#سردار_خیبر
توی یکی از پاتک های دشمن، پایش ترکش خورد از آن ترکش های درشتی که هر کسی را زمین گیر می کند، ولی مهدی که وضع روحیه ی بچه ها را می بیند و فشاری که رویشان هست، تحمل کرد سوار موتورش شد، برگشت عقب فهمیدیم یک ساعتی رفت و برگشت، ولی نمی دانستیم رفته عقب، زخمش را باندپیچی کرده و شلوار خونیش را عوض کرده بعدها بچه ها از شلوار خونی که توی سنگرش پیدا کردند، فهمیدند
راوی: اصغر ابراهیمی
#شهید_مهدی_زینالدین
#خیبر
#جزیره_مجنون
راوی: شهيد رحمت الله اوهانى زنوز:
بعد از عمليات خيبر با #آقا_مهدى_باكرى به حمام رفتيم....
در حين دوش گرفتن متوجه شدم شانه هاى آقامهدى جراحات زيادى برداشته است. علت اين امر را از آقامهدی جويا شدم که از پاسخ دادن امتناع كرد؛ ولى وقتى اصرار مرا با قسم دادن به روح برادر بزرگوارش حميد دید و از من قول گرفت تا اين موضوع را در جايى بازگو نكنم، گفتند: «بعد از عمليات خيبر جنازه هايى در آن سوى خط پدافندى جامانده بود كه مجبور شدم به وسيله طناب آنها را به اين سوى خط منتقل سازم كه در اثر استمرار كار شانههايم زخمى شد..."
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_رحمتالله_اوهانی
#خیبر
#جاویدالاثر
#مردان_بیادعا
#مرد_عمل
ترکش توپ خورده بود
به گلوی
حاج حسین و رانندهاش
خونریزیش شدید بود
نمیذاشت زخمش رو ببندم
میگفت:
اول اون (رانندهاش رو میگفت)
شنیدم
حاج حسین زیر لب میگفت:
اون زن و بچه داره
امانته دست من
کم کم چشماش
داشت بسته میشد
بیهوش شد ...
شبیه شهدا رفتار کنیم..
#نعم_الرفیق_ما
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#الگوی_نسل_جوان
#مجنون
#خیبر
#شلمچه
#طلاییه
#راهیان_نور
#دفاع_مقدس
@basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی جنگ با شیطون زخمی شدی؟
خیلی داری بی تابی میکنی؟
حرفای نعم الرفیق رو با جان دلت بشنو ...
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#مجنون
#خیبر
#شلمچه
#طلاییه
#راهیان_نور
#دفاع_مقدس
#نعم_الرفیق
@basijalborz_irankochak