جعفر و چندتا از زن های
همسایه در کوچه ایستاده بودند؛ تا مرا دیدند و چشمشان به مواد غذایی افتاد، با تمسخر
خندیدند و گفتند: مگر جنگ زِدِه یَل، برنج و خورش هم میخورند؟
(مگر جنگ زده ها، برنج و خورش هم میخورند؟)
انتظار داشتند که من به بچه هایم نان خالی
بدهم. فکر میکردند که ما فقیریم. در حالی که ما در آبادان برای خودمان همه چیز داشتیم و بهتر و
قشنگ تر از آنها زندگی میکردیم.
بابای مهران دوباره به ماهشهر برگشت. باید
ماهشهر میماند. پالایشگاه آبادان از بین رفته بود. پسرها هم که آبادان بودند. من و مادرم و دخترها
و شهرام در رامهرمز اسیر شده بودیم.
یک روز از سر ناچاری و فشار، پرسان پرسان به
سراغ دفتر امام جمعهی رامهرمز رفتم. وقتی دفتر او را پیدا کردم و امام جمعه را دیدم، از او
خواستم که به ما یک اتاق بدهد تا با دخترهایم با عزت زندگی کنم. حتی گفتم: کرایهی خانه هم
میدهم. شوهرم کارگر شرکت نفت است و حقوق میگیرد.
امام جمعه جواب داد: جنگ زده های زیادی به اینجا آمده و در چادر های هلال احمر ساکن
شدهاند. گفت: شما هم میتوانید با بچههایتان در چادر زندگی کنید.
من که نمیتوانستم چهارتا دختر را توی چادر که در و پیکر ندارد و امنیت ندارد، نگه دارم. چهارتا
دختر جوان چطور در چادر زندگی کنند؟ بعد از اینکه از همه ناامید شدم، خودم هر روز دنبال
خانه میرفتم. خیلی دنبال خانه گشتم، اما جایی را پیدا نکردم...
🌱↝#معصومه_رامهر_مزی
💚↝#مسابقه_کتابخوانی
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
🌸
☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸☘🌸
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸
🌸
#من_میتࢪا_نیستمـ🌿
#زینب_کمایی
#قسمتسیام
پسرعموی جعفر کنار خانهاش یک خانه باغی داشت. وسط باغ، یک خانهی کوچکی داشتند که
سقفش از چندل¹ بود و تمام سقف، گنجشک ها و پرنده ها لانه کرده بودند. خانه باغی از چوب
ساخته شده بود و موش های زیادی در آن زندگی میکردند.
بعد از یک هفته عذابِ همنشینی با فامیل نامهربان، تمسخر و اذیتهایشان، به آن خانه
رفتیم. حاضر شدیم با موش و گنجشک زندگی کنیم، اما زخم زبان فامیل را نشنویم. البته بعد از
رفتنمان به خانه باغی، زخم زبان ها و اذیت ها چند برابر شد.
از یک طرف، موش ها توی ساک و وسائلمان میرفتند و بعضی از لباس ها را خورده بودند و
گنجشک ها روی سرمان فضله میریختند، و از طرفی فامیل هم همچنان به ما دهن کجی میکرد.
در خانه باغ یک میز قراضهی چوبی بود که ما از سر نا چاری، وسائلمان را روی آن گذاشتیم. آن
خانه آشپزخانه و حمام نداشت. به بازار رفتم و یک فِرِیمِز² و یک بخاری فوجیکا³ خریدم. از درد
بی جایی، فریمز را توی توالت میگذاشتم و هر وقت میخواستم غذا درست کنم، آن را توی راهرو میکشیدم و غذا درست میکردم.
هر وقت به تنگ میآمدم، مینشستم و به یاد خانهی تمیز و قشنگم در آبادان گریه میکردم.
خانهای که دور تا دورش شمشاد سبز بود و باغچه ای پر از گل و سبزی داشت. اتاق هایی که
دیوارهای رنگ روغن شدهاش، مثل آینه بود و از صافی و تمیزی میدرخشید. آشپزخانهای که من
صبح تا شب در حال نظافتـش بودم و بذار و بردار میکردم.
در کمتر از یک ماه، صدام، زندگی من و بچه هایم را شخم زد. آواره و محتاج فامیلی شدیم که تا
قبل از آن جز خدمت و محبت کاری در حقشان نکرده بودیم. بچه هایم از درس و مشق عقب ماندند. مینا و مهری شب و روز گریه میکردند و
غصهی رفتن به آبادان را میخوردند.
زینب آرام و قرار نداشت. اخلاقی هم که داشت
این بود که سریع با وضعیت جدید کنار میآمد. هیچ وقت تحمل نمیکرد که زندگیاش بیهوده
بگذرد. زینب رفت و در کلاس های قرآن و نهجالبلاغهی بسیج که در مسجد محل زندگیمان
بود، شرکت کرد. یک کتاب نهج البلاغه خرید. اسم معلم کلاسشان آقای شاهرخی بود.
زینب با علاقه روی خطبه های حضرت علی علیه سلام کار میکرد. دخترهای فامیل جعفر، حجاب
درست و حسابی نداشتند. زینب با آنها دوست شد و دربارهی حجاب و نماز با آنها حرف میزد...
¹ چوبی که در سقف خانه ها به کار میبرند.
² وسیله ای برای پختن غذا شبیه به گاز پیک نیک که با نفت روشن میشود.
³ بخاری نفتی که در زمان جنگ مورد استفادهٔ اکثر خانواده ها بود.
🌱↝#معصومه_رامهر_مزی
💚↝#مسابقه_کتابخوانی
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
🌸
☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸☘🌸
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸
🌸
#من_میتࢪا_نیستمـ🌿
#زینب_کمایی
#قسمتسیویکم
مینا و مهری و شهلا هم بعد از زینب به کلاس ها رفتند. آنها میدانستند که فعلا مجبورند در
رامهرمز بمانند؛ پس لااقل کلاسی بروند، چیزی یاد بگیرند تا زمان آنقدر برایشان سخت نگذرد.
البته مینا و مهری بیشتر به این نیت رفتند که راهی برای برگشتن به آبادان پیدا کنند. زینب از
همه فعال تر و علاقه مند تر در کلاس ها شرکت میکرد.
شهرام را که نـُه سال داشت به دبستان بردم. شهرام با چهارماه تأخیر سر کلاس رفت. توی
دبستان هم، شهرام را تحویل نگرفتند و آنقدر به شهرام بد گذشت که بعد از چند روز حاضر
به رفتن به مدرسه نشد. همین که همه به آن ها 'جنگ زده یل' میگفتند، برای بچه ها سخت
بود. بچه ها از این اسم بدشان میآمد. خودم هم بدم میآمد. وقتی با این اسم صدایمان
میکردند، فکر میکردم که به ما ‹طاعونی›، ‹وبایی› میگویند.انگار که ما مریض و بدبخت
بودیم و بیچاره ترین آدم های روی زمین.
هوا حسابی سرد بود و رختخواب نداشتیم.
زیر پایمان هم فرش نداشتیم. آذر ماه، مهران یک فرش و چند دست رختخواب و پتو و
چرخ خیاطی و مقداری خرت و پرت برای ما آورد. اما مشکل ما با این چیز ها حل نمیشد.
مادرم در کنار ما بود و شب و روز غصهی من و بچه هایم را میخورد. دخترها حسابی لاغر
شده بودند و اصلا از محیط رامهرمز خوششان نمیآمد.
یکی از خدمتگزار های بیمارستان شرکت نفت، به نام آقای مالکی، فامیل خیلی دور جعفر بود.
خانوادهی مالکی در رامهرمز بودند و او ماهی یک بار برای مرخصی و دیدن خانوادهاش به
رامهرمز میآمـد. سه ماه از رفتن ما به رامهرمز میگذشت که مینا و مهری از طریق آقای مالکی
فهمیدند که تعدادی از دوست هایشان مثل سعیده حمیدی و زهره آغاجری، در بیمارستان
شرکت نفت آبادان مشغول امداد گری مجروهین جنگ هستند.
مینا برای سعیده حمیدی نامه نوشت و به دست آقای مالکی داد. آقای مالکی یک ماه بعد
که به رامهرمز آمد، جواب نامه را آورد. سعیده در نامه نوشته بود که بیمارستان احتیاج به
نیروی امدادگر دارد و همین طور خبر داده بود که زهره آغاجری، ترکش خمپاره خورده و
مجروح شده است...
🌱↝#معصومه_رامهر_مزی
💚↝#مسابقه_کتابخوانی
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
🌸
☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸☘🌸
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸
🌸
#من_میتࢪا_نیستمـ🌿
#زینب_کمایی
#قسمتسیودوم
بعد از رسیدن نامهی سعیده حمیدی، مینا و مهری دوباره مثل روز اول شدند؛ بنای گریه و
زاری گذاشتند و چند روز لب به غذا نزدند. خودم، مادرم، زینب، شهلا و حتی شهرام هم
دیگر طاقت ماندن نداشتیم. شرایط زندگیمان هم خیلی سخت بود.
مادرم هم که رفتار های بد و ناپسند فامیل جعفر را میدید، به من میگفت:
"کبری، تو چهار دختر داری. اینجا جای تو نیست. "
همه با هم تصمیم گرفتیم به آبادان برگردیم. اما راه آبادان بسته شده بود. قسمتی از جادهی
آبادان و ماهشهر دست عراقی ها بود. از راه زمینی نمیشد به آبادان رفت. دو راه برای
رفتن به آبادان بود؛ یا از طریق شط و با لنج، یا از هوا و هلیکوپتر.
وسایلمان را جمع کردیم. هر کدام یک چیزی در دستمان بود. فرش و رختخواب و چرخ
خیاطی و فریماز و بخاری و... یک مینی بوس پیدا کردیم. رانندهی اتوبوس همراه زن و
بچهاش بود. داستان ما را فهمید و ما را به ماهشهر رساند.
در ماهشهر ستادی بود که به آن'ستاد اعزام' میگفتند. ستاد اعزام به کسانی که
میخواستند به آبادان بروند، برگ ورود یا، به قول خودشان، برگ عبور میداد. من به آنجا
رفتم و ماجرای خانوادهام را گفتم.
مسئول ستاد اعزام گفت:
"خانم، آبادان امنیت ندارد. فقط نیروهای نظامی در آبادان هستند. همهی مردم شهر فرار
کرده اند و خانوادهای آنجا زندگی نمیکند. "
ستاد اعزام خیلی شلوغ بود. مرتب عدهای
میرفتند و عدهای میآمدند. من به مسئول ستاد گفتم:
"یا به من در ماهشهر یک خانه برای زندگی بدهید یا به من و خانواده ام نامه بدهید که به
خانهی خودم در شهرم برگردم."
مسئول ستاد که هیچ امکاناتی نداشت و
نمیتوانست جوابگوی من باشد، قبول کرد و نامهی عبور به من داد. دیگر به هیچ عنوان
حاضر به برگشت به رامهرمز نبودیم.
مینا نذر کرده بود که اگر به آبادان برسیم،
زمین آبادان را ببوسد و هفت بار دور خانه بچرخد. انگار نه انگار که میخواستیم داخل
جهنم برویم. آبادان و خانهی سه اتاقهی شرکتی، بهشت ما بود؛ حتی اگر آتش و گلوله
روی آن میبارید؛ بهشتی که همهی ما آرزوی دیدنش را داشتیم.
با اسباب و اثاثیهی مختصرمان به بندر امام خمینی رفتیم تا سوار لنج بشویم. بابای مهران
که در ماهشهر بود، از رفتن ما به آبادان با خبر شد. خودش را به بندر امام رساند تا جلوی ما را بگیرد...
ادامه دارد...♡
🌱↝#معصومه_رامهر_مزی
💚↝#مسابقه_کتابخوانی
🌱↝#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّڪَالْفَــرَج
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
🌸
☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸☘🌸
خبرگزاری بسیج شهیدفهمیده مهردشت
4 قسمت دیگر، زیبا و هیجان انگیز #من_میتࢪا_نیستمـ تقدیم نگاهتون😍❤️
4 قسمت دیگر، زیبا و هیجان انگیز #من_میتࢪا_نیستمـ تقدیم نگاهتون😍❤️
سلام و عرض ادب /وقت بخیر
✅ جهت اطلاع از اخبار و اطلاعیه های بسیج دانش آموزی شهید فهمیده مهردشت در پیام رسان ایتا به لینک ذیل بپیوندید
لینک کانال :👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
♦️لطفاً لینک را به دوستان خود معرفی کنید
✍️ حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده مهردشت
📣 گفتگوی تصویری ویژه بسیج دانش آموزی هم اکنون
«فجر چهل و چهارم»
همه ایران🇮🇷
جشن و افتخار🌹
بمناسبت دهه فجر انقلاب اسلامی
✅حضور فرماندهان و شورای واحد های پیشگام مدارس الزامی می باشد
🔴تعداد نفراتی که به صورت قطعی مشغول دیدن گفتگوی تصویری هستند به تفکیک اسامی (مشخصات) خود را برای آیدی:@omide1404 در پیام رسان روبیکاارسال نمائید
بیان راهکارها و رویکردهای برگزاری جشن پیروزی انقلاب اسلامی در سطح مدارس استان اصفهان
باحضور برادر مرتضی عمومهدی
جانشین استان
دوشنبه ۱۷ بهمن ماه
راس ساعت ۲۰
از کانال کالک ۱۴۰۰ روبیکا👇
https://rubika.ir/kalk1400
┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
13.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چشم_نواز 📸
به سمت گودال از
خیمه دویدم من...💔
#حضرت_زینب 🌿
#ام_المصائب ✨
┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
📸 گزارش تصویری
🍃هر کس از روی ایمان و برای خدا معتکف شده باشد ؛ گناهان گذشته او بخشیده می شود
⭕️به گزارش بسیج دانش آموزی شهید فهمیده مهردشت :
💢حضور دانش آموزان مدارس شهر دهق در مراسم معنوی اعتکاف ؛ که ۴۵ نفر دانش آموز پسر و ۵نفر دانش آموز دختر معتکف بودند؛ در مصلی شهر دهق برگزار شد
❇️ بحمدالله استقبال خوبی از دانش آموزان پسر در این مراسم معنوی داشتیم و دراین چند روزی که دانش آموزان معتکف بودند در فضای معنوی از برنامه هایی همچون اعمال ام داوود؛ تنیس روی میز سخنرانی ؛ قرائت قرآن ؛ حلقه صالحین و برگزاری مراسم شب شهادت وفات حضرت زینب(س) و پخش کلیپ مرتبط با برنامه ها؛به خوبی استفاده می کردند و به فیض اکمل رسیدند
✅باتوجه به مصاحبه انجام شده توسط معتکفین شرکت کننده در اعتکاف از روحیه معنوی که داشتند و آشنایی که نسبت به برنامه ها کسب نمودند برای سال های آتی نشان میدادند که از برنامه های اعتکاف راضی بودند و عملکرد خوبی نسبت به برنامه ها داشتند؛ انشالله که در سالهای بعدی بیشتر دانش آموزان در زمینه اعتکاف استقبال خوبی را داشته باشند
💐جا دارد از کلیه مسئولین برگزار کننده مراسم اعتکاف تقدیر و تشکر نمود
#اعتکاف
┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
📸 گزارش تصویری
🍂اعتکاف لحظه ای ناب با خدا بودن است
⭕️به گزارش بسیج دانش آموزی شهید فهمیده مهردشت :
💢حضور دانش آموزان مدارس شهر علویجه که ۵۵نفر دانش آموز پسر و تعدادی هم دانشجو معتکف بودند در مسجد جامع شهر علویجه برگزار گردید؛ گفتنی است به علت به حد نصاب نرسیدن تعداد معتکفین روستای حسین آباد ؛ تعدادی دانش آموز از این روستا در مراسم معنوی اعتکاف شهر علویجه شرکت کرده بودند
❇️معتکفین در این سه روزی که با خدا خلوت کرده بودند از برنامه های همچون اعمال ام داوود ؛سخنرانی ؛ اقامه نماز جعفر طّیار قرائت قرآن ؛ اقامه نماز و سخنرانی آقای طیب نیا در شب وفات ام المصائب حضرت زینب استفاده نمودند و حال معنویت و عرفانی داشتند
باتوجه براینکه مصاحبه ای با معتکفین و شرکت کنندگان در مراسم معنوی اعتکاف انجام شد نشان میداد که دانش آموزان دراین چند روز عملکرد خوبی نسبت به برنامه ها و برگزاری مراسم اعتکاف داشتند و بیشتر توانستند در این چند روز با خدا ارتباط برقرار کنند و بعضی از دوستانی که برای بار اول اعتکاف شرکت کرده بود با شرکت در اعتکاف با برنامه ها و شور و حال معنویت آشنایی پیدا کردند
💐شایسته است از مسئولان برگزاری مراسم معنوی اعتکاف تقدیر و تشکر به عمل آید
#اعتکاف
🗓 مورخ: ۱۴۰۱/۱۱/۱۷ روز دوشنبه
┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم/ ترتیل ۴۹۳ قرآن کریم ( آیات ۴۸ تا ۶۰ سوره مبارکه زخرف)
❄️🌹❄️
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «اَهلُ القُرآنِ اَهلُ اللهِ وَخاصَّتُهُ» اهل قرآن اهل خدا و خاصان بارگاه اویند. (مجمع البیان ۱/۱۵)
🎙 استاد پرهیزگار
┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🔹امام علی(ع): با دشمنِ دوستت دوست مشو که با این کار با دوستت دشمنی میکنی.
#صبح_نو
⏳امروز سهشنبه
۱۸ بهمن ماه ۱۴۰۱
۱۶ رجب ۱۴۴۴
۷ فوریه ۲۰۲۳
┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
خبرگزاری بسیج شهیدفهمیده مهردشت
📸 گزارش تصویری 🍂اعتکاف لحظه ای ناب با خدا بودن است ⭕️به گزارش بسیج دانش آموزی شهید فهمیده مهردشت :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ|ببینید
🎙مصاحبه ای با معتکف مراسم معنوی اعتکاف در مسجد جامع شهر علویجه در طول مراسم اعتکاف در خصوص رضایت و نظر سنجی از اجرایی برنامه ها انجام شد
#اعتکاف
┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
📣به مناسبت ایام الله مبارک دهه فجر ؛اجرای میدانی گروه سرود سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در روستای اشن ، دماب و شهر دهق
🗓امروز سه شنبه ۱۸ بهمن
⏰ساعت ۱۶:۰۰ عصر روستای اشن
⏰ساعت ۱۶:۳۰ روستای دماب
⏰ساعت ۱۷:۱۵ میدان شهدای شهر دهق
#اجرای_میدانی
#دهه_فجر
#منطقه_مهردشت
┄┅══𑁍🦋𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
_مقام معظم دلبـری|❤️•°
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht
❲صبر❳ نام دیگر مادرانِ شهدا :)💔!..
🌱↝#اللهمارزقناتوفیقشهادتفیسبیلک
💚↝#شهیدانہ
┄┅══𑁍═🦋═𑁍══┅┄
✍🏻حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه مهردشت
@basij_shahidfahmedeh_mehrdasht